قصه سید عباس حوله ای معمار قلوب ابوالحسنی (ره).mp3
3.15M
قصه آقا سید عباس حوله ای ره
از لسان
#استاد_محمدمهدی_ابوالحسنی ره)
آقا سید عباس حوله ای پدر آقا سید محمد حوله ای (ره) اصفهانی که به دیدار امام زمان (عج) هم رسیده بودند.
قدیمی ها یه کیسه شکری داشتند و یه دستمال یزدی
میوه فروشی که در محله آقا سید عباس روی الاغ میوه میگذاشت و میفروخت
آخر شب که می شد میگفت ؛
خدایا یه خَر بفرست من اینها رو بهش بفروشم
(میوه های لکه دار و معیوب)
این سید بزرگوار می آمد همه را می خرید،
پول صبح رو میداد ، پول میوه سالم
یه روز آقا سید محمد گفت ؛ بابا چرا این کار رو میکنی؟؟؟!!!!
ایشون میفرمود :
بچه جون تو نمی فهمی این عمل من سه کار انجام می ده!!!!!
۱_اوّل از اون من می تونم لَکش رو بگیرم ، باقیش رو بخورم ، تو جوب آب نمیره اسراف بشه اون هم (میوه فروش) ضرر نمیکنه
۲_این اُلٰاغه یک ساعت زودتر از زیر بار خلاص میشه و دعا میکنه
۳_ میوه فروش پولش رو گرفته ، ممکنه با زنش در خرجی خانه ناراحتی داشته باشه ،
این پول دست اول رو گرفته یک ساعت زودتر و شاداب میره خانه یک تبسم به زنش میزنه
آیا خدا به اندازه این سه کار به من آسید عباس بهره نمی ده
اثر این امور خیر و همراه تفکر باعث شده بود تا ایشان شالش رو میبست به کمر مریض های سی ساله و مریض خوب می شد .
حاج آقا ابوالحسنی (ره) می فرمودند؛
من کجام ؟؟؟!!!
می خواهی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را پیدا کنی تو همین بازار پیدا کن...
همین !
#اصلاح_شو ، این #جهانت_روخراب_نکن
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
لینک کانال معمارقلوب (مهدی ابوالحسنی)
https://eitaa.com/joinchat/1085734998C677829d1ab
🆔 @M_M_ABOLHASANI