- لَنا اللهُ في ما مضی
و في ما بَقی و فی ما هو آتِ
- ما خدا را داریم در آنچه گذشت
و آنچه هست و آنچه خواهد آمد!(: ✨
Aboozar Roohi - Salam Farmande 3.mp3
14.54M
اثر جدید ابوذر روحی
با نام فرمانده سلام۳
#امام_زمان
#انتخابات
امشب قرار بودم برای تفکر یک داستان بنویسم در باره آسیب های اجتماعی انقدر خوب شد که نگو البته تعریف از خود نباشه مادرم هم خیلی دوست داشت ادامه اش را بخونم ولی شیطنت کردم و نمیخوندم مامانم منتظر،شنید ادامه اش بود ولی مادر هست نمیشه آدم برایش کاری نکند و همیشه جانم فداش میکنم براش خوندم گفت مثل رمان بود و خیلی خوب بود واقعا خداراشکر میکنم راستش من آنقدر رمان در ذهن دارم که بخوام شروع کنم تمام میشه ولی وقت ندارم بنویسم😭
__________________
واقعاعالیه؛
بندهخودمانقدرنوشتمتاقلممروانشد
بسمالله
رماندخترقرتی،پسرطلبه🔥
پارت۴۲:
صدایسرفهاومدالهیبمیریرهامباحرملهمحشوربشییییی
_اعسلام
باچشمبرارهامخطونشونکشیدم
_ببخشیدچهخبره؟
_اجیره..
قبلاینکهکلمهکاملبشهیکیزدمتوپهلوشکهزانوشخالیکرد
_اوعخ..
_چیزیشده؟
_نهحاجاقاشمابفرمایید
آرمانرفتتواتاقش
_بمیریرهامباحرملهمحشوربشیچراداشتیزرمیزدییی
_مگهچیکارکردماوعخخخدرداومد
_حقتبودخوبزدم!
_آجیدلتمیاد؟
_ببینپرومیدمرومیشیااا
یهوترکیدازخنده
_چیهدیوونه یوآر ِ کِرِیضی؟(انگلیسی)
_رو...رومیدمپرومیشه..
_خبمگهمنچیگفتم
_پرومیدمرومیشه
یهوازخندهمنفجرشددوبارهآرمانازاتاقشاومدبیرون
ایندفعهبایهتیشرتسفیدکهروشسیوشرتکلاهدارهچهارخونهقرمزوسیاهپوشیدهبود
باشلوارسیاهموهاشهممرتبکردهبود
_تیپزدی
_تیپچیبابادارممیرمخونهرفیقم
_ارهراستمیگی
تقصیرتونیستتوگونیهمبپوشیبهتمیاد
عینسگاینحرفشوقبولداشتم
رهامداشتحرفمنومیزدنهبهترهبگمحرفدل
کجاداریمیریمنمببرررر
_خبرهامداداشکارینداری؟
_نهدمتگرم
_دردکهنداری؟
_گذراست..بلاخرهخودشخستهمیشهمیره
_ببخشیددماغتچیشد؟
_خوبهسلاممیرسونه
بیمزهههههجدیپرسیدمچرانمیفهمینفهمعاشقتممم
رهامپخیزدزیرخندهمرگرواببخندیبچه
_ممنونم
بعدازکنارمردشداینعطرهمیشگیشتامغزممیرفت
ازدرکهرفتبیرونطلبکاربرگشتمسمترهام
_اقایاسکلبراچیمیخندی؟
_خبشوخیکردخندیدمااا
_غلطکردیروآببخندیبچه
_منبچممگه.
_۱۸سالتهداداشمنبچهنیستی؟
هنوزازطفولیتبیروننیومدی
_رها
_جونم
_خیلیخوشگلمیشیوقتیحجابمیکنی..
_وایمنقربونتشمابلم
_دیدیخرشدی!
_کثافتتتتتتتتت
کفگیروازتواشپزخونهگرفتموافتادمدنبالش
کلخونهچرخوندمش
_اخرهادستمدردمیکنهنکنوووویییی
_مرگدستمدردمیکنهپسوایساعینمردکتکبخور
ایستادجلودرکفگیروپرتکردمهمونلحظهدربازشدوآیهاناومدتووکفگیرباکلهخرابشبرخوردکرددادشرفتهوا
_وایرهاخرابکردیم
_نترستامناینجامازچیمیترسیاینیاروخودشازمنمیترسه
_رهانمیخوایدستازسرمنبدبختبرداری؟
_بااحترامخیر
_سرمدردمیکنهنامرد
_یکارینکنلفظقدیمیکپکوبهکارببرمااا
_رهامناینجورینمیزارمزنداداشمبشی
_ببیننننننن
بالشوازرومیزگرفتموپرتکردمبراش
_چرامیزنی
_چونزراضافیمیزنیبرادر
_اذیتمنکندیگهههمردمزنداداشدارنماهمداریم
_یهباردیگهبهمنبگیزنداداشمیدونیچیکارتمیکنم؟
_باشهباشهغلطکردم
_سهسهتا۹تا
_باشهبابا
_حالابگوکجابودی
_کارزندگیدارممثلشمابیکارنیستمکه
باخندهنگاهشکردم
_آخایهانداداشکارتساختس
اونکفگیرهمسهممنبودالاناینلبخندیعنیپدرتودرمیارم
آیهانفرارکردتواتاقشزنگدروزدنهیشکیجزماسهتانبودنخونه
رفتمدروبازکنمیهخانمیپشتدربود
آیفونوگزاشتمسرجاشچادررنگیموسرکردمورفتمپایین.
حیاطانقدرمسافتداشتکهادمودیوونهمیکردرسما.
بلاخرهبهتهشرسیدمودروبازکردمیهخانومیبایهمانتوقرمزشیکوشالمشکیباخطرهایسفیدوعینکدودی
_بفرمایید
_سلامشمابایدرهاباشید
_بلهشما؟
_میشهبغلتکنم؟
بغلمکردوبعدچندثانیهازمجداشد
_با..آرمانکارداشتم
عصبیشدمباباکشمشهمدمدارهههه
_میشهبفرماییدچیکاردارید؟؟
_نترساون..اون..نمیخوامکاریکنم..
کاریندارم..فقطمیخوامبچموببینم
_چی؟شما..شما..مادرشون..هستید؟
همونیکهبابامتعریفمیکرد
عینکشودراوردخیلیخوشگلبودوفهمیدمکهآرمانمنبهکیرفتهبود
_آره..منهمونمخودمرفتمپیشباباتوگفتمبزارهمنیچهاموببینم..
میدونمپدربزرگومادربزرگترفتن..
بگوجفتشونبیانپاییننگومنکیام
_آرماننیست..همینالانرفت
_کجارفت؟
_میگفتخونهرفیقش
_آیهانمهست؟
_بلهمنتظربمونید
ازدراومدمبیرونوآیفونوزدم
منتطرموندمصداییکهمشخصبوددارهمیلومبونهازآیفونبلندشد
_چیهاجی
_رهامبگوآیهانبیادپایین
_مزاحمهداداشتعینشیراینجاس
_ارهشیرپاکتیببندبروآیهانوصداشکنبیاد
_اوکیالان
تعارفکردمواومدتودروبستم
_خیلیبزرگشدن؟
_خبمعلومه..
_خیلیقشنگننه؟اخهاوناهردوشونتودلبروبودن
وایباورتنمیشهاصلانمیشدکهماجاییمیریمایندوتاتبنکنازبسخوشگلوشیرینبودن
لبخندیزدموبهشچشمدوختم
_البتهخودتونهمخوشگلین..
_نظرلطفتهگلمولیدیگهپیرشدم..
عمرمزندگیم..
آیهانداشتمیومدیههودیآبیپوشیدهبودوباشلوارلیمشکیخوببلدبودچطورتیپبزنهمامانشبراشبمیره
- نویسنده ِ مبهم .
https://daigo.ir/secret/28076431
نظرندیدپارتبعدکهخواستگاریهونمیزارم
ای ترجمان صبر خداوند بر زمین؛
بازآ که جانِ مردم دنیا،
صبور نیست💔
#منتـظرانھ
چادرت را در مشتت بگیر بانو...!
-بدان که چشم شهیدان به توست♥️:)!
#یـٰادگارمادرمونھ
شهادتآمدنی نیست
رسیدنی است!
باید آن قدر بدوی تابه آنبرسی...
اگر بنشینی تابیاید همه السابقــون میشوند میروندو تو جا میمانی...🌱
_حاجحسینیڪتا
#شھیدانہ
«عشق و عاشقی اونی نیست
که دو نفر به هم نگاه کنن
عشق و عاشقی زمانی درسته که
دو نفر به یه نقطه نگاه کنن،
شهدا همشون نگاهشون به یه نقطه بود
اونم "قرب الهی" »🙂🤍
#شھیدانہ
#شهیدمحمدهادیامینی
با من بمان و سایهی مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهرِ تو ای مهربانِ من..🥹❤️🩹
#شـٰاهخراسآن
اصلادردایتوبهمنممربوطه
رفیـقتوحقنداری
ناراحتیتوباهامتقسیمنکنی🧡💊!
#ࢪفیقونه
بیدردیست دردِ من در به در شده
بر درد عشق جان مرا مبتلا کنید...
#یاصاحب_الزمان_العجل
.
+میگفتحاجآقایمسجدمونتوسجدهنمازش
دعایخیلیقشنگیمیخونه:
" الهے! ارحم عبدڪ العاشق ♥️ "
-خدایا!
رحمکنبهبندهیعاشقتツ
#خیلۍقشنگہها..
"🔗🕊''
وَخداخواست،کهیعقوبنبینَدیکعمر...
شهربییار،مگرارزشِدیدندارد...؟!
قصّهیدستوترنجاست،تماشاگهِعشق...
شکرِوصلِرُخَت،جامهدریدندارد...
دیدنِرویِتو،راهِدِگَریمیخواهد...
شرحِدیدارِتوازشعربریدندارد...
السلامعلیکیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
🌼⃟🔗¦↫ #سلامباباجان🌿
بسمالله
رماندخترقرتی،پسرطلبه🔥
پارت۴۳:
سلامیسردیبهمادرشکردولیمادرشاشکهاشروونشدهبود..
_چیکارمداری؟رهابخداخستمالانوقتشیطونینیستاا
_ببینخفهشو..سلامکن
_بهکی؟
_اسکلمادرت!
روشوکردسمتمادرشوخوببهمزلزدن
_شما...م..مادر..منی؟
_قربونقدتبرممامان..آخرینبارکهدیدمشقنداقیبودی..
_کجابودیتاالان؟
_یهجایدور..بهاجبار..
همدیگروبغلکردنوحالااشکایمنمروونهشدهبود
_میدونیچندوقتهصدایقلبتونشنیدم؟
اونموقعبچهبودی..خیلیکوچولو..
ازهمجداشدنوآیهانهیمیخندید
_شماچقدرخوشگلین..
_شماهمبهمنرفتیندیگه..
_اگهبدونینآرمانچقدردلشمیخوادشماروببیته
_خودشضررکرد
_میشهبیایبالا؟
_اگهبابابزرگت..
_تومادرمیاگهتونباشیمنمنیستم..
دستشوگرفتوبردسمتخونهمنمپشتشونمیرفتم
واردخونهشدیمرهاممتعجبنگامونمیکرد
_ببخشیدشمااسمتونچیه؟
_شیلانهستم
_شیلانجوناینهمبرادرمنهرهام
_خوشبختماقارهام
_ههه..منمهمینطور..
_میشهبشینی؟
نشسترومبلرفتمتواشپزخونه..
نمیدونستمروزهمیگیرهیانه..
براهمیندوتاچاییریختمبراشونیکیبرارهام
چادرمودراوردموسینیوگرفتمورفتمطرفشون
سرآیهانوگزاشتهبودروسینشوموهاشونوازشمیکرد
سینیوگزاشتمجلوش..روزهنداشت
_رهامداداشبیایهچاییبخورحداقل
بایدقرصبخوریضعفمیکنیااا
خیلیضعیفشدیبیا
رهامکنارمنشستیکیازچاییهاروبرداشت
شیلانجونهمیکیدیگهرو
گرفتسمتآیهان
آیهانپسزد
_ممنونروزهام..
یهلحظهمادرشسرخشدوگمراه..
چاییوگزاشتزمینودیگهبهشدستنزد
_میشهبرامونکاملتعریفکنید؟
_سرهموندعوا..بابابزرگتوناینشرطوبرازندهموندنمنگزاشت..بایدچیکارمیکردم؟
آرمانوآیهانفقط۱۱ماهشونبود..
هنوزشیرمیخوردنوبهعنوانیهمادرنمیتونستم
امابابابزرگتونچهقبولمیکردمچهنه...
بچههاموازممیگرفتازهموناولباازدواجمنوپدرتونمخالفبود.
مندختررقیبشبودمواوننمیخواستاعتبارخودشوازدستبده
وقتیفهمیدباردارمگفتبندازم
باباتونقبولکردامابهمگفتنگهدارم
همونموقعرفتیمکانادانزدیکهایزایمانمبودکهبرگشتیمایراناماتوهموننگاهاولبهکشورمون..
توفرودگاهبابابزرگتودیدیمکهفهمیدهبود..
باهامونراهاومدامابعداونقضیهبخداعمدنبود
منعاشقپدرتونبودم
ولی..میدونستمنمیتونمخوشبختتونکنم
خودمومیتونستمازلجنیکهتوشگرفتاربودمبکشمبیرونولیمیدونستمیکیتونوازدستمیدم..
همشچهرهاتونجلوچشمامبود..
اینیکهجلوتوننشستهدیگهاونقبلینیست..
دیگهداشتممیمردمازدوریوقتیفکرمیکردمالان۲۱سالتونهبزرگشدبن..خوشگلشدین..
دستشوبردسمتتهریشهایآیهاندستیکشیدودستشوقالبصورتپسرشکرد
_وقتیاینچهرهروتجسممیکردمکیلوکیلوقندتودلمآبمیشد..
پیشونیپسرشوبوسیدومنمنفسیکشیدم
ازسختیکهاینزنکشیدازدستدادنعشقشوثمرههایعشقش..
ادامهدارد