#خاطرات_شهدا
از قرارگاه بیسیم زدند📞محمود
رو می خواستند، کار فوری داشتند
باهاش 🏃
یک گوشه دنج پیداش کردم.
داشت نماز می خوند📿
صورتش رو گذاشته بود روی
خاک ها.
چند بار صداش زدم، چیزی نگفت.
مثل خودش به حالت سجده افتادم
دهانم رو بردم نزدیک گوشش. گفتم
محمود جان از قرارگاه خواستنت،
چی بگم به شون؟🙄
چیزی نگفت .
نفس کشیدنش معلوم بود، و تکان
خوردن لب هاش؛
روحش ولی گویی جای دیگه ای
سِیر میکرد 🍃
نیم ساعت توی همون حال و هوا
بود. بعدش رفت طرف ارتفاع بیست
وپنج، نوزده .
سحر نشده، خبر "شهادتش"رو
آوردند. . . 🕊
.
#11_شهریور
#سالروز_شهادت
#شهید_محمود_کاوه
🕊•|❤️ @masjed_gram