eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
احوالات ورود به مدینه ای دل وطنه مکه مسافر لری گلدی اهل حرمون باشدا قرا معجری گلدی صدّیقه ی کبری دیدی ای شهر مدینه زهرا قیزینون صورته اشک تری گلدی سن ائتمه قبول عترت یاسین پوزولوبدور سانما سنه آزاده لرون رهبری گلدی دستور ویروب زین العبا خیمه قورولسون فوراً قاباقا نوکر و فرمانبری گلدی خیمه قورولوب زینب علیا دیدی نوحه معناده غمه فاطمه ی اطهری گلدی امر ائتدی بشیره آقا گئت شهره خبر ویر خیر البشرون عترت غم پروری گلدی امرین ایدوب اجرا اَله قاره علم آلدی تئز اولدی حسین وای دیلینون ازبری گلدی سسلندی بیلون قتل الحسین اهل مدینه دل کرب معلّاده قالوب دلبری گلدی قاره گیونون قاره چکون یکسره شهره چون ئولدی حسین نائب پیغمبری گلدی قیزلار کی ایگرمی بش اولاردی سایی گئتدی یوللاردا چوخی ئولدی بورا کمتری گلدی زهرا قیزینون قامتی غمدن بوکولوبدور آق زلفیله بطحایه وفا مظهری گلدی اوغلانلاری اللرده اولوب امّ بنینون نه فضلی نه عبّاسی نه ده جعفری گلدی پیشوازه چیخون تازه گلین لر قالا ایوده یوخ گوشیده گوشواره حسین دختری گلدی تأخیره سالا طویلارینی تازه جوانلار چون اکبروزون شهره غم دیگری گلدی گلسون آنالار صود امری قالسون ایوینده شه بانوی دینون دیمیون اصغری گلدی اللرده ئولوبدور صود امر اوغلی ربابون ترپدمگه خالی بشیگین مادری گلدی وقتی کی بشیر کوی بنی هاشمه چاتدی صغرا ایله فکر ائتدی گئدن ائللری گلدی عرض ائتدی الیمدن یاپوش ای جدّه گئدیم من شهرین ایله بیل ماه ملک منظری گلدی فرمایش ایله فاطمه اولسون گوزون آیدین گئتمیشدی جوانان وطن مفخری گلدی منلن گئدک آچ اکبریمون باغلی اطاقین صغرانون ایوه دلبر و مه پیکری گلدی روشن ایلیوم شمع و چراغین اوز الیملن گلزار وفانون گل نیلوفری گلدی سویلردیم علی جان طویوا آرزیلاریم وار وار شکریم حقه سوزلریمه مشتری گلدی دعوت ائدروک تازه جوانلار طویا گلسون الده گوررم تای توشونون عنبری گلدی صغرا نئجه کی چادره محنتله یتیشدی بیر عورت او گون الده قرا معجری گلدی سالدی باشینا بیلدی علی اکبر ئولوبدور گوز یاشلی دیله اکبرون اول خواهری گلدی گل جدّه ایویم گور نئجه یثربده یخلدی قارداشیم ئولوب اوستومه غم لشکری گلدی غش ائتدی دوشوب تپراقا محبوبه ی اکبر یاندی حالینا جدّه ی نوحه گری گلدی نصف شبیدی اشک ترین توکدی (( معزی )) فریاده بو شعرینده حسین نوکری گلدی ** حاج یوسف معزی اردبیلی برچسب‌ها: یوسف معزی اردبیلی
رحلت حضرت پيامبر اسلام ،زبانحال حضرت زهرا(ع) باآهنگ:گلمیشم فغانه يانه يانه عمه آچ گوزون دانیشدور سن بودل غمینی دشمنین ایچینده قویما تک علینی اولموشام بابا گریان فاطمه‌ سنه قربان آچ گوزون اماندور(۲) گیتمه بوجهاندان. ای بابا اماندور عترتین گورورسن غمده باغریقاندور عارضه بوگوزیاش گورنئجه رواندور دشمنین جفاسی گون کیمین عیاندور قویماتک قالا عترت ترک ایدربیزی امّت آچ گوزون آماندور(۲) گوربابا حسنله آغلوری حسینین دوزموری فراقه نورهردو عینین آرتوروب غمینده ناله سی علینین فاطمه اوجالدوب ناله وانینین اولمویور منه چاره باشیما سالوم قاره آچ گوزون اماندور(۲) غسل ائدورعم اوغلوم گورنه يانه يانه زینبیله کلثوم دوندی باغریقانه دشمنین الینده دویدون ایندی جانه غصب اولوب خلافت آیری بیرزماندور کوچه ده دگر سیلی بوئوزیم اولارنیلی آچ گوزون اماندور(۲) یومدی گوزلرینی خاتم رسالت مرتضی علیدن غصب اولوب خلافت‌ باب وحیه حمله‌ ایلویوب جماعت فاطمه دوگولدی اولدی چوخ جسارت قمچی ووردی چوخ ثانی سینه ده آخوب قانی آچ گوزون اماندی(۲) سجده ده علینون یاره دن آخوب قان آل مصطفانی اولدی دیده گریان کربلاده اوغلی گئچدی باش وجاندان صاحبیله سیفی اولدولار پریشان قان اولوبدی گوزیاشلار نیزه یه گئدوب باشلار آچ گوزون اماندور(۲) حاج عباسعلی دهقان(صاحب 👇
◇ پیامبر اکرم(ص) هر لحظه‌ای که بر انسان بگذرد و به یاد خدا نباشد قیامت حسرتش را خواهد خورد ... 📚 نهج الفصاحه از عقرب نباید ترسید از عقربه‌هایی باید ترسید که بی یاد خدا بگذره
6️⃣ سالروز ولادت شهید حمیدرضا یداللهی نام پدر : فرج اله نام مادر : معظمه حسین زاده گاون تاریخ تولد : 1345/6/7 تاریخ شهادت : 1367/1/29 محل شهادت : فاو گلزار : گاوان کلا ، بابل
🌹وقتی که شهید رجایی آثار شکنجه ساواک در پای خود را در کنفرانس مطبوعاتی سازمان ملل به همگان نشان داد
📌 شهید باهنر در سال 1359: ملت ما با ضربه‌های دشمن مقاوم‌تر می‌شود
تصویری کمتر دیده شده از شهید سردار سپهبد سلیمانی در کنار شهید رجایی به مناسبت سالروز شهادت محمدعلی رجایی . رییس جمهور محبوب ایران. هرجا شهیدی بود سردار عشق هم آنجا بود
به یاد رباب مادری خواهم کرد در آغوش گرم چادرم سرباز تربیت خواهم کرد ...
بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی خیلی بالا و پایین کرد خیلی از کارت ها را دیدیم پسندش نمی شد. نهایتا رسید به یک جمله از حضرت آقا با دستخط خودشان: بسم الله الرحمن الرحیم همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دل ها و جسم ها و سرنوشت هاست صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم. سید علی خامنه ای دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی انتخابمان برای مغازه دار جالب بود گفت «من به رهبر ارادت دارم ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون را داخل کارت عروسیش چاپ کنه» از طرفی هم پافشاری می کرد که نمی شود و از متن‌های حاضر یکی را انتخاب کنیم. محمدحسین در این کارها سررشته داشت به طرف قبولاند که می شود در فتوشاپ این کارت را با این مشخصات طراحی و چاپ کرد. قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بو.د بعضی ها می گفتند قشنگ است بعضی ها هم خوششان نیامد. نمی دانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل عقدشان را داخل امامزاده برگزار کنند. از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود می گفت «این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟» از هر دری سخن گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضیش کنم موقع خرید حلقه پایش را کرده بود در یک کفش که به جایش انگشتر عقیق بخریم باز باید میز مذاکره تشکیل می دادیم و آقا را قانع می کردیم بهش گفتم انگشتر عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم. حلقه را خرید ولی اولین بار که رفتیم مشهد انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همانجا برایش ساختند. کاری به رسم و رسوم نداشت هر چه دلش می گفت همان راه را می رفت از حرکات و سکنات خانواده اش کاملا مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این آدم همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟ روزی موقع خرید جهیزیه خانم فروشنده به عکس صفحه ی گوشیم اشاره کرد و پرسید «این عکس کدوم شهیده؟» خندیدم که «این هنوز شهید نشده شوهرمه» کم کم با رفت و آمد و بگو به بخند هایش توجه همه را جلب کرد آدم یخی نبود سریع با همه گرم می گرفت و سر رفاقت را باز می کرد. با مادربزرگم هم اُخت شد و برو بیا پیدا کرد چند وقت یک بار یکی دو شب خانه اش می ماندیم. با آن خانه انس پیدا کرده بود خانه ای قدیمی با سبزهای ضربی. زیاد می رفت به گوسفند هایشان سر می زد. طوری شده بود که خیلی از جوان های فامیل می آمدند پیشش برای مشاوره ازدواج بعضی شان می خندیدند که «زیر لیسانس حرف بزن بفهمیم چی میگی» دختر خاله ام می گفت «الان داره خودش رو رحیم پور از غدی میبینه» من هم مسخره ش می کردم «از غدیو می شناسی ایشون محمد حسینشونه». خدایی اش قلمبه سلمبه حرف می زد ولی آخر حرفهایش به این می رسید که «طرف به دلت نشسته یا نه؟» زیاد هم از ازدواج خودمان مثال می زد. یک ماه بعد از عقد جور شد رفتیم حج عمره. سفرمان همزمان شد با ماه رمضان برای این که بتوانیم روزه بگیریم عمره را یک ماهه به جا آوردیم. کاروان یک دست نبود پیر و جوان و زن و مرد ما جزو جوان ترهای جمع به حساب می آمدیم. با کارهایی که محمدحسین انجام می داد باز مثل گاو پیشانی سفید دیده می شدیم از بس برایم وسواس به خرج می داد. در مدینه گیر داده بودم که کوچه بنی هاشم را پیدا کنیم بلد نبود به استاد تاریخ دانشگاه مان زنگ زدم و از او سوال کردم. ایشان نشانه را دقیق ترسیم کرد از باب جبرئیل تا بقیع و قشنگ توضیح داد که حد و حریم کوچه از کجا تا کجاست. هر وقت می رفتیم عرب ها آنجا خوابیده یا نشسته بودند. زیاد روضه می خواند گاهی وسط روضه ها شرطه های سعودی می آمدند و اعتراض می کردند. کتاب دستش نمی گرفت از حفظ می خواند هر وقت ماموران سعودی مزاحم می شدند وسط روضه می گفت «بر پدر همتون لعنت» چند بار هم در مسجد الحرام نزدیک بود دستگیرش کنند با وهابی ها کل کل می کرد خوشم می آمد اینها از رو بروند. از طرفی می دانستم اگر نصیحتش بکنم که بیخیال اینها شد تاثیری ندارد. .....
دوتایی بار اولمان بود می رفتیم مکه. می دانستیم اولین بار که نگاهمان به خانه کعبه بیفتد سه حاجت شرعی ما برآورده می شود همان استاد تاریخ گفت «قبل از دیدن خانه کعبه اول سجده کنید بعد که تقاضای خودتان را از خدا خواستید سر از سجده بردارید» زودتر از من سرش را آورد بالا به من گفت «توی سجده باش. بگو خدایا من و کل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت کن خرج امام حسین کن» وقتی نگاهم به خانه ی کعبه افتاد گفت «ببین خدا هم مشکی پوش حسینه» خیلی منقلب شدم حرف هایش آدم را به هم می ریخت. کل طواف را با زمزمه روضه انجام می داد طوری که بقیه به هوای روضه هایش می سوختند در سعی صفا و مروه دعاها که تمام می شد روضه می خواند دعای جوشن می خواند یا مناجات حضرت امیر و من همراهیش می کردم بهش می گفتم« باید بگیم خوش به حالت هاجر! اونقدر که رفتی و اومدی بالاخره آب برای اسماعیلت پیدا شد کاش برای رباب هم آب پیدا می شد!» انگار آتشش زدم بلند بلند شروع کرد به گریه کردن . موقعی که برای غار حرا از کوه می رفتیم بالا خسته شدم نیمه های راه بریده بودم و دم به دقیقه می نشستم شروع کرد مسخره کردن که «چه زود پیر شدی! یا تنبلی می کنی؟» بهش گفتم «من با پای خودم میام هر وقت بخوام می شینم.بمیرم برای اسرای کربلا مردای نامحرم بهشون می خندیدن» بد با دلش بازی کردم. نشست سرش را زیر انداخت و روضه خوانی اش گل کرد. در طواف دست هایش را برایم سپر می کرد که به کسی نخورم با آب و تاب دور و برم را خالی می کرد تا بتوانم حجر الاسود را ببوسم. کمک دست بقیه هم بود خیلی به زوار سالمند کمک می کرد مادر شهیدی با دخترش آمده بود طواف و کارهای دیگر برایش مشکل بود دخترش توانایی بعضی کارها را نداشت خیلی هوایشان را داشت از کمک برای انجام طواف گرفته تا عکس گرفتن از مادر و دختر. یک بار وسط طواف مستحبی شک کردم چرا همه دارند ما را نگاه می کنند. مگر ظاهر یا پوششمان اشکالی دارد؟ یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا من را کشید کنار و گفت «صدقه بذار کنار اینجا بین خانم ها صحبت از تو شوهرته که مثل پروانه دورت میچرخه» از این نصیحت های مادرانه کرد و خندید و گفت «این که میگن خدا در و تخته رو به هم چفت میکنه نمونه‌ش شمایین!» دائم با دوربینش چیلیک چیلیک عکس می گرفت بهش اعتراض می کردم «اومدی زیارت یا عکس بگیری؟» یک انگشتر عقیق مستطیل شکل هم داشت که روی آن هک شده بود «یا زهرا» در مکه هدیه داد به شیعه ای یمنی. وقتی رفتیم مکه گفت «دیگه دوست ندارم بیام، باشه تا از دست سعودی ها آزاد بشه». کلا نه تنها مکه یا جاهای دیگر در خانه همکاری می کرد که وصل شود به اهل بیت، خاصه امام حسین. یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم و بعد بهش عشق و علاقه پیدا کنم همین کارهایش بود دیدم دیوانه وار هیئتی است. همه دوست دارند در هیئت شرکت کنند ولی این که چقدر مایه بگذارند مهم است. اولین حقوقی که از سپاه گرفت ۲۵۰ هزار تومان بود رفت با همه آن کتیبه خرید برای هیئت از پرده فروشی ریش ریش های پایین پرده را خرید و به کتیبه ها دوخت و همه را وقف هیئت کرد پاتوق اش پاساژ مهستان بود. روی شعر پیدا کردن برای امام حسین خیلی وقت می گذاشت. شعارش این بود «ترک محرمات،رعایت واجبات و توسل به اهل بیت» موقع توسل شعر و روضه می خواند گاهی واگویه می کرد. اگر دو نفری بودیم که بلند بلند با امام حسین صحبت می کرد اگر کسی هم دور و برمان نشسته بود با نجوا توسلش را جلو می برد. بیشتر لفظ ارباب را برای امام حسین به کار می برد عاشق روضه های حاج منصور بود ولی در سبک سینه زنی بیشتر از حاج محمود کریمی خوشش می آمد . .....