بهناماو ؛
رمان-دخترقرتی؛پسرطلبه۲-
پارتدوازدهم:
_آرمانقولبدهنزنی
_بیشعورتورفتیاسمبچهایمنوعزیزایمنومنخرجشونودادمخانممنهماهبهشکمکشیدهشمادوتاالدنگرفتیناسمانتخابکردینشناسنامه.گرفتیننننننن
_خبحالاخلافشرعنکردیمکه
_خلافشرعکردیننننننن
مگراینکهدستمبهتوننرسهههه
ازسرسرهسرخوردنورفتنطرفشهربازی
خستهشدهبودمولییهچکافسریخنکممیکرد.
اخرینبارتوصفاینکشتیهاییکهچپوراستمیشنرودهمودهادممیپیچهبهمدیدمشون
دویدممنمرفتمتوصفایناراستیراستیداشتنسوارشمیشدن .
منمکمنیاوردمورفتمتوبلاخرهپیداشونکردمازپشتدوتاشونوگرفتم
_چیکارکردینشمادوتا؟نفسموبنداوردینببینینزیرچشمموو
ایهاندستشونگهداشتجلوصورتش
_داداشتروخدابیخیالشوصورتمونوخطخطینکن.
خواستمیورشببرمسمتشونتااینکهاینکشتیهحرکتکردودلورودمپیچیدبهم
رفتمبغلایهاناونمازترسشمنوولمنکرد
_ولمکنایهااااان
_نهداداشغلطکردم
_ایهااااانولمکندارمبالامیارمممم
_نمیزنی؟
_بجونبچمنمیزنمولمکنننن
ولمکردومنپرتشدمکفکشتیه
رهامچسبیدهبودبهصندلیوفریادمیکشید
_منپامبپایینبرسهشمادوتاولهمیکنممم
_باشهداداشبزارپامونبرسهبهزمیننن
_دعاکننرسههه
بلاخرهتمومشدوسهنفریرفتیمپایین
همهدلورودمپیچیدبهموحالتتهوعبهمدستداد
سریعرفتمسمتدستشوییوابیبدستوصورتمزدم
راهافتادیمسمتبیمارستانبهشونتوجهینکردمبایدتویهفرصتخوبتلافیمیکردم
رفتیمتواتاقرهامامانپیششنشستهبود .
_وایقربونتبرممامانچشمشچیشده؟
_رهامیهچیبدهمنبخورم
دستگلهپسرشماستمامانجون
_وایایهانکارتوئه؟
_نهمامانمیخواستبراماکفش.پرتکنهخوردبیهبیاعصاب.
اونماینبادمجونوکاشتزیرچشمش
بعدهمپخیزدنزیرخنده
_مرگنخندین.
دیدممامانورهاهمدارنمیخندن
_اعشمادیگهنخندیندیگهههه
مندردمیکشمشمامیخندین؟
_باشهحالانمیخندیم
بعددوبارهپخیزدنزیرخنده
شما؟!
شماخونهیامنوپناهوتکیهگاهمنی شما...امامرضایدلمی:)
#دهه_کرامت
درماهتولدشهیچشهادتینیست ؛
درماهِشهادتشهمهیچولادتینیست
- حسینمحورغموشادیماست🕊
#حسین_جانم
بهناماو ؛
رمان-دخترقرتی؛پسرطلبه۲-
پارتسیزدهم:
رهابااصرارخودشمرخصشدوتازهرسیدهبودیمبهخونه
رهارفتهبودحموموایهانورهامعینبچهادمرخوابیدهبودنوبهبچهایمننگاهمیکردن
پاچشممدردمیکردداشتمبهشکرممیزدم .
_وایرهامفاطمهسلماخیلیقشنگه
_محمدطاهایمنهمقشنگه
_رهامخداییعجباسماییانتخابکردیما
_هیسهیچینگوارماندارنبرزخینگامونمیکنه .
یهنگاهریزبهمکردنیهچشغرهدادموبلندشدمرفتملباسموبایههودیلیموییعوضکردم
_بیایداینورمیخوامبچهاموببینم .
_اعداریمبازیمیکنیمدیگه
_بریداونورحوصلهتونوندارممیزنمدربوداغونتونمیکنم
_ارهتوهمبلدیداغونکنیزرشک
_ایهاااااان
_مرررررررگکوفتتتتچتهروانی
_مامااااااان
ماماننزدیکشدودستیبهزیرچشممکشید
_نچنچایهانتومثلاازبرادرتبزرگترینبایدمراقبشباشی؟
_دیگهباباشدمنمراقبشباشم؟
_مهماینهازتوکوچیکتره
مثلتونیستکه۲۳سالتشدههنوزجرئتخواستگاریپیدانکردی
خجالتبکشایهانخجالت
_اعپسرهامچی؟
_رهامچشه؟بچهبهاینخوبی.والا
مامانرفتمنمزبونمودراوردمرهامپخیزدزیرخنده
_وایخدااااتوجوابمنمظلومودادینگاشکنارمانخداییدمتگرم
_ایهاناقامیبینمضایعشدینننن
_ارمانحیفیکیپشتتهوگرنهبازانو..
استغفراللهاخهبتوهممیگنشیخمملکت؟
_بلهکهمیگنتوخریبمنچه
_خداییکدومحوزهدرسخوندیبهتدرساااااادمبودنوندادن
_بروبابا
نزدیکبچهاشدمبادستایکوچولوشونانگشتموفشارمیدادن
ایهانورهامرفتهبودنحیاطهوابارونمیزدوخونهاقاجونیابهترهبگمکاخاقاجونباصفاشدهبود .
عینبچهاتوبارونمیچرخیدن .
_سلامبابا..قربونتبرهبابا .قشنگمن
خدااینارونیگاکن..چقدردستتنرمهبابایی..
دستیرویشونمنشستبعدهمنشستکنارممامانبود .
_حسخوبیهنه؟بچهکهبودینیعنیوقتیبدنیااومدینماخارجبودیم..براهمینشناسنامهتونبراکاناداست .
خونهکهاومدیمنشستکنارتونهمینطوریانگشتشوکردتودستجفتتون
ایهانبیداربوداماتوخواببودی ؛
برقچشمایایهانودیدگفتاینبچهابایدتااخرعمرشونخوشیببینن..
شباکهمیومدخونهیکیتونومیگرفتبغلشوبازیمیکرد .
باورتمیشهدوهفتهاسمنداشتید؟
_واقعا؟
_اهوماسمنداشتین.هفتهدومبپدرتونگفتمبابااینبچهااسممیخوان
بااینکهباپدرشاختلافداشتامادلشمیخواستاوناسمتونوانتخابکنه
بمنگفتتوچیمیخوایمنگفتممناسمآرمانوخیلیدوستدارم.
یعنیرویا ؛ رویایمنهمهمیندوتان
اونمگفتباشهاسماینیکیکهچشماشرنگیترهمیشهآرمان
اسماونیکیکهموهاشبیشترهمیشهآیهان.
_کاشمیشدمیدیدمشچشکلیبود .
_خیلیقشنگبود .مثلشماهاکههمینقدرجذابوتودلبرویین.
_قضیهفوتشچیبود..اگهاذیتمیشیننمیخوادبگینا..
_توکشورکهواردشدیماقاجونباهامونباختلافافتاد .
کاریکردهبودوانقدرتهدیدشکردهبودکهیهشباومدخونهمنمثلهمیشهپیششمابیداربودمومنتظرشبودم .
عصبیبودبهدرودیوارمیزدصدای.گریهتونهنوزتوسرمه
خواستبیادسمتشمارفتمجلوشگفتممیخوایچیکارکنی؟گفتخستهشدم
اینبچهاموندنینیستنمانمیتونیمبزرگشونکنیممیخوامبدمشوناقاجونببینمانقدرکهباایندوتابچهمشکلدارهمیتونهبکشتشون؟
گفتمنهنمیزارم.گفتمیخوامببرمشونخودمونزندگیمیکنیمودیگهبچهدارنمیشیمگفتماینشوخیهداریبامنمیکنی؟
انتظارداریمنبچهاموبدمبهشببرهچبلاییسرشونبیاره؟اوناتازهراهمیرنیهسالشونه
گوشنمیدادوداشتمیرفتسمتشما
میدونستماگهببرهبرنمیگردونه..
اومدسمتشمامجبورشدمهلشبدمبرهعقب..
نمیدونستمقرارهازپلههابیوفتهوبراهمیشهبره.اونرفتومنمبردنزندان
شماهاهمدادندستاون..لجبازیبود..
_خبنمیخواددیگهتکرارکنیداریاذیتمیشی
_کلفکروذکرمشمابودین..فکرنمیکردمبعد۲۰سالواقعاببینمتون..
هرتولدتونکهمیشدبراتونتولدمیگرفتم
تولددیدیباگریهباشه؟مندیدم..
_قربونتبرممامان
_خدانکنهمندورتبگردم
صدایایهاناومددویدمپاییندیدمرهامپایینپلههادرازکشیدهنالهمیکنه
رفتمپایین
_چیشدهایهان؟
_یهوازروپلههاسرخوردالانبهشمیگمپاشومیگهنمیتونم
_رهامچتهپاشوسرمامیخوری
دستشوگرفتممیخواستمبلندکنمکهفریادشرفتهوا
_آرماااااندستنزنبهمدستنزنآرماان
بهخودشمیپیچید
_کجاتدردمیکنه؟
دستشوبردسمتکتفودستسمتچپش
یکوچولودستزدمدوبارهفریادشرفتهوا
_تکوننخورشکسته .
_چیمیگیارمانمگهاز۵۰تاپلهافتاد؟
هشتمین رئیس جمهور
روز شهادت تولد امام رضا
روز ریاست تولد امام رضا
مشهدی
خادم امام رضا
...💔🖤
#ریلز
بر ابراهیم اگر چه سبز شد آتش
ولی حالا …
#شهید_جمهور