#ریحانه
به نظرت هر طرح ویژه و استثنایی ارزش خرید کردن داره؟
👀حتما روی مغازه ها دیدی :
یه طرح ویژه و باور نکردنی❗️
💰یه فروش استثنایی❗️
😳از خانه خود با این طرح همراه شوید،
کافیست قصد همکاری با🇺🇸....
⚠️ #حیا و #عفت خود را دو دستی بدهید و با نام #آزادی همراه این طرح در متزلزل کردن خانواده تان سهیم باشید😱😵😫
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلــــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
komeil-maysamtammar.mp3
8.31M
🎤 باصدای : #میثمالتمار
#دعای_کمیل
❣️اللهم عـجل لوليڪ الفـرج❣️
🌻مهدی جانم،آقای من، هر کجا امشب دعای کمیل بنا کردید یاد ما هم باش😔
•🎙• @masjed_gram
#تلنگر
⭕️⭕️بعضی وقتا با خودمون فکر میکنیم که با این همه خطا و اشتباه، واقعا خدا ما رو ميبخشه..؟
💢💢یعنی اییین همه نافرمانی خدا ، همه شو ميبخشه؟
🔰🔰 طبق قرآن، همينکه خدا پشیمانی و یاد خودش رو تو دلمون می ندازه یعنی آمادست که ببخشه..
👈 باهم ببینیم:
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
🌴 سوره آل عمران آیه ۱۳۵ 🌴
🕋 وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ
🎯 ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻋﻤﻞ ﺯﺷﺘﻰ ﺷﻮﻧﺪ، ﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ، ﻃﻠﺐ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ -ﻭ ﻛﻴﺴﺖ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺸﺪ؟- ﻭ ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻩ، ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻧﻤﻰ ﻭﺭﺯﻧﺪ، ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ.
➖➖🚥➖➖🚥➖➖
قرارگـــاهفرهـــنــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
سلام امام زمانم
هوایت را به سمت من راهی کن ...
این روز ها بدجور نفس تنگی گرفته ام ، میگویند هوا آلوده است
هر هوایی که تو در آن نباشی آلوده است !
🌼 @masjed_gram
1_22898120.mp3
1.22M
#دعــاے_عهـــد
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج )هر روز صبح
[🍃\•⛅️] @masjed_gram
🖋 دلــــــــــ❣ــــــنوشته ...
🕶 نابینا به ماه گفت:
💞 دوستت دارم 💞
🌛ماه گفت: تو که مرا نمی بینی.
🕶 نابینا گفت:
💭 چون نمی بینمت دوستت دارم.
🌛ماه گفت: چرا⁉️
🕶 نابینا گفت:
🌕 اگر می دیدمت عاشق زیبایی ات می شدم، ولی حالا که نمی بینمت،عاشق خودت هستم.🌕
✅ مولای من مهدی جان ما هم ندیده عاشقت شدیم 😭
⛅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج⛅
#دلنوشته_مهدوی
⛅️|🌼 @masjed_gram
#فوری
❌دستگیری سه عضو اصلی یک گروهک تروریستی در سنندج
فرمانده انتظامی کردستان:
🔹به دنبال وصول خبری مبنی بر یک گروه تروریستی که قصد اقدامات خرابکارانه در راهپیمایی روز قدس، با اشراف کامل اطلاعاتی در یک عملیات غافلگیرانه ۳ نفر از اعضای اصلی این گروهک تروریستی، قبل از اینکه دست به اقدامی بزنند دستگیر شدند.
🔹این افراد ۳ قبضه اسلحه و ۱۳ تیغه خشاب و ۳۹۰ فشنگ جنگی به همراه داشتند.
#روز_قدس
🔴 @masjed_gram
#ریحانه
💫سلام بر تو ای بانوی لطیف چون گلبرگ گل و زلال چون آب و آینه💫 ...
🌸پرواز را دوست داری؟
😊آری...میدانم #پرواز بال میخواهد...
🌸بالی چونان حریر
ملائکه با تاری از #عفاف و پودی از #حیا بافته اند این اطلسِ لطیف روی سرمان را....
و امّا تو ای دختر عفیف سرزمینم..
💚 چه زیباست بخاطر خالقی که بی نهایت دوستش داری و دوستت دارد سختی هایی را متحمل شوی که قیمت #ریحانه بودنت را ببرد تا عرش اعلا ...
☝️بویژه در این ایام مبارک که متعلق به ولی نعمتان هست، مبادا امام زمانت از تو دلسرد شود❗️...
🌸این را بدان که تو دردانه ی خدایی...
قدر این هدیه رابدان #ریحانه 🌟
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
زیارت ال یاسین.mp3
2.51M
زیارت #آلیاسین
🎤با صدای محسن فرهمند
نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند
چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلـــــوات
☄اللہم عجل لولیک الفرج☄
•🎙• @masjed_gram
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_صد_بیست_چهار
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
روبه روی مزار کمیل زانو زد،به عکس کمیل که روی سنگ حکاکی شده بود،خیره شد.
به اشک هایش اجازه ی سرازیر شدن را داد،دیگر ترس از دیده شدن را نداشت،در اولین روز هفته و این موقع،که هوا تاریک شده بود،کسی این اطراف دیده نمی شود.
او یک دختر بود،زیر این همه سختی و درد نباید از او انتظاره استقامت داشت،او همسرش ،تکیه گاهش،کسی که دیوانه وار دوست داشت را از دست داد.
با صدایی که از گریه خشدار شده بود نالید:
ــ قول داده بودی بمونی ،تنهام نزاری،یادته دستمو گرفتی گفتی تا هستی از هیچکس نترسم جز خدا،نگفتی هیچوقت نگران نباش چون هر وقت خواستی کنارتم،گفتی هیچکس نمیتونه اذیتت کنه چون من هستم.
هق هق هایش نمی گذاشتند راحت حرف بزند،نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
ــ پس چرا الان تنهام،چرا از نبودت میترسم،چرا کنارم نیستی،چرا همیشه نگرانم،چرا همه دارن اذیتم میکنن و تو،نیستی بایستی جلوشون .چرا،چرا کمیل؟؟
با مشت بر سنگ زد و با نالید:
ــ دارن مجبورم میکنن ازدواج کنم،مرد همسایه همیشه مزاحمم میشه،پس چرا نیستی ،کمیل دارم از تنهایی دق میکنم،دیگه نمیکشم.
شانه هایش از شدت گریه تکان میخوردند و هر لحظه احساس میکرد قلبش بیشتر فشرده می شد.
ــ کمیل چهارسال نبودنت برای من کافیه،همه میگن همسر شهیدمـ باید صبر داشته باشم،اما منم آدمم، نمیتونم،چرا هیچکس درکم نمیکنه،چرا منو عاشق خودت کردی بعد گذاشتی رفتی،چرا پای هیچکدوم از قولات نموندی،توکه بدقول نبودی
با دست اشک هایش رو پس زد و گفت:
ــ چرا صبر نکردی،چرا تنها رفتی،چرا منتظر نموندی نیرو بیاد،کمیل به دادم برس،از خدا بخواه به من صبر بده یا منو هم ببره پیش تو ،دلم برات تنگ شده بی معرفت
صدای گریه هاش درمحوطه مزار میپیچید،نگاهی به مزار انداخت و زمزمه کرد:
ــ چرا بعد از چهارسال نمیتونم رفتنتو باور کنم چرا؟
اشک هایش را با دست پاک کرد، هوا تاریک شده بود،و کسی در مزار نبود،ترسی بر وجودش نشست،تا میخواست از جایش بلند شود،با قرار گرفتن دستمال جلویش و دیدن دستان مردانه ای که جلوی چشمانش بود،از ترس و ،وحشت زانوهایش بر روی زمین خشک شدند
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
---------------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست 😉
هر شب از ڪانال☺️👇🏻
📚❤️| @masjed_gram
#ریحانه
😃دیدین بعضیا وقتی از خونه میخوان بیرون بیان دو ساعت جلوی آینه
وامی ایستن⁉️
🔴آخرش وقتی از شون می پرسی حالا واسه کی تیپ میزنی?
😜 میگه مگه خودم دل ندارم⁉️
💢یه نکته طلایی میخوام بگم:
اگه مواظب دلت نباشی، یواش یواش برای بقیه تیپ میزنی. بقیه هم دنبال مد و حرف مردمند.
💯بیا مثل شهدا،برای خدا تیپ بزنیم تا خدا لایکمون کنه👏
#پرسش_پاسخ
#خوش_تیپ
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
🌸🌸تمام دانشگاه های زمین را که برانداز کنی، استادی عالم تر و حکیم تر از خداوند علیم و حکیم پیدا نمیکنی برای آموزش تربیت فرزندانت 👈«وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»👉
پس خوب گوش بده و عمل کن تا فردا روزی نگویی چرا فرزندم این شد و آن نشد!
☺️👇باهم ببینیم:
🌴آیه 59 سوره نور🌴
🕋وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
📛و هر گاه كودكان شما به حد بلوغ رسيدند، پس بايد همانند كسانى كه قبلًا بالغ شدهاند، در همه وقت اجازه ورود بگيرند.
🔔خداوند اين گونه آيات خود را براى شما بيان مىكند و خداوند دانا و حكيم است.
➖➖🚥➖➖🚥➖➖
🌺🌺سیاست قرآن در تربیت جنسی، سرکوب غریزه جنسی نیست! بلکه راهکار فطری میدهد برای کنترل و هدایتش، تا طغیان نکند!
🌼🌼از جمله، دستور به حجاب، عفت چشم و گوش، واینکه فرزندت بدون اجازه و هماهنگی، هرگز وارد اتاق خصوصی شما نشود، تاجایی که تاکید شده،حتی طفل شیرخواره هم، صدای نفس زدن های زوجین را( به وقت آمیزش ) نشنودو چیزی نبیند از رفتارهای زناشویی!
🌷🌷این مکتب آسمان است و ضامن خوشبختی مان، ولی متأسفانه در مکتب ظلمانی دانشگاه های امروزی و منابع روانشناسی رسمی کشور، از همان کودکی، سفارش به آموزش جنسی فرزندان شده!
این است مکتبی که نقشه ها دارد برای دین و عفت جگرگوشه هایمان و ما سالهاست دسته گل هایمان را دودستی سپرده ایم دست این دانشگاه های شیطانی!
قرارگــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلــــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_صد_بیست_پنج
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
از ترس لرزی بر تنش افتاد،جرات نداشت نگاهش را بالا بیاورد و صاحب دست را ببیند.
ــ بفرمایید
با شنیدن صدای مردانه و خشداری که به دلیل سرما خوردگی بدجور گرفته بود،آرام نگاهش را از دستمال بالا آورد که به صحنه آشنایی برخوردکرد.
مردی قدبلند با صورتی که با چفیه پوشانده شده، مطمئن بود این صحنه آشنا است.
او این مرد را دیده،در ذهنش روزهای قبلی را مرور کرد تا ردی پیدا کند.
با یادآوری سردار احمدی و همراهش،لحظه ای مکث کرد و از جایش بلند شد.
ــ سلام،اگه اشتباه نکنم شما همراه سردار هستید
مرد سرفه ای کرد و سری تکان داد،سمانه اطراف را نگاه کرد و با نگاه به دنبال سردار گشت اما با صدای آن مرد ،دست از جستجو برگشت.
ــ تنها اومدم
سکوت سمانه که طولانی شد،مرد به طرف سمانه برگشت و برای چند لحظه نگاهشان به هم گره خورد.
ــ کمیل دوست من هم بود
سمانه خیره به چشمان مشکی و غرق در خون آن مرد مانده بود،با شنیدن سرفه های مرد به خود آمد و ناخوداگاه قدمی به عقب برگشت.
احساس بدی به او دست داد،سریع کیفش را از روی مزار برداشت و خداحافظی کرد.
به قدم هایش سرعت بخشید،از مزار دور شد اما سنگینی نگاه آن مرد را احساس می کرد،احساس می کرد مسافت تا ماشین طولانی شده بود،بقیه راه را دوید،به محض رسیدن به ماشین سریع سوار شد،و در ها را قفل کرد،نفس نفس می زد،فرمون را با دستان لرزانش فشرد،تا کمی از حس بدش کم شود.
کیفش را باز کرد ،گوشی اش را بیرون آورد و نگاهی به ساعت انداخت،ده تماس بی پاسخ داشت،لیست را نگاهی انداخت بی توجه به همه ی آن ها شماره سمیه خانم را گرفت،بعد از سه بوق بلافاصله صدای ترسیده سمیه خانم در گوش سمانه پیچید:
ـــ سمانه مادر کجایی،بیا مادر از نگرانی دارم میمیرم
ــ ببخشید خاله.گوشیم روی سایلنت بود
ــ برگرد سمانه ،بیا خونه قول میدم ،به روح کمیل قسم دیگه حرف از ازدواج نمیزنم فقط بیا پیشم مادر
ــ دارم میام
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
---------------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست 😉
هر شب از ڪانال☺️👇🏻
📚❤️| @masjed_gram