بهناماو ؛
رمان-دخترقرتی؛پسرطلبه۲-
پارتسیزدهم:
رهابااصرارخودشمرخصشدوتازهرسیدهبودیمبهخونه
رهارفتهبودحموموایهانورهامعینبچهادمرخوابیدهبودنوبهبچهایمننگاهمیکردن
پاچشممدردمیکردداشتمبهشکرممیزدم .
_وایرهامفاطمهسلماخیلیقشنگه
_محمدطاهایمنهمقشنگه
_رهامخداییعجباسماییانتخابکردیما
_هیسهیچینگوارماندارنبرزخینگامونمیکنه .
یهنگاهریزبهمکردنیهچشغرهدادموبلندشدمرفتملباسموبایههودیلیموییعوضکردم
_بیایداینورمیخوامبچهاموببینم .
_اعداریمبازیمیکنیمدیگه
_بریداونورحوصلهتونوندارممیزنمدربوداغونتونمیکنم
_ارهتوهمبلدیداغونکنیزرشک
_ایهاااااان
_مرررررررگکوفتتتتچتهروانی
_مامااااااان
ماماننزدیکشدودستیبهزیرچشممکشید
_نچنچایهانتومثلاازبرادرتبزرگترینبایدمراقبشباشی؟
_دیگهباباشدمنمراقبشباشم؟
_مهماینهازتوکوچیکتره
مثلتونیستکه۲۳سالتشدههنوزجرئتخواستگاریپیدانکردی
خجالتبکشایهانخجالت
_اعپسرهامچی؟
_رهامچشه؟بچهبهاینخوبی.والا
مامانرفتمنمزبونمودراوردمرهامپخیزدزیرخنده
_وایخدااااتوجوابمنمظلومودادینگاشکنارمانخداییدمتگرم
_ایهاناقامیبینمضایعشدینننن
_ارمانحیفیکیپشتتهوگرنهبازانو..
استغفراللهاخهبتوهممیگنشیخمملکت؟
_بلهکهمیگنتوخریبمنچه
_خداییکدومحوزهدرسخوندیبهتدرساااااادمبودنوندادن
_بروبابا
نزدیکبچهاشدمبادستایکوچولوشونانگشتموفشارمیدادن
ایهانورهامرفتهبودنحیاطهوابارونمیزدوخونهاقاجونیابهترهبگمکاخاقاجونباصفاشدهبود .
عینبچهاتوبارونمیچرخیدن .
_سلامبابا..قربونتبرهبابا .قشنگمن
خدااینارونیگاکن..چقدردستتنرمهبابایی..
دستیرویشونمنشستبعدهمنشستکنارممامانبود .
_حسخوبیهنه؟بچهکهبودینیعنیوقتیبدنیااومدینماخارجبودیم..براهمینشناسنامهتونبراکاناداست .
خونهکهاومدیمنشستکنارتونهمینطوریانگشتشوکردتودستجفتتون
ایهانبیداربوداماتوخواببودی ؛
برقچشمایایهانودیدگفتاینبچهابایدتااخرعمرشونخوشیببینن..
شباکهمیومدخونهیکیتونومیگرفتبغلشوبازیمیکرد .
باورتمیشهدوهفتهاسمنداشتید؟
_واقعا؟
_اهوماسمنداشتین.هفتهدومبپدرتونگفتمبابااینبچهااسممیخوان
بااینکهباپدرشاختلافداشتامادلشمیخواستاوناسمتونوانتخابکنه
بمنگفتتوچیمیخوایمنگفتممناسمآرمانوخیلیدوستدارم.
یعنیرویا ؛ رویایمنهمهمیندوتان
اونمگفتباشهاسماینیکیکهچشماشرنگیترهمیشهآرمان
اسماونیکیکهموهاشبیشترهمیشهآیهان.
_کاشمیشدمیدیدمشچشکلیبود .
_خیلیقشنگبود .مثلشماهاکههمینقدرجذابوتودلبرویین.
_قضیهفوتشچیبود..اگهاذیتمیشیننمیخوادبگینا..
_توکشورکهواردشدیماقاجونباهامونباختلافافتاد .
کاریکردهبودوانقدرتهدیدشکردهبودکهیهشباومدخونهمنمثلهمیشهپیششمابیداربودمومنتظرشبودم .
عصبیبودبهدرودیوارمیزدصدای.گریهتونهنوزتوسرمه
خواستبیادسمتشمارفتمجلوشگفتممیخوایچیکارکنی؟گفتخستهشدم
اینبچهاموندنینیستنمانمیتونیمبزرگشونکنیممیخوامبدمشوناقاجونببینمانقدرکهباایندوتابچهمشکلدارهمیتونهبکشتشون؟
گفتمنهنمیزارم.گفتمیخوامببرمشونخودمونزندگیمیکنیمودیگهبچهدارنمیشیمگفتماینشوخیهداریبامنمیکنی؟
انتظارداریمنبچهاموبدمبهشببرهچبلاییسرشونبیاره؟اوناتازهراهمیرنیهسالشونه
گوشنمیدادوداشتمیرفتسمتشما
میدونستماگهببرهبرنمیگردونه..
اومدسمتشمامجبورشدمهلشبدمبرهعقب..
نمیدونستمقرارهازپلههابیوفتهوبراهمیشهبره.اونرفتومنمبردنزندان
شماهاهمدادندستاون..لجبازیبود..
_خبنمیخواددیگهتکرارکنیداریاذیتمیشی
_کلفکروذکرمشمابودین..فکرنمیکردمبعد۲۰سالواقعاببینمتون..
هرتولدتونکهمیشدبراتونتولدمیگرفتم
تولددیدیباگریهباشه؟مندیدم..
_قربونتبرممامان
_خدانکنهمندورتبگردم
صدایایهاناومددویدمپاییندیدمرهامپایینپلههادرازکشیدهنالهمیکنه
رفتمپایین
_چیشدهایهان؟
_یهوازروپلههاسرخوردالانبهشمیگمپاشومیگهنمیتونم
_رهامچتهپاشوسرمامیخوری
دستشوگرفتممیخواستمبلندکنمکهفریادشرفتهوا
_آرماااااندستنزنبهمدستنزنآرماان
بهخودشمیپیچید
_کجاتدردمیکنه؟
دستشوبردسمتکتفودستسمتچپش
یکوچولودستزدمدوبارهفریادشرفتهوا
_تکوننخورشکسته .
_چیمیگیارمانمگهاز۵۰تاپلهافتاد؟
هشتمین رئیس جمهور
روز شهادت تولد امام رضا
روز ریاست تولد امام رضا
مشهدی
خادم امام رضا
...💔🖤
#ریلز
بر ابراهیم اگر چه سبز شد آتش
ولی حالا …
#شهید_جمهور
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش
عزم خود را جزم و دارد گریه زاری میکند.
انا لله و انا الیه راجعون..💔