بناماو؛
رمانپنجگربه؛
پارتدهم:
علیداشتعینپرفسورهاکتابمیخوند
میعادخوردنشتمومشدهبودگفتتانمازظهرچرتبزنه
منمزیرکولربهفکرکردنمیپرداختم
_چیکارمیکنیمهدی؟
_فکر
_تو؟فکر؟زرشکیکمازاینعلییادبگیر
_پیامبرفرمودندیکساعتفکربهترازهفتادسالعبادته
_ارهامافکرمفید؛توفقطقلبتمفیده
کهاونمبرایپیونداستفادهمیشه
_مهدیابیشعوریرسما
_ازتویادگرفتم
رفتمسراغمیعادتکونشدادمتابیدارشکنم
_میعادمیعادمعوودمعادهوییارو
معمع
_ایزهرماربزاربخوابممهدی
_دردمهدیخببیدارشوحوصلمسررفت
_الانمنبیداربشمچبدردتومیخوره؟
_علیرواذیتمیکنیم
علیدرحالیکهدمرداشتدرسمخوندیهمسرشوگرفتبالا
_ایبدبخعلی
_معووودمیعااادمعمعداداااش
پاشوخبرتودیگه
میعادباموهایرویصورتریختهبلندشدنشستوباقیافهبرزخینگامکرد
_چتهروانپریش
_میعادبیاعلیواذیتشکنیمحوصلمسررفت
_تروخدادودقیقهبزارکپهمرگموبزارم
_میتونیبزاریولیشببزارنهصبحالطلوع
_خفهشومهدیگمشونبینمت
_معووود
_ایکوفتایمرضاییرقاااننگیری
_اسکلاصلاقهرقهرتاقیامت
گمشومریضشوازدستتراحتشم
میعاددوبارهکپیدمنمپاشدمبرمیهآبیبدستوصورتمبزنم
مهدیادرحالآشپزیبودبویسبزیعجیبیپیچید..
هدایت شده از خادمالشہداء|khadem .
درمحضرهشتمیناخترتابناکِآلِرسول؛
امامرضایدلم ؛ سلیمانپارس
بهیادهمهبچههایخادمالشهدا ؛
وچنلهای : سدنا ؛ بهشتزهرا ؛ فرزندانقلاب ؛ طلبهمملکت ؛ مهدیا ؛
شقف ؛ قلبقرآن ؛ فرزندروحالله ؛ حاجمهدیرسولی ؛ سیدحسنینالحلو
علیاکبرقلیچ ؛ حدیثعشق ؛ تالیا ترابالحسین ؛ پلوتون ؛ مبهم ؛ مداحیام ؛ کلبهایدرمریخ ؛ کهکشان ؛
آرمانعلیوردی ؛ عشاقالرضا ؛ سبکشهدا ؛ اولادحیدر ؛ دختپاییز ؛
رئوفینیا ؛ نجوایمجنون ؛ فنجمالثاقب ؛ هواداراننجمالثاقب
وگپهای : رفاقتتاشهادت ؛ اکیپما
تبادلاتمیعاد ؛
ادمینهایفرزندروحالله ؛
فنپیجهایعلیاکبرقلیچ ؛
ادمینهایحدیثعشق ؛
فنپیجهایحسنینالحلو ؛
گروهقاسمیونوعماریون ؛
واکانتهای : اَمانه ؛ سیدمهدی ؛ مهدیا ؛ هانیهخانم؛ ریحانهخانم ؛ فاطمهخانم .
آمال ؛ خانممیم ؛ عماد ؛
وهمچنینکسانیکهپیامدادن ؛
وهمهبروبچپایهایتا💓😃
سیدمیعاد - مدیرچنلخادمالشهدا
- نویسنده ِ مبهم .
درمحضرهشتمیناخترتابناکِآلِرسول؛ امامرضایدلم ؛ سلیمانپارس بهیادهمهبچههایخادمالشهدا ؛
خیلیممنونازچنلخادمالشهدا🌱
هدایت شده از خادمالشہداء|khadem .
پادکست.mp3
6.3M
صدایماراازتریبونآزادرسانهمیشنوید . .
انتخابدرست !
اولینکاررسانهاییخادمالشهدا ؛
باصدای : خانمجهاد ؛ خادمالحسین
وخانمگمنام ؛
تهیهوتنظیم :گروهرسانهاییخادمالشهدا
انتشارشباشما🔥
[ @Dokhtarhagy ]
بهناماو ؛
رمانپنجگربه ؛
پارتیازدهم:
نهاروخوردیمورفتملباسبپوشم
یهتیشرتزردپوشیدمباسیوشرتکلاهدارچهارخونهزردوآبیومشکی
باشلوارلیمشکی؛اوفباباتیپونیگا
_سیدمیعادحالنمیکنیداداشتانقدرخوشتیپه
_خفهشومهدیحالمخوبنیست
_چمرگتهدوبازه
_حالتتهوعدارم
_ازبسچیزکوفتکردیمیخوایبگممهدیابیادمعاینتکنه؟
_نهبخوابمحلمیشه
_منرفتم
_کجا
_پیشطاهابعدشهمسرکارمثلتوبیکارنیستمکه
فرداعیدغدیرهشبهمبایدبریمپایگاهکمک
_کلیمهمونداریمپس
_ارهخودتوردیفکنمنممیرمخرید
یکملباسبخرمبرایفردا
_برامنمبخربعداحسابمیکنم
_غلطمیکنیحسابکنییک
دواینکهچیبخرم
_هرچیبراخودتخریدیبرامنمبخر
_باشهبگیربخواب
دراتاقوبستمورفتمبیرونمامانوبابابرگشتهبودن
_مامانمندارممیرمبیمارستانبعدشیهسریبهکارممیزنمبعدشمیرمپایگاهکمکقبلشهممیرمخرید
_خریدچیمامانجان
_فرداعیدغدیرهمیرمبراخودمومیعادبخرم
باباکارتشوداددستم
_نهبابانیازینیستمندارم
_هیچوقتباباتهستازجیبخودتخرجنکن !
_چشم
پیشونیموبوسیدوکارتوگرفتموزدمبیرون
یهگلگرفتموراهیشدم
ساعتحوالی۲بودرسیدمبیمارستان
حاجیهنوزبیمارستانبود
_حاجیسلامچراهنوزهستید..
_سلامپسرجان..چرادوبارهبرگشتی
برادرتخوبه؟
_ممنونحاجیبهترهچهخبر..
_درددارهدیگه..دکترگفتهرودههاشاسیبدیدنبایدترمیمبشن
بهناماو ؛
رمانپنجگربه ؛
پارتدوازدهم :
_ایبابا ؛ شرمندهحاجینتونستمبمونم
_دشمنتشرمنده .
_حاجیبابانتونستبیاد . .خودتونمیدونیددیگه ؛ شرایطامنیتینگزاشت
_بلاخرهبابایشماهمامنیتشمهمه
بادیگاردداره
صداییاومد
_کاشیکمازمخبابایدانشمندشواینومیعادداشتن
محسنبودآختوروحت
_سلامداداش
_بهاقامحسنخستهنشدیکهحاجیوتنهاگزاشتیرفتی؟
_سیدبقرانخونهعممدعوتبودیم
_اوخاوخعمهفرقداره .
حاجیکمیخندیدمنمکارداشتمخداحافظیکردمورفتم .
یهسریبهادارهزدمکارخاصینداشتم
فرماندهبهممرخصیدادهبود .
رفتمپاساژخرید . دوتاپیراهنسبزگرفتمودوتاچفیهسبز
دوتاشلوارجذبمشکیهمگرفتم .
دوتاکفشاسپرتسفیدهمخریدم
روهمشد۱وخوردیمیلیون .
راهافتادمسمتخونه ؛ خریداروبهمیعادتحویلدادمکسیخونهنبودهمهرفتهبودنتدارکاتجشن
_میعادپاشو
درحالردیفکردنکمدمبودم
_میعاااادپاشوبپوشبریم
_خوابممیااد
_ایمرگپاشوخریداموببین
تلفنخونهزنگخورد
_میعادجواببده
_لاحوصله
_ایمرگ
رفتموبرشداشتم
_بلهبفرمایید
_سلامعلیکماقایمحمد؟
_بفرماییدمهدیهستم
_آهاپسرجانگوشیومیدیبهپدرت؟
_نیسنایشون
_کجارفتنبدوناجازهما؟
_شما؟
_رئیسمحافظتیایشون
_امشبجشنغدیرداریملطفاخرابشنکنیدیاعلی .
قطعکردمبامیعادلباسامونوپوشیدیم.قبلشهموضوگرفتیم .
میعادمشغولمرتبکردنموهاشبود
منمساعتموگزاشتمدستم
عینهمشدهبودیموخوشتیپ
چفیههمانداختیمدورگردنمون
دیگهغروبشدهبودراهافتادیمسمتمسجدهمینکهواردشدیمهمهمیومدندستمیدادنوبغلمیکردن .
بهناماو ؛
رمانپنجگربه ؛
پارتسیزدهم :
کلابرایسیدایمحلاحترامخاصیقائلمیشدنمخصوصاخاندانما
ازهرکیپرسیدممیگفتصدقهسریپدربزرگمانقدراحتراممیزارن .
آخرشنفهمیدمقضیهازچهقراره .
حاجآقاهمبودمنبرداشتسخنرانیمیکرد.انگارنهانگارپسرشبیمارستانهودیشبونخوابیده .
موقعیکازآلرسولمیگفتمشکلاتدنیویوفراموشمیکرد
دوستداشتمعلیمثلحاج.آقابشه..
مشغولمولودیوجشنبودیمکهبابایهوزدبیرون
_میعادباباکجارفت
_فکرکنمبهشزنگزدنازاینجابرهبیرون
_بیمارستانهمبودن؟
_بابامنچشامبازنمیشداماهریهساعتیکیمیومدتواتاقدورمیزدمیرود
موقعیکرفیقمنبودمیومدمیرفت
بعدمکهبابااومدندیدمش .
_پسخودشوننکیمیخواندستازسربابابردارن؟
_بلاخرهبابادانشمندهستهاییه !
نبایدبزارنبراشاتفاقیبیوفته
_چهاتفاقیبابا !
_مهدیتوآخربااینبیخیالیاتسرهممونوببادمیدی .
شکلاتریختنروسرمونماهمحواسمونرفتپیجشن .
بعدازجشنرفتیمتوحیاطبابچهاحرفمیزدیمکهعلیاومد
_کجابودیشیخالشیوخ
_خونهعممخببودمحوزهدیگه
جشنتمومشد؟
_نههنوزنشدولیهمهرفتن
_مسخرهبیریخیت
میعادمیدونستیجوابامتحانتاومده؟
میعادیهودستشوگزاشتروکتفمن
_چتهروانی
_واییهوسرمگیج.رفت
خببنالعلیچیشد
همینلحظهمهدیاوآیهوماماناومدنبیرون
_خیلیبرات...متاسفم..قبولنشدیمیعادردشدی
میعادسرخوردبعدباکمرخوردزمین
_واچتهمیعاادمیعادغلطکردمبمولاقبولشدی..
دستبهکمرنیمخیزشدونشست
_بگوتروخدا
_بانمرهخیلیخوبیقبولشدیبجونعلیمهدیوکفنکننراستمیگم
_مهدییییییآعکمرم
دستشوگرفتمبلندشکردموبغلشکردم
قلبشخیلیتندمیزد
_سپاهیشدنتمبارکداداشی..
یهویهجیغفرابنفشیکشید
_هوهوهووووومنسپاهیشدمممم
هووووباباااسپاهیشدمممم
باباواردحیاطمسجدشدکهمیعادپریدبغلش
_تواونبچهپنجسالهنیستیروگردنمنپلاسباشیاچیکارمیکنیخرسگنده
_باباقبولشدمممم
_واقعا؟مبارکهپسشیرینیبدهشدی
_بهمهیتهرانشیرینیمیدممممم
مهدیااااااقبولشدمممم
علییییی
کلیدورخودشچرخیدوباباومامانفقطمیخندیدن
بعدخوشحالیهایجنابراهافتادیمسمتخونه
وسطراهمیعادیادشافتادگوشیشوجاگزاشته .
باهمبرگشتیممسجدخداییچقدرترسناکبودمحلاینوقتشب
منبیرونایستادممیعادرفتگوشیشوبیاره .
صدایخشخشیشنیدممیترسیدمبرمپیشمیعادبفهمهترسیدم .
لعنتبرشیطون
_اعوذباللهرحمانالرحیم
وایاینچهسمیبودد
_اعوذباللهمنالشیطانرجیم
-میعاد-
رفتمتومسجدتابردارمیهصداییشنیدم
گوشیموگزاشتمروسایلنتورفتمطرفصدا .
طرفجعبهفیوزبودصدا ؛ عجیببود .
رفتمسمتشکهسهنفرودیدمسریعپشتدیوارقایمشدم .
داشتندستکاریمیکردن
گوشیموگزاشتمروحالتفیلموتویلباسمقایمشکردموجوریتنطیمکردمازلایچفیهفیلمبگیره
ازهمچیفیلمگرفت . . یهچیزیوشبیهجعبهانفجارگزاشتنتومسجد
یهکنترلدستشونبودکههرموقعدوستداشتنفعالشمیکردن
بایدصبرمیکردمبرنتاخنثیشکنم
چیزیزیادیازخنثیکردننمیدونستم .
اماکارباکامپیوتریکهایناباهاشاینوراهانداختنآبخوردنبود .
دیگهداشتنجمعمیکردنبرن .
داشتنمیومدنسمتمنکهبرگشتموخودموچسبوندمدیوارامایکیازهموناداشتنگاممیکرد
_شماکیهستید؟داریدچیکارمیکنید؟
_هیس ! سیدمیعادحسینی ! هیس !
یهومشتزدتوشکمموباپشتاسلحهزدبپیشونیم .
سایهخونیکازپبشونیمجاریشدآخریتتصویریبودکدیدم . .
-مهدی-
خیلیگذشتومیعادنیومدراهافتادمداخل
هرچیصداشزدمجوابنداد
همهجاروگشتمنبود .
پسرهخلوچلمنوتنهاگزاشتکجارفت
رفتمدستشوییوموتورخونهوگشتمبعد
رفتمسمتاتاقبرقوجعبهفیوز
اونجاهمنبودداشتمبرمیگشتمکهپامویهچیزینمداد .
اهمیتندادمورفتمبیرون
درزدمورفتمتو.همهدرشروعخوابیدنبودن
_کجاستاینپسرهگاو
_کی؟
_میعاد
_پسرجانمیعادباتواومدازمامیپرسی؟
_رفتتومسجددیگهنیومد
غیبنشدهکهمنهمهجاروگشتم ؛
_یعنیچیمهدی؟
_یعنیهمیندیگهعلی .
_چیزمشکوکیشنیدییادیدیبابا؟
_مشکوک..آرهیهصداییاومدمنازترسمنرفتم همیندیگه..آهارفتمسمتجعبهفیوزواینا...یهچیزیپامونمداداهمیتندادم
_کدومپات؟
_چپ
علیاومدسمتمبلندمکردگزاشترومبل
_داداااشمگهبچمم
جورابمودراوردوکفپامودید
جورابملکهقرمزداشت
_بابابریممسجد..
دویدنبیرونمنمرفتمدنبالشون
همینکهازخونهخارجشدیمسهنفرریختنسرمونکبابانمیتونهبیاد
بابارفتبهشونیهچیگفتکهمشوندنبالمونراهافتادنرفتیمداخلمسجد
کلشوگشتنمنمپشتشونرفتم ؛
توموتورخونهیهدریچهبود
دریچهوبازکردندیدیممیعاداونتوانداخته . .