‹ سیه چشمی، به کار عشق استاد،
به من درس محبت یاد می داد!
مرا از یاد برد آخر، ولی من . .
بجز او، عالمی را بردم از یاد :)🩶›
#فریدون_مشیری
درون سينه آهي سرد دارم . .
رخي پژمرده رنگي زرد دارم ،
ندانم عاشقم ، مستم ، چه هستم ؟
همي دانم دلي پر درد دارم!
#فریدون_مشیری
اونحا که #فریدون_مشیری میگه:
عاشقم،
اهل همین کوچه ی بن بست کـناری
که تو از پنجره اش
پای به قلب من ِ دیوانه نهادی . . .
و با روح من از روز ازل یارترین
کودک شعر مرا مهر تو غمخوارترین
گر یکی هست سزاوار پرستش به خدا
تو سزاوارترینی تو سزاوارترین
#فریدون_مشیری
فریاد زد چكاوک:
-نوروز میرسد
تاک ِ برهنه گفت:
+گر جان به مژدهی تو فشانم روا بُوَد
#فریدون_مشیری
تو در این سیاه شبها به فروغ باده مانی
که به مهر مینوازی دل بیقرار ما را
#فریدون_مشیری
تو رفتهای که عشق من از سَر به در کنی
من ماندهام که عشق تو را تاج سَر کنم…
#فریدون_مشیری
به چه میارزد عشق
به یکی دل که چه آرام شکست هیچ نگفت
به دو تا چشم که نگاهش همه تر هیچ نگفت
یا به صد خاطره کز یاد تو مانده است به جا
من ندانم توبگو ، به چه میارزد عشق ...
#فریدون_مشیری