بهناماو ؛
رمان-دخترقرتی،پسرطلبه۲-
پارتنهم:
_دیگهنیازینیستچیزیبگی
الانکجازندگیمیکنی؟
_اژوقتیحالروحیمبدشدهبابااونخونهروفروختهویکیبزرگترشوگرفته
هرروزروانشناسمیاورداونمبرااینکهمنساکتبمونمفقطبیهوشیبهممیزد.
اوناهمنفهمیدندردمنچیه.
_مدرکیچیزیاژتصادفداری؟
بهنظرتعمدیبوده؟
_منکهنیازیندارمبرایانتقام .
آرتاخودشخواست.وگرنهاونسالمموند
اونحتیبهمنمرحمنکرد.اخرینبارپیشونیموبوسیدودستمتودستشبودکهکارخودشوتمومکرد..
_چرافراموششنمیکنیتو؟
_چوننمیشه .توچقدرآیهانودوستداری؟منمهمونقدربلکهبیشتردوسشداشتم
ارهیهتصویردارمخودمگرفتم.
باهمرفتهبودیمبیرونایناقراربودبرنازپشتیکیازرفیقایارتاوسوپرایزکنن
بهمنگفتنفیلمبگیرمنمداشتممیگرفتم
چونحالمبدبودکسیازماونفیلمونخواستکسینمیدونستکهبخواد
_خودتدیدیشتاحالا
_مگراینکهخلباشمدوبارهاونفیلمکوفتیوببینم.
_برامبفرستش
گوشیمزنگخوردبرداشتمآیهانبود
_ایهانمنیهساعتنمیتونمصدایتورونشنوم؟
_کجاییداداشبچهاتدارنمیان
_چی؟کجامیان؟
_میگمدارنبدنیامیانرهاحالشبدشدباسونیااوردیمشبیمارستان
میگنتوبایدامضابزنیهرچیمیگممنمیزنم.گوشنمیدن
_کدومبیمارستاااان؟
اسمشوگفتسریعباعرفانخداحافظیکردموراهافتادمسمتبیمارستان
باسرعتزیادرفتمکهراه۲۰دقیقهاییرودقیقهرسیدم
دویدمداخلایهاندستموگرفتومستقیممنوبردسمتبرگهاییکهبایدامضامیزدم
سریعامضاشزدمورهاوبردن
رهامزنگزدهبودبهپدرمادرش
اوناگفتنتواولینفرصتبلیطمیگیرنمیان .
چهلدقیقهاییگذشتوهمچنانداشتمراهمیرفتم..استرسزیادیداشتم
اصلامتوجهنبودمدورواطرافمچیمیگذره
ازبسراهرفتمسرمگیجرفتآیهانازپشتگرفتتم
_داداشچتهبچتدارهبدنیامیادچراانقدزاسترسداری
_چقدرمونده
_نمیدونممگهدکترزنانزایمانم؟
رهامنزدیکشد
_مامانایناساعت۱۰پروازدارن
_رهامنمیدونیکیتموممیشه؟
_داداشمندکترم؟
_اععجفتتونخفهشیندیگه
کمیبیشترراهرفتمنمیدونمچقدردیگهگذشتکهیکیاومدبیرون
سریعرفتمطرفش
_نگراننباشیدهرسهسالمهستن
بهناماو ؛
رمان-دخترقرتی؛پسرطلبه۲-
پارتدهم:
_الحمداللهربالعالمین . .
وضوداشتمرفتمنمازخونهودوررکعتنمازشکرخوندم .
تسبیحزدموبلندشدمولباسروحانیتموپوشیدموخارجشدم
مستقیمرفتمسمتاتاقیکهرهاوبچهبودن
درزدمواردشدمرهاخواببودویهروسریآبیاسمونیبودروسرش
خیلیقشنگشدهبودتواینروسری
پرستاراومدداخلبهمگفترهابایداستراحتکنهبهمگفتبرمتواتاقکناریکهبچههست.
یواشواردشدم..
دیدمرهاموآیهانروبچههازومشدن
دستبهسینهایستادم
_نهرهامبهنظرمبهارمانرحمکنیم
اسمدخترومیزاریمفاطمهسلما
_اوکیهپسرچی؟
_بریمبهتمیگمتوراه
خواستنبرگردنسریعقایمشدمرفتنبیرون
مناینجاماینادارنبرابچههاماسمانتخابمیکننخدایامنودراغوشخودمحوکن
نزدیکترشدمونگاهیانداختملبخندبهلبمنشست..
_قربونتونبرممن..
انگشتمورویصورتشونکشیدمخیلینرموقشنگبودن..
احساسقشنگیبهمدستدادهبود
دربازشدومامانواقاجونومامانجونواردشدن
هنوزباهمخوبنشدهبودناماهمینکهاجازهمیدادمامانماروببینهخیلیخوببود
خلاصهبغلمکردورفتسمتبچها
_مبارکتباشهبابا..براشوناسمانتخابکردی؟
_نههنوز
_پستوگوششوناذانبگو.
اولدخترموگرفتمتوبغلم..خیلیاحساسقشنگیبوددوستداشتمساعتهانگاهشونکنم
درگوششبسماللهگفتموشروعکردم..
اذانواقامهوگفتمبعدشاسم۱۲اماموگفتم.
اخرشهمسلامیبهامامحسینگفتم.
وتمومکردم
ارومزمزمهکردم
_بایدنوکراقایامامحسینباشی،باشهبابا؟
گزاشتمشسرجاشوهمیناذکاروتوگوشپسرمتکرارکردم .
اینکهاسمنداشتناذیتممیکرد.
پرستارصدامونزدکهرهابهوشاومده
بچههاروبردتواتاقرهاماهمرفتیم
_مامانکوچولواینمبچههات..
_ممنونم..
بچهاروگرفتبغلشوبوکرد.
_اسمنمیزارینبراشون؟
_چرانمیزاریم؟ولیهنوزبهتوافقنرسیدیم
رهااروملبخندیزدوتوانتخاباسمکوتاهنیومد.
اقاجونومامانجونرفتنمامانهمرفتخریدکنه
_ارماناینمازبچههات.
_بله..بله..دستشمادردنکنهمامانکوچولو
_ارمانیباردیگهبگیمامانکوچولوهمینسرموخالیمیکنمتوحلقت
_بابانترسیهااامامانتونازبچگیعصبیبود
_ارمانحرصمندههه
_باشهباشهمنتسلیمباباجونمامانتونخیلیمهربونرفتارمیکنه.
_کجارفتی..معلومهکجابودی؟
_عرفانکلیباهامحرفزد.بودیمبهشتزهرا
_چیمیگفت
_حالابهتمیگمبردارمبچههارو؟
_ارهیهلطفیکنبرشوندار
برشونداشتموگزاشتمسرجاشون
کمیگذشتدربازشدوایهانورهامواردشدن
مستقیمرفتنسمتبچهها
_خبخببهبهسلامبهشمادوتافیسقیلیاقامحمدطاهاوفاطمهسلماخانم
_بلهبلهههه؟اسمانتخابکردینبرابچهایمننن؟
_بلهکهانتخابکردیم !شناسنامههمگرفتیمتازهبهترحمکردیماسمهایاونجورینزاشتیم.
_چیکارکردینشمادوتااااا؟
مگراینکهدستمبهتوننرسههههه
دویدمدنبالشونوکلبیمارستانودورزدیمپرستاراهمهدنبالمونبودن.
اخردستمبهشوننرسیدخستهشدمنشستم
رفیق!
شھدایےزندگیڪردنبه
پروفایلشھدایینیست...!
اینڪہهمونشھیدیکه
منعڪسشو
پروفایلمگذاشتم:
-چیمیگہ
-دلشڪجاگیربوده
-راهشچیبودهو...مهمہ! +درنظربگیریمنهفقطدمبزنیم...! 🕊♥️
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لا وطن الّا نجف ، لا مقتدر الّا علي ♥︎ .
بهناماو ؛
رمان-دخترقرتی؛پسرطلبه۲-
پارتیازدهم:
_چتهدیوونهخستهشدمنفسم..
_ایهانحرفنزنمیام..
_باشهبابامگهچیکارکردیمروانپریش
_رهامببنددهنتواعصابندارم
اخهشمانگفتینپدربایدبرابچهششناسنامهبگیرههههه؟
مگراینکهدستمبهتوننرسههههه
کفشمودراوردموپرتکردمبراشون
دررفتنوجاخالیدادن
کفشمستقیمخوردتوصورتیهمردیکهاونجاایستادهبودخیلیهمخشنبهنظرمیرسید
_ااعععخ
_یاخدابدبختشدمایهانقلمتمیکنممیریزمتوابگوشت.
نزدیکرفتم
_اقاببخشیدمنعذرخواهیمیکنم
لباسروحانیتمودراوردهبودموقشنگمیتونستبریغمابدهمنو
_چیچیوعذرخواهیمیکنی؟سرمشکستاحمق
_اقااشتباهشدببخشید
_غلطمیکنیاشتباهبزنیکهمیگیببخشیدشماجووناکیقرارهادمبشین؟
_اقاشمابهبزرگواریخودتونببخشید
_زدیسرموداغونکردیمیگیببخشید؟
_اقااااخبببخشیددیگه
_مادرنزاییدهسرجمشیدخاندادبزنههه
یهونزدیکمشدومشتشوزدبهصورتم
صورتمبیحسشد
ملتازمجداشکردنوبردنش
ایهاناومدبلندمکنهکلیحرسازشداشتم
_..آی..آیهانگمشومیزنمتتتتتت
ایصورتممممممرهامزندتنمیزارممم
فرارکردنتوپارکدستمبهشوننرسید
احساسکردمرفتنتودستشوییپارک
رفتمتودرهمهتوالتاروبازکردم
_رهامتشیفخرتوبیاربیرون
ایهانگمشوبیرونعینانسانبیابیرون
تواینهنگاهیبخودمانداختم
یهبادمجونگندهپاچشممبود
_ایهاااااااااااااااااان
دادفرابنفشیکشیدموخارجشدم
میدونستمتوهمینپارکن.
کفشرهاموپشتیکیازدرختادیدم
دویدمسمتشولیفرارکردجنسخراب
رفتمدنبالشباهمرفتنبالایسرسرهبادی
_بیاینپایینکارتونندارم
_دروغمیگیمیخوایبزنی
_اقااااابفرماپایینکسبوکارمنهه!
اینوسطصاحبسرسرههمشکایتمیکردومنفقطانگیزهقتلشونوداشتم.
_ایهانرهامبیاینپایینبچهامیخوانبازیکنن
بیاینکارتونندارم
_میخوایماروبزنینمیایم
_راسمیگهداداشنمیایم
_بیاینپاینننننننن
بهناماو ؛
رمان-دخترقرتی؛پسرطلبه۲-
پارتدوازدهم:
_آرمانقولبدهنزنی
_بیشعورتورفتیاسمبچهایمنوعزیزایمنومنخرجشونودادمخانممنهماهبهشکمکشیدهشمادوتاالدنگرفتیناسمانتخابکردینشناسنامه.گرفتیننننننن
_خبحالاخلافشرعنکردیمکه
_خلافشرعکردیننننننن
مگراینکهدستمبهتوننرسهههه
ازسرسرهسرخوردنورفتنطرفشهربازی
خستهشدهبودمولییهچکافسریخنکممیکرد.
اخرینبارتوصفاینکشتیهاییکهچپوراستمیشنرودهمودهادممیپیچهبهمدیدمشون
دویدممنمرفتمتوصفایناراستیراستیداشتنسوارشمیشدن .
منمکمنیاوردمورفتمتوبلاخرهپیداشونکردمازپشتدوتاشونوگرفتم
_چیکارکردینشمادوتا؟نفسموبنداوردینببینینزیرچشمموو
ایهاندستشونگهداشتجلوصورتش
_داداشتروخدابیخیالشوصورتمونوخطخطینکن.
خواستمیورشببرمسمتشونتااینکهاینکشتیهحرکتکردودلورودمپیچیدبهم
رفتمبغلایهاناونمازترسشمنوولمنکرد
_ولمکنایهااااان
_نهداداشغلطکردم
_ایهااااانولمکندارمبالامیارمممم
_نمیزنی؟
_بجونبچمنمیزنمولمکنننن
ولمکردومنپرتشدمکفکشتیه
رهامچسبیدهبودبهصندلیوفریادمیکشید
_منپامبپایینبرسهشمادوتاولهمیکنممم
_باشهداداشبزارپامونبرسهبهزمیننن
_دعاکننرسههه
بلاخرهتمومشدوسهنفریرفتیمپایین
همهدلورودمپیچیدبهموحالتتهوعبهمدستداد
سریعرفتمسمتدستشوییوابیبدستوصورتمزدم
راهافتادیمسمتبیمارستانبهشونتوجهینکردمبایدتویهفرصتخوبتلافیمیکردم
رفتیمتواتاقرهامامانپیششنشستهبود .
_وایقربونتبرممامانچشمشچیشده؟
_رهامیهچیبدهمنبخورم
دستگلهپسرشماستمامانجون
_وایایهانکارتوئه؟
_نهمامانمیخواستبراماکفش.پرتکنهخوردبیهبیاعصاب.
اونماینبادمجونوکاشتزیرچشمش
بعدهمپخیزدنزیرخنده
_مرگنخندین.
دیدممامانورهاهمدارنمیخندن
_اعشمادیگهنخندیندیگهههه
مندردمیکشمشمامیخندین؟
_باشهحالانمیخندیم
بعددوبارهپخیزدنزیرخنده
شما؟!
شماخونهیامنوپناهوتکیهگاهمنی شما...امامرضایدلمی:)
#دهه_کرامت
درماهتولدشهیچشهادتینیست ؛
درماهِشهادتشهمهیچولادتینیست
- حسینمحورغموشادیماست🕊
#حسین_جانم
بهناماو ؛
رمان-دخترقرتی؛پسرطلبه۲-
پارتسیزدهم:
رهابااصرارخودشمرخصشدوتازهرسیدهبودیمبهخونه
رهارفتهبودحموموایهانورهامعینبچهادمرخوابیدهبودنوبهبچهایمننگاهمیکردن
پاچشممدردمیکردداشتمبهشکرممیزدم .
_وایرهامفاطمهسلماخیلیقشنگه
_محمدطاهایمنهمقشنگه
_رهامخداییعجباسماییانتخابکردیما
_هیسهیچینگوارماندارنبرزخینگامونمیکنه .
یهنگاهریزبهمکردنیهچشغرهدادموبلندشدمرفتملباسموبایههودیلیموییعوضکردم
_بیایداینورمیخوامبچهاموببینم .
_اعداریمبازیمیکنیمدیگه
_بریداونورحوصلهتونوندارممیزنمدربوداغونتونمیکنم
_ارهتوهمبلدیداغونکنیزرشک
_ایهاااااان
_مرررررررگکوفتتتتچتهروانی
_مامااااااان
ماماننزدیکشدودستیبهزیرچشممکشید
_نچنچایهانتومثلاازبرادرتبزرگترینبایدمراقبشباشی؟
_دیگهباباشدمنمراقبشباشم؟
_مهماینهازتوکوچیکتره
مثلتونیستکه۲۳سالتشدههنوزجرئتخواستگاریپیدانکردی
خجالتبکشایهانخجالت
_اعپسرهامچی؟
_رهامچشه؟بچهبهاینخوبی.والا
مامانرفتمنمزبونمودراوردمرهامپخیزدزیرخنده
_وایخدااااتوجوابمنمظلومودادینگاشکنارمانخداییدمتگرم
_ایهاناقامیبینمضایعشدینننن
_ارمانحیفیکیپشتتهوگرنهبازانو..
استغفراللهاخهبتوهممیگنشیخمملکت؟
_بلهکهمیگنتوخریبمنچه
_خداییکدومحوزهدرسخوندیبهتدرساااااادمبودنوندادن
_بروبابا
نزدیکبچهاشدمبادستایکوچولوشونانگشتموفشارمیدادن
ایهانورهامرفتهبودنحیاطهوابارونمیزدوخونهاقاجونیابهترهبگمکاخاقاجونباصفاشدهبود .
عینبچهاتوبارونمیچرخیدن .
_سلامبابا..قربونتبرهبابا .قشنگمن
خدااینارونیگاکن..چقدردستتنرمهبابایی..
دستیرویشونمنشستبعدهمنشستکنارممامانبود .
_حسخوبیهنه؟بچهکهبودینیعنیوقتیبدنیااومدینماخارجبودیم..براهمینشناسنامهتونبراکاناداست .
خونهکهاومدیمنشستکنارتونهمینطوریانگشتشوکردتودستجفتتون
ایهانبیداربوداماتوخواببودی ؛
برقچشمایایهانودیدگفتاینبچهابایدتااخرعمرشونخوشیببینن..
شباکهمیومدخونهیکیتونومیگرفتبغلشوبازیمیکرد .
باورتمیشهدوهفتهاسمنداشتید؟
_واقعا؟
_اهوماسمنداشتین.هفتهدومبپدرتونگفتمبابااینبچهااسممیخوان
بااینکهباپدرشاختلافداشتامادلشمیخواستاوناسمتونوانتخابکنه
بمنگفتتوچیمیخوایمنگفتممناسمآرمانوخیلیدوستدارم.
یعنیرویا ؛ رویایمنهمهمیندوتان
اونمگفتباشهاسماینیکیکهچشماشرنگیترهمیشهآرمان
اسماونیکیکهموهاشبیشترهمیشهآیهان.
_کاشمیشدمیدیدمشچشکلیبود .
_خیلیقشنگبود .مثلشماهاکههمینقدرجذابوتودلبرویین.
_قضیهفوتشچیبود..اگهاذیتمیشیننمیخوادبگینا..
_توکشورکهواردشدیماقاجونباهامونباختلافافتاد .
کاریکردهبودوانقدرتهدیدشکردهبودکهیهشباومدخونهمنمثلهمیشهپیششمابیداربودمومنتظرشبودم .
عصبیبودبهدرودیوارمیزدصدای.گریهتونهنوزتوسرمه
خواستبیادسمتشمارفتمجلوشگفتممیخوایچیکارکنی؟گفتخستهشدم
اینبچهاموندنینیستنمانمیتونیمبزرگشونکنیممیخوامبدمشوناقاجونببینمانقدرکهباایندوتابچهمشکلدارهمیتونهبکشتشون؟
گفتمنهنمیزارم.گفتمیخوامببرمشونخودمونزندگیمیکنیمودیگهبچهدارنمیشیمگفتماینشوخیهداریبامنمیکنی؟
انتظارداریمنبچهاموبدمبهشببرهچبلاییسرشونبیاره؟اوناتازهراهمیرنیهسالشونه
گوشنمیدادوداشتمیرفتسمتشما
میدونستماگهببرهبرنمیگردونه..
اومدسمتشمامجبورشدمهلشبدمبرهعقب..
نمیدونستمقرارهازپلههابیوفتهوبراهمیشهبره.اونرفتومنمبردنزندان
شماهاهمدادندستاون..لجبازیبود..
_خبنمیخواددیگهتکرارکنیداریاذیتمیشی
_کلفکروذکرمشمابودین..فکرنمیکردمبعد۲۰سالواقعاببینمتون..
هرتولدتونکهمیشدبراتونتولدمیگرفتم
تولددیدیباگریهباشه؟مندیدم..
_قربونتبرممامان
_خدانکنهمندورتبگردم
صدایایهاناومددویدمپاییندیدمرهامپایینپلههادرازکشیدهنالهمیکنه
رفتمپایین
_چیشدهایهان؟
_یهوازروپلههاسرخوردالانبهشمیگمپاشومیگهنمیتونم
_رهامچتهپاشوسرمامیخوری
دستشوگرفتممیخواستمبلندکنمکهفریادشرفتهوا
_آرماااااندستنزنبهمدستنزنآرماان
بهخودشمیپیچید
_کجاتدردمیکنه؟
دستشوبردسمتکتفودستسمتچپش
یکوچولودستزدمدوبارهفریادشرفتهوا
_تکوننخورشکسته .
_چیمیگیارمانمگهاز۵۰تاپلهافتاد؟