✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔸صفحه: 139-140
🔻 ادامه قسمت: 74
تا این که بعد از عملیات والفجر8 قرار بود در جادّه ی البحار و بعد از کارخانه ی نمک عملیاتی بکنیم. فاو، خط مقدّم ما بود. این منطقه، حدود20کیلومتر از فاو جلوتر بود. حسین با دو نفر از بچّه ها،قبل از عملیات، چند روزی برای شناسایی رفتند.روزی، بعد از شناسایی های مکرر،پیش حاج قاسم آمدند و گفتند《به احتمال خیلی زیاد، عملیات لو رفته.》آقای علی نجیب زاده،مسئول اطلاعات بود؛ من هم جانشین او.حاج قاسم از علی نجیب زاده خواست چند نفر از بچّه ها را دوباره برای شناسایی به محور بفرستد. آقای نجیب زاده تصمیم گرفت رسول جمشیدی و بچّه های محورش را برای شناسایی اعزام کند. یکی از بچّه های محور رسول به نام علی قاصدی، حالش خوب نبود. گفت《من امشب نمی تونم برم.》حسین گفت《علی آقا، بهتره به جای آقای قاصدی، یعقوب مهدی آبادی رو بفرستین.》آقای نجیب زاده قبول کرد.یعقوب وقتی شنید که قرار است با رسول برود شناسایی، خیلی خوشحال شد. زمان خداحافظی آمد کنار من و حسین. گفت《بچّه ها، من امشب به آرزوم می رسم!》با رسول جمشیدی رفتند. من و حسین، روی خاکریز منتظر بودیم تا بچّه ها برگردند و به یعقوب تبریک بگوییم و نظرش را درباره ی اوّلین تجربه اش بپرسیم. بازگشت شان خیلی طول کشید. کم کم داشتیم نگران می شدیم...
❤️هر_روز_بایاد_شهداء_
شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو
نام پدر :محمد
تولد : ۱۳۴۴/۴/۴
شهادت: ۱۳۶۱/۱۰/۱۵
✍ _ناهید سنندج در خانوادهای مذهبی است. پدرش در ژاندارمری کار می کرد و اهل سنت بود. مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت علیه سلام بزرگ میکرد.
کوموله»ها ناهید را به شدت شکنجه می کردند. موهای سرش را تراشیده بودند و همه ناخن های دست و پایش را کشیده بودند. تمام سر و بدنش به علت ضربات ناشی از شکنجه کبود بود. کوموله به ناهید گفته بود اگر به امام خمینی ره دشنام بدهی تو را آزاد می کنیم. سرانجام سمیه کردستان را شبانه به بیابانهای اطراف روستا میبرند و جلوی چشمان خودش برایش قبر حفر کرده و او را زنده زنده دفن میکنند.
.
یکی از شهدای بزرگوار جنگ تحمیلی، شهیده ناهیده فاتحی است که زیر دست منافقین کوردل و زیر شکنجه های آنها به شهادت رسید؛ شکنجه هایی که باعث شد تا به ناهید لقب سمیه کردستان را بدهند؛ زیرا او هم به مانند حضرت سمیه زیر شکنجه به شهادت رسید
او یازده ماه شکنجه و زنده به گور شدن را به جان خرید تا حرمت امام خویش را نشکند
پیکر مطهر این شهیده به تهران منتقل و سپس در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله به خاک سپرده شد
❤️هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🔻بخشی از سخنرانی تاریخی جاویدالاثر احمد متوسلیان در 28 خرداد 1361 در سوریه:
✍با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیاتمان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسمالله! هرکس با ما نیست، خداحافظ! ما با ایمانمان مىجنگیم؛ بگذار بوقهاى تبلیغاتى رسانههاى صهیونیستى و سران اسرائیل به ما بگویند شما براى خودکشى آمدهاید.
ما ثابت مىکنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمینهاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود. تا در اقصى نقاط جهان گوینده "لااله الا الله” هست، همان جا نیز مرز اسلامى ماست. ما این هنرنمایىهاى فرسوده و نقاشىهاى از بین رفته در طول تاریخ بر روى صفحات لجنمالى شدهاى را که به نام مرزهاى جغرافیایى در بین ممالک اسلامى علم کردهاند، هرگز قبول نداریم.
اسرائیل را به سقوط مىکشانیم. روزى را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیستها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمانمان مىجنگیم
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ایران زیبا/ دره خزینه، لرستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چی بودیم چی شدیم
✍یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: مادرجان! مرده شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام. آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی ها... هر وقت احتیاج پیدا می کردند... برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام از هواپیماها و یدکی های ما استفاده می کردند. حالا بماند که چقدر سوخت مجانی می زدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران می بردند
📚 منبع: خاطرات ملکه پهلوی: تاج الملوک پهلوی
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻این فیلم ممکنه شما رو عصبانی کنه، ولی واقعیت تلخ زندگی ما یا اطرافیان ماست
✍عدم قاطعیت یکی از دردهای جدی تعداد زیادی از مردم است و متاسفانه برای رفع این موضوع هیچ کاری نمیکنن! ریشه عدم قاطعیت به عزت نفس و اعتماد به نفس ما برمیگرده. لطفا نذارید زندگی تون اینطور پیش بره!
📚 داستان بی عرضه اثر آنتوان چخوف
🇮🇷
🔻ریشه ی تاریخی ضرب المثل ﺧﺮ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻌﻞ ﮐﺮﺩ!
✍کریم ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﻧﻘﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺑﯿﻮﺗﺎﺕ ﺣﻘﻮﻕ ﻭ ﻣﻘﺮﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ. ﮐﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﺍﻗﺘﻀﺎﯼ ﺷﻐﻠﺶ ﺑﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﻄﺮﺑﻬﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻫﻢ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺒﻠﻐﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩ .
ﮐﺮﯾﻢ ﺷﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻭ ﺑﺬﻟﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﯾﺪ ﻃﻮﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯼ ﻃﺮﻑ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻭ ﺧﻠﻮﺕ ﺷﺎﻩ ﻧﻔﻮﺫ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﻫﻞ ﺷﻮﺧﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ ﺩﻟﻘﮏ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻗﺘﻀﺎﯼ ﻣﻮﻗﻊ ﻭ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺭﻭﺯ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻌﺾ ﺭﺟﺎﻝ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﯾﺎﻥ ﻣﺘﻨﻔﺬ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﯿﺶ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻣﺘﻠﮑﻬﺎﯾﺶ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻭ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﮐﺮﯾﻢ ﺷﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺷﻐﻞ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﺍﺵ ﮐﻪ ﻧﺎﯾﺐ ﺭﯾﯿﺲ ﻧﻘﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﯾﺐ ﺭﯾﯿﺲ ﻧﻘﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﯾﺐ ﮐﺮﯾﻢ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ.
ﮐﺮﯾﻢ ﺧﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﯾﺎ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ .
ﺧﺮ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﻼﻑ ﺳﺎﯾﺮ ﺧﺮﻫﺎ ﺷﮑﻞ ﻭ ﺭﯾﺨﺖ ﻣﺴﺨﺮﻩﺍﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺮﯾﻢ ﻃﻮﺭﯼ ﺟﻞ ﻭ ﭘﺎﻻﻥ ﺑﺮ ﭘﺸﺘﺶ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﮑﻞ ﻭ ﻫﯿﺌﺖ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ. ﮐﺮﯾﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻠﮏ ﻭ ﻟﯿﭽﺎﺭ ﺑﮕﻮﯾﺪ . ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﯽ ﺍﺩﺑﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ . ﺩﺭﺑﺎﺭﯾﺎﻥ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﺭﺟﺎﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﻧﯿﺶ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎﺝ ﻭ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﻘﮏ ﺑﺎﺯﯼ ﺧﻮﺷﺸﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ.
ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﻗﺒﻼً ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻗﻀﯿﻪ ﻭ ﻣﺘﻠﮏ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻗﻬﻘﻬﻪ ﻣﯽ ﺯﺩ . ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺷﺎﮐﯽ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ": ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﺮﻭ ﺧﺮ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻌﻞ ﮐﻦ "! ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺷﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺩﺭﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ . ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﺎﻻ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ؛ ﮐﺮﯾﻢ ﻭ ﺧﺮﺵ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺷﺪﻩ
آن ها که سوی مرقد بانو پریده اند
از دیدگاه حضرت زینب پدیده اند
این خیل عاشقان که شهید حرم شدند
شمعند و پای دختر حیدر چکیده اند
سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم🌷
#شهید_حبیب_الله_قنبری
#شهید_سیدرضا_طاهر
#شهید_حسین_مشتاقی
#شهید_محمد_محمودیان
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#شهید_سیدجواد_اسدی
#خاطرات_شهید
💢در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه میانداختند گردنشان الا #محمود؛ یک #شال_سیاه داشت که همیشه گردنش بود...یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه
💢انداختنش را برایم بگوید گفت: مادر جان! ما #عزادار امام حسین علیه السلام هستیم...گفتم: الان که محرم و صفر نیست!گفت: مادرم! عزادار #امام_حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد ما همیشه عزادار حسینیم...
#شهید_محمود_رادمهر🌷
#خاطرات_شهید
«مردم این زمانه ما را سرکوب می کنند که کجا می روید و برای چه کسی می جنگید اما آنان غافلند که ما خودنمیرویم، گویی مارا صدا می زنند...قلبمان، پایمان را به حرکت وامیدارد جز اینکه دخترعلی(ع) و سه ساله امام حسین (ع) بر روی اسم ما مهر #شهادت زده اند»
#شهید_علی_جمشیدی🌷
#سالروز_شهادت