💢 واکنش خانواده امام موسی صدر به شایعه زندانی بودن وی در سوریه
🔹بیانیه خانواده امام موسی صدر:در پاسخ به آنچه در شبکههای اجتماعی مبنی بر احتمال حضور امام در یکی از زندانهای سوریه منتشر میشود، لازم به توضیح دیدیم که بگوییم که این اخبار که هیچ منبع معقول یا معلومی ندارند، بیاساس و نادرست است.
🔹طی روزهای گذشته شایعاتی دربارهی حضور امام موسی صدر در این زندان منتشر شده بود. این شایعه از یک حساب توییتری عربزبان آغاز شد.
💠برای ادای فریضه¬ی عمره با آیت الله دستغیب همسفر بودم.
آقای دستغیب دوست داشتند که پرواز عقب تر بیافتد تا نماز مغرب را اول وقت بخوانند، بعد پرواز کنند، اما به اجبار ما را سوار هواپیما کردند.
آقای دستغیب مرتب می خواست از هواپیما پیاده شود و نمازش را بخواند، مانع می شدند می گفتند:
«همه سوار هستند و دیگرکسی نباید پیاده شود.»
بالاخره تأخیر به حدی رسید که اگر نماز را نمی خواندیم، در مقصد از وقت نماز مغرب و عشاء می گذشت.
آقای دستغیب بلند شد و پشت در هواپیما ایستاد و گفت:
«ما برای نماز پیاده می شویم حتی اگر از هواپیما جا بمانیم!»
اما در بسته بود و آن را باز نمی کردند.
در همین حین هواپیما روشن شد، بلافاصله بعد از روشن شدن هواپیما، آتش عجیبی از موتور آن شعله ور شد.
با عجله هواپيما را خاموش كردند و درب آن را باز كردند و از مسافرين خواستند كه هرچه زودتر پياده شوند.
آیت الله دستغيب با خوشحالى زائد الوصفى پياده شدند و مرتب مىفرمودند: «نماز! نماز!»
مسئولین هواپيما مىگفتند تا هواپیما آماده حرکت شود، حداقل ۴ ساعت تأخير داريم. به محض رسيدن به سالن فرودگاه آقا به نماز ايستادند.
نماز مغرب و عشاء را با توجه و شكرگزارى خاصی به جا آوردند. آقا سلام نماز را كه دادند، مسئولین گفتند:
«آقا سوار شويد كه نقص هواپيما برطرف شده و مىخواهيم حركت كنيم!»
#سید_شهيد_آیت_الله_سید_عبدالحسین_دستغیب
#شهدای_فارس
🌹🌱🌹🌱
📣 پایان چشم انتظاری مادر شهید پس از ۴۱ سال
🔸امیر رضایی ارشد نظامی ارتش در استان فارس این خبر را به خانواده شهید سرافراز حمید رضایی در شیراز اعلام کرد تا انتظار ۴۱ ساله خانواده شهید پایان یابد.
🔸امیر رضایی گفت: شهید حمید رضایی متولد سال ۱۳۴۲ در سال ۶۲ عازم جبهه حق علیه باطل شد،این شهید والامقام که از تکاوران ارتش جمهوری اسلامی بود در منطقه غرب سال ۶۲ به شهادت رسید ونام او به عنوان مفقودالاثر ثبت شده بود که اکنون پیکر مطهر این شهید بزرگوار تفحص و قرار است به زودی از تهران به شیراز انتقال وپس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پایان چشم انتظاری چهل ساله یک مادر در شیراز ...😭
بزودی مراسم تشییع شهید حمید رضایی در شیراز اعلام خواهد شد
#تغذیه
چند نوشیدنی گرم برای مقابله با روزهای آلوده زمستان 😋😷
•┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_قاسم
🎥 فرزندان شهدا و خاطرههایی از سردار دلها که همچنان شیرین و ماندگار است 😭
•┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
💐💐💐
💐💐
💐
🌹#گزارشبهخاکهویزه ۹
خاطرات آقای یونس شریفی
به قلم آقای قاسم یاحسینی
┄═❁๑❁═┄
🔸 همسرم منزل پدرش بود. با خودم گفتم
چند روز است حمام نکرده ام. به خانه بروم و حمام کنم و لباسم را عوض کنم و اگر شد سری به منزل عمویم بزنم و زنم و دخترم را ببینم.
تا آن لحظه هنوز امل را ندیده بودم. خیلی دلم میخواست دخترم را ببینم که چطوری است. آیا شکل من است یا مادرش، به خانه پدرم رفتم و حمام کردم. خیلی خسته و کوفته بودم. دیدن امل و همسرم را به وقت دیگری موکول کردم. آنقدر در طول روز دویده بودم که خسته بودم. گرفتم خوابیدم.
فردا صبح روز هفتم مهرماه متوجه شدم نیمه شب دیشب، عراقی ها وارد شهر شدهاند و هویزه را به اشغال خود در آورده اند. خبر مثل پتک بر سرم فرود آمد و خیلی داغون شدم. می بایست هر طور بود کاری میکردم. نمیشد دست روی دست گذاشت و شاهد اشغال خانه ات بود. ماجرای اشغال را قاسم چنانی به من اطلاع داد. صبح زود و قبل از آنکه از خانه بیرون بروم به خانه ما آمد. ديدم كلافه و سرگردان است. پرسیدم چیه؟ خبری شده؟
- عراقی ها دیشب وارد شهر شدند و هویزه را گرفته اند!
وقتی این خبر را شنیدم ناخداگاه تیری در کمرم احساس کردم. غافلگیر کننده بود. با خودم گفتم چقدر ما اشتباه کرده ایم و شهر را رها کرده و تا صبح در خانه هایمان خوابیده ایم. اما افسوس و تأسف دردی را دوا نمی کرد و باید کاری می کردم. همان دوست به من گفت:
عراقیها سراغ تو را هم گرفته اند و فکر کنم اگر گیرشان بیفتی در جا تیر بارانت بکنند. باید هر طور شده مخفیانه از شهر خارج شوی تابه چنگ دشمن نیفتی.
از قاسم پرسیدم:
- مطمئنی عراقی ها به دنبال من میگردند؟
- بله! خودم در خیابان شنیدم می پرسیدند: یونس شریفی را کجا می توانیم پیدا کنیم؟
راستش را بخواهید مو بر تنم راست شد. دانستم اگر در خانه بمانم عراقی ها پیدایم میکنند و در جا تیز بارانم خواهند کرد. وقتی پدرم ماجرا را شنید خیلی ترسید و دستپاچه شد و به من گفت: بابا! چقدر به تو گفتم که از شهر بیرون برو عراقی ها به تو رحم نخواهند کرد، اما تو به حرفهایم گوش ندادی و ماندی. همین طور که پدرم داشت با من صحبت می کرد حس غریبی داشتم و با خودم فکر میکردم که من هم برای خودم کسی هستم. اگر نبودم عراقی ها خانه به خانه دنبالم نمی گشتند تا مرا پیدا کنند و بکشند. پدرم نزد من و برادر و خواهرانم ابهت و هیبت داشت و تا آن روز من سرم را جلویش بلند نکرده بودم اما نمی دانم در آن لحظـات چـــه شد که با صدای بلند خطاب به پدرم گفتم
- بابا! اگر همه از شهر بیرون بروند من نمی روم! خودت را خسته نكن! من بيرون برو نیستم. همین جا میمانم و هر چه هم شد بشود.
رو به برادر کوچکترم که سرتیپ نام داشت کردم و گفتم سرتیپ! برو این گونیها را پر کن و بالای بام خانه یک سنگر
برای من درست بکن.
در همان لحظاتی که این حرفها را میزدم اضطراب خاصی سرتاسر وجودم را گرفته بود. احساس می کردم دارم وارد جریان خطرناکی میشوم که آینده اش کاملاً نامعلوم است. شور و شوق
خاصی داشتم. پدرم گفت،
- بالای خانه میخواهی سنگر بگیری؟
- بله! بگذار عراقیها بیایند و من همین جا با آنها درگیر میشوم. خشاب های تفنگم داخل کمد عروسی ام بود. چند عدد نارنجک هم داشتم که کنار خشابها گذاشته بودم. خشابها و نارنجک ها را آماده کردم و منتظر شدم تا عراقیها نزدیک خانه ما بیایند و من حسابشان را کف دستشان بگذارم.
ادامه دارد...
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 بهر آزادی قدس
از کربلا باید گذشت
شهید مرتضی آوینی
بده نوکرت شهید نشه.mp3
2.54M
؛
صدای شهید آرمانعلیوردی را میشنوید🤍 .
سالروز #شهادت
#شهید #غلامعی_پیچک
📅تاریخ تولد : ۱۳۳۸
📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا