eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
پيشِ روی ما گذشت اين ماجرا اين كری تا چند، اين كوری چرا؟ ناجوانمردا كه بر اندامِ مرد زخم‌ها را ديد و فريادی نكرد پيرِ دانا از پسِ هفتاد سال از چه افسونش چنين افتاد حال؟ سينه می‌بينيد و زخمِ خون‌فشان چون نمی‌بينيد از خنجر نشان؟ بنگريد اي خام‌جوشان بنگريد اين چنين چون خوابگردان مگذريد آه اگر اين خوابِ افسون بگسلد از ندامت خارها در جان خلد ! چشم‌هاتان باز خواهد شد ز خواب سر فرو افكنده از شرمِ جواب آن چه بود؟ آن دوست دشمن داشتن سينه‌ها از كينه‌ها انباشتن آن چه بود؟ آن جنگ و خون‌ها ريختن آن زدن، آن كشتن، آن آويختن پرسشی كان هست همچون دشنه تيز پاسخي دارد همه خونابه‌ريز آن همه فرياد آزادی زديد فرصتی افتاد و زندانبان شديد؟! آن‌كه او امروز در بند شماست در غم فردای فرزندِ شماست! راه می‌جستيد و در خود گم شديد مردميد، اما چه نامردم شديد كجروان با راستان در كينه‌اند زشت‌رويان دشمنِ آيينه‌اند "آی آدم‌ها" اين صدای قرنِ ماست اين صدا از وحشتِ غرقِ شماست ديده در گرداب كی وا می كنيد؟ وه كه غرقِ خود تماشا می کنید 👤 هوشنگ ابتهاج 🌿
🍁 💕بزرگترین دلگرمی: تشویق موثرترین داروی خواب آور: آرامش فکر قوی ترین نیرو در زندگی: عشق زشت ترین ویژگی شخصیت: خودخواهی بزرگ ترین سرمایه طبیعی انسان: جوانی مخرب ترین عادت: نگرانی بزرگ ترین لذت: بخشش بزرگترین فقدان: فقدان اعتماد به نفس رضایت بخش ترین کار: کمک به دیگران خطرناک ترین مردمان: شایع پراکنان عجیب ترین کامپیوتر دنیا: مغز بدترین فقر : یأس مهلک ترین سلاح: زبان پرقدرت ترین جمله : من می توانم بی ارزش ترین احساس: ترحم به خود زیبا ترین آرایش: لبخند با ارزش ترین ثروت: عزت نفس قوی ترین کانال ارتباطی: عبادت مسری ترین روحیه : اشتیاق. 💠
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت زندگی بعدِ تو بر هیچ‌کس آسان نگرفت چشمم افتاد به چشم تو؛ ولی خیره نماند شعله‌ای بود که لرزید؛ ولی جان نگرفت جز خودم هیچ کسی در غم تنهایی من مثل فواره، سَرِِ گریه به دامان نگرفت دل به هر کس که رسیدیم سپردیم؛ ولی قصه‌ی عاشقیِ ما سروسامان نگرفت هر چه در تجربه‌ی عشق سَرَم خورد زمین هیچ کس راه بر این رودِ خروشان نگرفت مثل نوری که به سوی ابدیت جاری‌ست قصه‎ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت 👤 فاضل نظری ☔️
خیالم که جمعِ بــودنت باشه.... زندگیم میشه منهایِ همــه.... تو فقـط باش... تا حالِ خــوبِ بودنتُ هر روز با دنیــا تقسیــم کنم...💙
🍁 پیر بشی اما نوبتی نشی یه روز تو مترو جامو دادم به یک پیر مرد نورانی و خوش صورت نشست و گفت: جَوون الهی پیر بشی ولی نوبتی نشی! گفتم: حاجی نوبتی چیه ؟ گفت: آدم وقتی پیر میشه و دیگه قادر به انجام کارهاش نیست، یکی باید کمکش کنه اونجاس که بچه ها دعوا میکنند و میگن: امروز نوبت من نیست 😔 امیدوارم پیر بشید ولی نوبتی نشید🙏 💠
ولادت حضرت زینب سلام الله علیها سرود بانوای حاج محمدرضا بذری دختر و دل از بابا میبره زینب و زینت واسه حیدره آروم میشه توی بغل حسین یعنی که تا آخر با برادره با جمال و جلوه ای شبیه زهرا اومده با شکوه و صولت حضرت مولا اومده معنی واقعیه عشق حسین بن علی یار و مونس حسن زینب کبری اومده اومد عشق اربابم اومد عشق فاطمه اومد زینب مسروره دل شاه علقمه "یاحسین رو لبم نوکر زینبم" عید اومده بازم شب حاجته آرزوی نوکر یه زیارته راهی بشیم باهم سمت سوریه بهتر از این دیگه چه سعادته من حسینی شدم و تحت لوای زینبم عاشق زیارت صحن و سرای زینبم جون میزارم به خدا به پای ناموس حسین اهل عالم بدونن که من فدای زینبم اومد عشق اربابم اومد عشق فاطمه اومد زینب مسروره دل شاه علقمه "یاحسین رو لبم نوکر زینبم" شد شب وصل و دل رفته تا حرم تا حرم شاه و صاحب کرم آرزو دارم با اذن فاطمه توی همین روزا کربلا برم نوکری شدم به دربار حسین بن علی عاشقم عاشق انصار حسین بن علی ازم خدا میخوام که این لیاقتو بهم بده تا باشم میون زوار حسین بن علی حسین یعنی اربابم حسین یعنی زندگی حسین یعنی ایثارو وفا و آزادگی "یاحسین رو لبم نوکر زینبم" عید اومده بازم شب حاجته آرزوی نوکر یه زیارته راهی بشیم باهم سمت سوریه بهتر از این دیگه چه سعادته من حسینی شدم و تحت لوای زینبم عاشق زیارت صحن و سرای زینبم جون میزارم به خدا به پای ناموس حسین اهل عالم بدونن که من فدای زینبم اومد عشق اربابم اومد عشق فاطمه اومد زینب مسروره دل شاه علقمه "یاحسین رو لبم نوکر زینبم" ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنام خدا «و ایما و اشاره به ماجراے چشمان بستهٔ او» •┈┈••✾✾✾✾✾••┈┈• عاشقان رخت دگر برتـن کنید/چلچــراغ ها را دگر روشـن کنید کوے و بــرزن را گل آرائــے کنید/از دل و جان شور و شیدائے کنید ریسه ها را برببندید صف به صف/تهنیت گوئیــد بـه سلطان نجف پیڪ شادے را دمـے در بــرکنید/غصـه و غــم را ز سرها سرکنید چون خرامان است علے میرامم/ شکر مـے گـوید خدا را دم به دم خــالق هستـے بــر او کرده نگاه/داده بر او دخترے زیبا چـو ماه خـــانـهٔ مولا منــورتــر شده/چون که زهرا صاحب دختر شده فاطمه هر لحظه مے خندد زجان/اشڪ شوقش مے شود هردم روان مے زند پـر دور او حـور و مـلک/هست برپا جشن ها در نه فلـک زینبیــون اخــم ها را وا کنید/قامـت غــم غصـه ها را تا کنید تهنیت گوئیـد به زهــراے بتول/بر محمد مصطفے ختـم رسول عید میلاد است ولے دل غم سراست/مرغ طبعم در هواے کربلاسـت گفته اند زینب چو آمد برجهان/زین ولادت آل حق شد شادمان در بغل مے کرده هر آنکـس ورا/خاطرش مے شد مشوش ابتـدا بوده بسته هر دو چشم آن نگار/او نداشت یڪ لحظه آرام وقرار دل غمین بود فاطمه چون مرتضا/تا که آمد ختم مرسل مصـطفے در بغل بگرفت ورا خیـر الامین/ /خنده بنمود آنزمان آن مه جبین بـاز اما چشـــم هـایش وا نشد/علت این کار او پیدا نشد ناگهان آمدحسیــن ومجتــبا/دربغل بگرفت حسین آندم ورا تا نظر کرد بر حسین آن طفل ناز/چشم هایش را نمود آن لحظه باز فاخرا در پــرده بــرگـو بـرگـذر/واقف است بر رازها اهل نظر گو تبارڪ بر جمیــع عاشقان/تهنیت بر مهــدے صاحب زمان 🖊مسلم فرتوت فاخر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رباعی ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🍃🌷🍃 زینب ز قیام خود به دین داد حیات وز خطبه او یافته اسلام نجات بر شیر زن بیشه توحید درود بر فخر زنان زینب کبری صلوات 🌷 زینب که به حُسن است همانند علی نور دل احمد است و دلبند علی بر مهر ولادتش تماشا دارد گلخندۀ فاطمه ، شکر خند علی 🌷 داده ست گلی خدای سرمد به علی کز هر طرفش تهنیت آمد به علی در عرش عظیم زینبش خوانده و گفت یزدان به محمد و محمد به علی 🌷🌷 بر خیل زنان مربی از رب آمد از دخت رسول زینت اَب آمد زین مزده بود چشم محمد روشن میلاد درخشنده زینب آمد
شادی بی حده ماه رخشان اومده مستونه بشید شاه خوبان اومده هل هله کنید عشق سلطان اومده اومده اونی که دوباره آسمونی کنه دلا رو ببره هممونو مشهد بنویسه کربلا رو دل و دلبر منه مستی محشر منه شور مکرر منه باب المراده سر و سرور منه سایه رو سر منه دعای مادر منه امام جواده یا جواد الائمه ادرکنی … با اومدنش جود و رحمتش میاد خیر و برکتش از سرم بوده زیاد قربونش برم عشقمه امام جواد امید من اینه که امشب وسط شادی و شور شین به دل آقام بیافته ببره همه رو کاظمین راه حل حاجت ترنم کرامته نوکریشم سعادته باب المراده واسه هر دردی دواست تاج سر فرشته هاست گل پسر امام رضاست امام جواده یا جواد الائمه ادرکنی … تو معدن عشق دُرّ نایاب اومده آروم قرار واسه بی تاب اومده هل هله کنید عشق ارباب اومده اومده اونی که با دستاش وا میکنه گره کارو اومده تو بغل ارباب میبره همه دلا رو علی اصغر اومده غصه و قمصر اومده انگاری حیدر اومده باده نابش اومده یه نور عین شافع کل عالمین اونکه تو خونه حسین عشق ربابه شهزاده یا علی اصغر … منبع : کاشوب
. شب میلاد عمه ی سادات چشم هایم دوباره بارانی ست دلِ آتش گرفته از عشقم، میزبانِ شبی زمستانی ست شبی از جنس عشق و نور و امید، شبی ازجنس شوق و شور و شعف چشم وا کرده روی دست زمین دختر سربلند شاه نجف در بیان ستایشت بانو با غزل هم زبان ما لال است از بهشت خدا به سوی زمین آمدی و حسین خوشحال است آمدی و شد آسمان و زمین، غرقِ نور تو حضرت زینب عاشقانه قنوتِ گریه بگیر! ابرِ رحمت به حرمت زینب پر زدی تا در آسمان ، پُر شد، همه جا از شمیم عطر خدا آمدی بین واژه های نفاق خط کشیدی به زیر سطرِ خدا در ازل عاشقت شده ست حسین که ندیده تو را خریدار است روز میلاد تو تجلیِ عشق و ایثار هر پرستار است چه مدینه چه کربلا چه دمشق دل من هست روضه خوان حرم در رهت جان خویش را دادند فاطمیون..‌.مداافعان حرم حسین جعفری✍ ‌...........................................................
. غزلی زیبا از صائب تبریزی در احوالات پیری بر من از پيري سراي عاريت زندان شده است زندگي دشوار و ترک زندگي آسان شده است خواب من بيداري و بيداريم گشته است خواب منقلب اوضاع من از گردش دوران شده است دل ضعيف و مغز پوچ و خلق تنگ و فهم کند اشتها کم، حرص افزون، معده نافرمان شده است چشم کند و گوش سنگين، دست لرزان، پاي سست جاي دندان جانشين گوهر دندان شده است مي رود آب از دهان و چشم من بي اختيار کشتي بي لنگرم بازيچه طوفان شده است رعشه برده است از کفم بيرون عنان اختيار زين تزلزل، خانه معمور تن ويران شده است عمر گرديده است از قد دو تا پا در رکاب زندگي زين اسب چوگاني سبک جولان شده است هر رگي در پيکر زار من از موي سفيد چون چراغ صبحدم بر زندگي لرزان شده است قامتم گشته است از بار گنه خم چون کمان آه چون تير خدنگ از سينه ام پران شده است کرده دلسرد از حياتم برگريزان حواس زين خزان بي مروت گلشنم ويران شده است در کهنسالي مرا کرده است صيد خويش حرص جسم من در زندگاني طعمه موران شده است گوي سر در فکر رفتن نيست از ميدان خاک قامت خم گشته ام هر چند چون چوگان شده است رفته جز ياد جواني هر چه هست از خاطرم طاق نسيان قامتم هر چند از دوران شده است ريشه طول امل هر روز مي گردد زياد از خزان هر چند نخل قامتم لرزان شده است چون کنم کفران نعمت، کز گراني هاي گوش عالم پر شور بر من شهر خاموشان شده است صبح محشر نيست گر موي سفيد من، چرا صائب اوراق حواسم نامه پران شده است؟ ✍ ‌...........................................................