❀🔹 ﷽ 🔹❀؛
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ»
«خداوندا! من را در آن پوششى كه از هر بلا و آفتى حفظ مى كند و هر كسى را كه بخواهى در آن قرار مى دهى، قرار بده»
📚 [امام صادق علیه السلام الكافي، ج2، ص: 534]
هر #صبح و #شام این "دعا" را بخوانید
امام صادق علیه السلام در توصیهای به داود رقی، دعای حفظ انسان از خطرات و بلایا را این گونه به او یاد دادند.
❀🔹❀🔹❀🔹❀🔹❀
❀🔹 ﷽ 🔹❀؛
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ»
«خداوندا! من را در آن پوششى كه از هر بلا و آفتى حفظ مى كند و هر كسى را كه بخواهى در آن قرار مى دهى، قرار بده»
📚 [امام صادق علیه السلام الكافي، ج2، ص: 534]
هر #صبح و #شام این "دعا" را بخوانید
امام صادق علیه السلام در توصیهای به داود رقی، دعای حفظ انسان از خطرات و بلایا را این گونه به او یاد دادند.
❀🔹❀🔹❀🔹❀🔹❀
زبانحال زینب س ایام اسارت
#زنجیرزنی #واحد #تک #زمینه #شور
منزل به منزل می روم واویلا
با ناله از دل می روم واویلا
سر تو روی نیزه ای برادر
با شمر قاتل می روم واویلا
وای وای حسینم
وای وای حسینم
از کربلایت می روم برادر
من از قفایت می روم برادر
از پیکرت جامانده ام دارم با
سر جدایت می روم برادر
گشتم اسیر قافله واویلا
دور و برَم شد هلهله واویلا
همسفرانم را ببین برادر
شمر و سنان و حرمله واویلا
وای وای حسینم
وای وای حسینم
این دشمن دریده با جسارت
بر اهلبیت تو کنند اهانت
این هم بدان عزیز من همین ها
بردند از ما خیمه را به غارت
بعد از تو یک دلخسته ام غریبم
با دست های بسته ام غریبم
پیش نگاه این همه حرامی
روی شتر نشسته ام غریبم
وای وای حسینم
وای وای حسینم
هم خواهر و هم مادرم به طفلان
هم مثل سایه ی سرم به طفلان
من تازیانه می خورم دَمادم
هم جان فدا هم یاورم به طفلان
جا ماند رقیه از همه واویلا
در قافله شد همهه واویلا
زَجر آمد و از مرکبش زمین زد
فریاد زد یا فاطمه واویلا
وای وای حسینم
وای وای حسینم
از کربلا گذشتم و در این راه
عمق دلم در کوفه شد پُر از آه
می دید هر کس آمده تماشا
بر نیزه ها خورشید بود و یک ماه
منزل به منزل بار غم کشیدم
آخر به این شام بلا رسیدم
دیدم بلاها و غمی که هرگز
جز شام در جای دگر ندیدم
وای وای حسینم
وای وای حسینم
قصد یزید بر جان ما عذاب است
این درد سنگین تر ز قحط آب است
لعنت به قاتلت شود که اینجا
راس تو بین مجلس شراب است
این آخرِ جنایت از یزیده
روی سر تو خیزران کشیده
ای وای از دندان و از لب تو
دیگر امان از خواهرت بُریده
وای وای حسینم
وای وای حسینم
ای نازنین برادرم حسینم
ای یادگار مادرم حسینم
جنگ تو پایانش نبود شهادت
من زنده ام در سنگرم حسینم
من ذولفقار حیدرم برادر
من زینبم من محشرم برادر
راحت نمی ماند یزید به خطبه
من آبرویش می برم برادر
ای شاه دین حسینم
ای نازنین حسینم
#هادی_همتی
#زینب_س #ایام_اسارت #شام
#زنجیرزنی #واحد #تک #زمینه #شور
#اسارت #شام
#سبک امیری حسین و نعم الامیر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖
فلک چه بلای عظیم آفرید
خدایا چه بر روز زینب رسید
رود دخت زهرا به بازار شام
رود دخت حیدر به بزم یزید
🕊حسین یا حسین
چو شام بلا ، در به رویم گشود
زما ناله بود و از آنها سرود
بیا فاتح خیبر اینجا ببین
چه با ما کند کوچه های یهود
🕊حسین یا حسین
بگو آسمان گریه کن تا ابد
که ناموس حیدر ، اسیری رود
کسی که بود پرده دارش ملک
عدو بر تنش کعب نی می زند
🕊حسین یا حسین
➖➖➖➖➖➖➖
#_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه_اسارت
◾️#اسارت #شام
◾️#آقای_خمسه
◾️ ورود کاروان اسرا به شام
➖#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
شامیان من داغ دارم، هل هله کمتر کنید ۲
بخدا نمیزارم اینجور بشینید... (امام زمان)
خارجی نه، زاده، پیغمبرم، باور کنید
اگه برام داستان درست نمیکنید، اگه فردا حرف برام در نیاد، یه کار ازتون میخوام، به خدا برا روضه است، کسی خجالت نکشه من دارم میگم، میخوام همه باهم دست بزنید میخوام شعر بخونم، صدا دستتونو بشنوم میخونم، دست بزن، عیب نداره بزن،
کف زدن،( بزن)
کف زدن پای سر (دست بزن)
کف زدن پای، سر، فرزند زهرا، خوب نیست (دست)
دست زدن، دست زدن، پای سر ، فرزند زهرا خوب نیست
آقا، تو هی دوتا میزنی قطع میکنی، هی داد میزد، اینا میخندیدن
کف زدن پای سر، فرزند زهرا ، خوب نیست
نا مسلمانان، حیا، از دخت پیغمبر، کنید
یه روضه بگم، از کربلا به شام ، هیچ جا نشده بود به اینا احترام بزارن، سادات، یا باید مثل سید اجازم بدید، یا پاشید برید بیرون، عمامه برداشت، یعنی واویلا، یعنی من اجازه دارم هر روضه ای، هیچ کس احترام نذاشت، الا دم دروازه، تو شلوغیا و خنده ها، یکی گفت سلام آقا، یهو آقا برگشت علی بن الحسین، دید تو شلوغیا یکی دستشو آورده، سلام آقا، آقا لبخند زد، تو مارو میشناسی؟ گفت آره آقا، باباتم میشناسم، جون بخواه، چه بلایی سرت آوردن؟ گفت ببینم، ازت خواسته ای بگم آره، گفت یه پارچه بیار، آفتاب، زنجیرارو سوزونده، این زنجیرا رو گردنمه، گردنم سوخته، (ای وای، اگه بعدیشو بگم، همه دستا کار میکنه) گفت سَهل، پول داری؟ آقا تو اسارت پول چکارت؟ گفت میخوام بدم، به این، نیزه دارها ، (گوشتو بگیر)، میخوام اینقدر به بهونه سرها ، وسط ناقه، اینقدر نچرخند، بین عمه ها، آه، بگیریدش، مگه سید اولاد زهرا، خودشو میزنه؟ نزن بچت داره میبینه، وای چه روضه ای اومد تو سرم، نزن، بچه اش داره میبینه، نزن، نزن، این پسرِ، این پسرِ، نزن، دخترش، دخترش داره میبینه، آه، پیش سه ساله، رو سینه اش نرو ، حسیــــــــــن، حسیـــــــــــن
باشه، دست تو مستمع رو میبوسم، الان خوشهالم، روضه ثابت گرفتم، دیونه هامو پیدا کردم، آره، هر کدوم شما تو یه هیئت میدیدمتون، اما حالا دور هم جمع شدیم، پسرش داشت میدید باباش خودشو میزنه، از این ور میزد، میگفت نزن، خودشو میزد، میگفت نزن، اون بچه میدونی چکار میکرد، میزد هی خودشو، پاتو وردار، پاتو وردار، یَومٌ عَلی صَدرِ المُصطَفی، یَومٌ عَلی، وَجهِ الثُری، رو زمین افتاده، کمک، کمک، کمک، آخ کمک اومدن، اما به حسین نه ، کمک سنان، کمک شمر، کمک خولی، حسیـــــــــــن، حسیــــــــن
آه، آه، اگه پا به پات، گریه نمیکردم نمیخوندم، بخونم یا نه؟، روضه بگم برا اینم، یه ساعت داره میزنه، از اول روضه داره میزنه، اما خون نیومد، الان یکم خون اومد
در حیرتم، چگونه، به رویش، عدو زده
تو رو خدا نزنید، تو رو خدا نزنید، به پا من نیفت، کاش یکی به پا اون می افتاد، نزن، زینب به پاش افتاد، اومد تو گودال، آه، دیگه نمیخونم، تو حسین بگو من نخونم، تو حسین بگو، به جان مادرم هنوز روضه نخوندم، حسیــــــــــن، حسیــــــــــن
بسه، باشه، فقط یه دونه بگم، هنده اومد تو مجلس، یه عبایی پوشیده بود، یه قبایی پوشیده بود، (بخونم یا نه)، اومد تو مجلس، طلا هاشو بسته، گردنبندشو انداخته،( بزار بخونم، بزار بخونم، تو گلوم میمنه وا)، یه وقت رسید، عمه های تو رو دید، گفت اینا که حجاب دارن، پس میگفتید اینا خارجی اند، بزرگتون کجاست، اومد جلو زینب، خانم اینطور بود، میدونست هنده ببینه میشناسه، گفت دستتو بردار، دستتو بردار ببینم، دستشو برداشت، واویلا، دیدن چادرشو برداشت، عباشو برداشت، یکی هنده رو بگیره، گفت زن یزید محجبه، دختر علی، با پارچه؟
حسیـــــــــــن، حسیــــــــن، حسیـــــــــــن
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#اسارت
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
#جودی_خراسانی ✍
#دیوان_جودی_عنبرانی
#اسارت
#کوفه
#شام
.
۱۷
(ورود اهل بیت ع به شام)
کاروان کربلا در دروازه ی ساعات آمد
خدا داند چه بر سر عمه های سادات آمد
فرموده ی امام ساجدین بر ما داده پیام
امان از شام امان از شام۲
در شام ویران گشته بر آل علی ظلم و بیداد
خون شد دل اهل حرم همراه زینب و سجاد
دروازه ی ساعت شده با جمع مردم ازدحام
امان از شام امان از شام۲
بین نامحرمان شده خون دل زینب و کلثوم
بر روی نیزه جلوه گر شد رأس حسین مظلوم
گرد سرهای شهیدان کف می زدند مرد شام
امان از شام امان از شام۲
نامردمان شهر شام به جای مهر و احترام
بر سر و روی اسیران سنگ می زدند از روی بام
زخم زبان شده زخم اهل حرم را التیام
امان از شام امان از شام۲
بر اهل بیت مصطفی ظلم و ستم افزون شده
در شام غم دل ام کلثوم و زینب خون شده
بر روی نیزه ی دشمن می درخشد ماه تمام
امان از شام امان از شام۲
بر سر و روی یتیمان با تازیانه می زدند
خدا داند از ظلم و کین چه وحشیانه می زدند
بر آل حیدر گشته در شام بلا ظلم مدام
امان از شام امان از شام۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_سرلشکرو_آب_آورم
#شام
به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام
خانم #حضرت_رقیه_خاتون(س)
💎دردانه
دردانه هست و می رود دلها برایش
بابا به قربانش شود، عمه فدایش!
وقتی #علیاکبر بغل می گیرد او را
حس می کند هفت آسمان را زیر پایش
#عباس می اندازدش بالا و پایین
در دشت می پیچد صدای خنده هایش
خواهر برایش قصه می گوید ولی او
مادام می پرسد سوال از هر کجایش
تا #مکه حالش خوب بود اما پس از آن
انگار که ابری شده حال و هوایش
افتاده از خواب و خوراک... او چند روزی ست!
ای وای از #شام_غریبان و بلایش
ده روز در #کربوبلا بی تاب بود و
آن بغض، یک لحظه نکرد اما رهایش
تا اینکه روز جنگ آمد پشت خیمه
#سجاد، پنهان کرد او را در عبایش
اما جهنم در بهشتِ خیمه گل کرد
آتش گرفت آیات والشمس و الضُّحایش
از #کربلا تا #شام را آمد... ولی سخت
از #شام را تا #کربلا... عمه به جایش
شاعر چرا باید بگوید معجر افتاد
وقتی که راوی گفته از حجب و حیایش!
بغض #رقیه در خرابه تا که ترکید
کر کرد گوش آسمان ها را صدایش
او رازِ هستی بود، زهراها چنینند
رازی که خواهد کرد دنیا برملایش
او چیزی از #بابالحوائج کم ندارد
بالاتر از عرش است فرش ربنایش
موکب به موکب، #اربعین... مال رقیه ست
برپا شده در هر ستون، مهمانسرایش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#شهادت_بیبی_رقیه_س
.
#اسارت #شام
#مرثیه
۱۱۲۶
غریب رو نیزه خبر داری از ما
غارتمون کردن یه مشت حرامیها
تو کوچه های شام ناموستو چرخوند
همون که با چکمه تو رو برت گردوند
ای قاری زینب لبت شده پاره
رو نیزه ها دیدم من سر شیرخواره
نیزه دارت داداش مردمو راضی کرد
برای خوشحالی با نیزه بازی کرد
سرت ز نی افتاد ای هستی زینب
دیدم سرت له شد زیر سم مرکب
همه عزیزانت انگشت نما بودن
دور و بر ماها شراب خوارا بودن
#محمود_اسدی_شائق ✍
#سبک_غریب_رو_نیزه
.
.
#اسارت #شام
#زمزمه
۱۱۲۶
غریب رو نیزه خبر داری از ما
غارتمون کردن یه مشت حرامیها
تو کوچه های شام ناموستو چرخوند
همون که با چکمه تو رو برت گردوند
ای قاری زینب لبت شده پاره
رو نیزه ها دیدم من سر شیرخواره
نیزه دارت داداش مردمو راضی کرد
برای خوشحالی با نیزه بازی کرد
سرت ز نی افتاد ای هستی زینب
دیدم سرت له شد زیر سم مرکب
همه عزیزانت انگشت نما بودن
دور و بر ماها شراب خوارا بودن
#محمود_اسدی_شائق ✍
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
.👇
.
#زمزمه
#اسارت
#شام
#مجلس_یزید لعنت_الله_علیه
۱۱۲۷
تک و تنها زینب
دست تنها زینب
پاشو از جا عباس
بین مستا زینب
****
شامیا جار زدن
طعنه بسیار زدن
خواهرت رو داداش
سر بازار زدن
****
زنم از دل فریاد
دشمن آزارم داد
سر اصغر از نی
روی خاکا افتاد
****
منم و بند طناب
منم و بزم شراب
حرمله خنده میکرد
به لالایی رباب
#محمود_اسدی_شائق ✍
.👇
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
# فاطمیه
#روضه دفتری حضرت فاطمه زهرا(س)
#شام غریبان
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم..
یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🔸ای باخبر ز درد و غم بیشمار من!
🔸برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من
🔸رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمیروی
🔸حس میکنم همیشه تویی در کنار من
🔸شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول!
🔸تلخست با غمت همه لیل و نهار من
🔸خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من
🔸گِریَم از اینکه طول کشد روزگار من
🔸مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک
🔸افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من
🔸خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن
🔸اما غمت ربوده ز کف اختیار من
🔸این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر
🔸کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من
⬅️دلتو ببرم مدینه ..
بریم در خانه خانم فاطمه زهرا...
بریم برا غربت بی بی ناله بزن..
برا غربت امیرالمومنین..
برا غربت یتیمان زهرا ناله بزن..
امان از بی مادری ..
(شام غریبان بی بی زهراست ..امشب دیگه این محفل روضه خون نمیخاد)
چشم سرتو ببند چشم دلتو باز کن بریم دم در خانه خانم فاطمه زهرا س
..زینب سه ساله رو میبینی..حسنین رو میبینی ..ام کلثوم رو میبینی...
هر کدوم زانوای غم بغل گرفتن ...
آروم آروم دارن گریه میکنند..
دیگه خونه مولا صفا نداره...بچه ها غریب و تنهان...
(یه لحظه رو یاد کنمو التماس دعا..)
⬅️بمیرم برا اون لحظه ای که بچه های فاطمه، از دفن مادر برگشتند،،
چه حالی داشتند ..
آقا امیرالمومنین دست بچه ها رو گرفت چجور جلوی در رسیدن
چجور بچه ها میخوان وارد خونه ای بشن که مادر نداره
(بخدا خیلی سخته...اونایی که داغ مادر دیدن درک میکنند... میدونن من چی میگم)
♻به یاد همه ی اموات .. گذشتگان
اونایی که بودن بین ما
اما جاشون الان خالیه
امان امان3
بچه ها اومدن کنار هم نشستن
سر در گریبان هم فرو بردند
(خونه ای که مادر نداره همینه)
آخ ناله میکردند ..مظلومانه گریه میکردند..
◾️آی خوشا آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
▪️آخ کیا مادر ندارن.. کیا صورت مادرشونو رو خاک گذاشتن..
(ناله داری یا نه)
◾️آی خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
◾️دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم مادر مادر..
◾️هر کسی جسم عزیزش روز بردارد ولی
◾️ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم
⬅️کدوم شب ،همون شبی که بچه های فاطمه مظلومانه بدن مادر تشییع کردن..
زینب تو کوچه ها میدوه ،مادر مادر میگه
اگه خانمی از دنیا بره. ، غالبا بین ما رسمه میان لباساشو جمع میکنند از خونه بیرون میبرن
(یادگاریاشو جمع میکنند)
(میگن بچه ها.نبینند داغشون تازه بشه،، بخصوص اگه بچه کوچیک داشته باشه)😭
♦بمیرم برا غربت امیرالمومنین
شاید گفته باشه فاطمه جان
شاید بتونم لباساتو مخفی کنم
شاید بتونن چادرتو مخفی کنم
اما فاطمه جان با درب سوخته چه کنم
با خونهای رو در دیوار چه کنم
هرکجا نشسته اید صدابزن یا زهرا
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴