#تلنگر
💐 سبک زندگی قرآنی 💐
🍂 مواظب باش 🍂
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌷 سوره یوسف آیه 87 🌷
🕋 وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ
👌و از رحمت خداوند مأيوس نشويد،
🚫حقّ اين است كه جز گروه كافران، از رحمت خداوندى مأيوس نمىشوند.
🌐💠⚜⚜💠🌐
💠⇦روز، یواش یواش شب می شود، شب، یواش یواش روز می شود.
✴️⇦بعضی ها مثل روزاند و مثل روز روشنی و صفا دارند ولی نباید مغرور باشند چون ممکن است آرام آرام دچار ظلمت و تاریکی و گناه شوند.
✳️⇦و بعضی ها مثل شب اند تاریک و ظلمانی اند ولی نباید مأیوس باشند که هم نشانه کفر است و هم ممکن است به نور و نورانیت راه پیدا کنند و سرانجام همان شوند که خدا می گوید و خدا می خواهد
⚠️⇦پس ناامید نباید بود.
👈لا تَیاَسُوا مِن رَّوح الله👉
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🌸🍃 🍃 #رمان #دختر_شینا ❤️ #قسمت_چهلونه •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ میخوا
🌸🍃
🍃
#رمان
#دختر_شینا ❤️
#قسمت_پنجاه
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
﷽
میخندید و دندانهای سفیدش برق میزد. کاش کسی نبود. کاش آن جمعیت گریان😭 و سیاهپوش دور و برمان نبودند. دلم میخواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانیاش را ببوسم .
زیر لب گفتم :«خداحافظ» همین، دیگر فرصت حرف بیشتری نبود.😔 چندنفر آمدند و صمدم را بردند. صمدی که عاشقش بودم.
🌺سنگ لحد را که گذاشتند و خاکها را رویش ریختند، یک دفعه یخ کردم. آن پارهٔ آتشی که از دیشب توی قلبم گُر گرفته بود، خاموش شد. پاهایم بیحس شد. قلبم یخ کرد. امیدم ناامید شد. احساس کردم بین آن همه آدم، تنهای تنها هستم؛ بییار و یاور، بیهمدم و بیهمنفس. حس کردم یک دفعه پرت شدم توی یک دنیای دیگر، بین یک عده غریبه، بیتکیهگاه و بیاتکا. پشتم خالی شده بود. داشتم از یک بلندی میافتادم ته یک درهٔ عمیق .🕳
کمی بعد با پنج تا بچهٔ قد و نیمقد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمیشد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند.😓 دستم را گرفتند و سوار ماشین🚙 کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش میآمدند. از خاطراتشان با صمد میگفتند. هیچ کس را نمیدیدم. هیچ صدایی نمیشنیدم. باورم نمیشد صمدِ من آن کسی باشد که آنها میگفتند. دلم میخواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچهها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم. بچههایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را میدهند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند. تنها شدم. تنها ماندم. مهدیِ سه ساله مرد خانهٔ ما شد .
اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه میدمش، بویش را حس میکردم .
آن پیرهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جالباسی زدم؛ کنار لباسهای خودمان. بچهها که از بیرون میآمدند، دستی روی لباس بابایشان میکشیدند. پیراهن بابا را بو میکردند. میبوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباسهای ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود .
بچهها صدایش را میشنیدند :«درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید .»
گاهی میآمد نزدیکِ نزدیک. در گوشم میگفت :«قدم! زود باش بچهها را زودتر بزرگ کن. سر و سامان بده. زود باش. چقدر طولش میدهی. باید زودتر از اینجا برویم. زود باش. فقط منتظر تو هستم. به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت نمیروم. زود باش. خیلی وقت است اینجا نشستهام. منتظر توام. ببین بچهها بزرگ شدهاند .
دستت را به من بده. بچهها راهشان را بلدند. بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم. تنهایی دیگر بس است. بقیهٔ راه را باید با هم برویم ...»
#پایان
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
هر شب در ڪانال☺️👇🏻
📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله💚
سلام #مهدےِ زهرا سلام اے جانم
ببین بہ شوقِ وصالٺ ترانہ مےخوانم
غریبُ خستہ و تنها، میانِ این غوغا
نشستہ اے بہ هواے #ظهور، میدانم
تعجیل در ظهور پنج #صلوات
✨ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج ✨
[🍃•\🌥] @masjed_gram
doa-ahd(www.sahebzaman.org).mp3
1.22M
#دعــاے_عهـــد
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج )هر روز صبح
[🍃\•⛅️] @masjed_gram
#دانستنیهــــــــاے مهــــ📝ــــدویت.!
⬅ #پیوند_های_فاطمیه_و_مهدویت
📌قسمت: 1⃣ از 7⃣
✍..حضرت مهدی(عج) در بیانی شریف می فرمایند:
🌷ان لی فی ابنته رسول الله اسوه حسنه"
👈دختر رسول خدا (س) برای من الگویی نیکوست.
🔹با این بیان کاملا صریح می توان گفت که حضرت مهدی(عج)، ادامه زهرا(س) و آینه تمام نمای اوست. اهداف مهدی(عج) اهداف فاطمه(س) و راه او راه فاطمه و سلوك او سلوك فاطمه است و مهدی باوری بی شناخت فاطمه میسور نیست.
🔸نتیجه ای كه از تفكر در آیات ، روایات وتشرفات به دست می آید این است كه ارتباطی نزدیك بین حضرت زهرا (س) و حضرت مهدی(عج) وجود دارد، گویی رمز و رازی میان این دو بزرگوار است.
▪️فاطمه با نام مهدی شاد میشد و با یاد او خود را تسلیت میداد. بدون مهدی(عج)، تحمل شهادت حسین(ع) بر فاطمه سنگین می نمود. چون بی مژده او، رسالت پدرش و تمام انبیاء سلف را ناتمام مییافت. مهدی باوری بی شناخت فاطمه میسور نیست. فاطمه به چنین فرزندی می بالد و مهدی نیز بر چنین مادری فخر می فروشد.
🕹برای شناخت بهتر ارتباط و مشابهتهای حضرت زهرا(س) و حضرت مهدی (عج) در آیات و روایات گفت و گویی که با حجت الاسلام علی مصلحی،استاد مهدویت و معاون آموزش مرکز تخصصی مهدویت انجام داده ایم را در ذیر پی می گیریم.!
🔗ادامه_دارد...
✍...پی نوشتها:
📗1): الغيبة طوسي، ص286، ح245
📚منبع: خبرگزاری آینده روشن
👤 #استاد_علی_مصلحی
#دانستنیهای_مهدویت
@masjed_gram
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیارٺ حضرٺ ولی عصر (؏ـج) در روز #جمعہ
🔻چند دقیقہ وقتتون رو نمیگیره ...
⚠️برای امام زمان وقت بذاریم ...😔
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
[🌼] @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
💔 با حاجی هر صحبتی که می کردیم می گفت اگر موندیم ...
کم کم یه ترسی ما رو برداشته بود اگه موندیم یعنی چی خب هستیم دیگه ...
حاجی می گفت نه.....
خیلی هم تکرار می کرد که اگه موندیم ...
خب ما عقلمون کوچیک بود،نمےفهمیدیم اگه موندیم یعنی چی ... حالا که حاجی رفته می فهمیم یعنی چی ...
🔹شب آخر میره بیسیم تحویل بگیره،یه روز قبلش اعلام می کنن که چون اطلاعاتشون کمه و یگان های اطراف نزدیک بشن 24 ساعت کار عقب می افته.
حاجی عصبانی شد از تو جلسه اومد بیرون....یکی از بچه ها صداش زد حاجی چرا انقدر عصبانی شدی زود اومدی بیرون⁉️
🔹حاجی جواب داد:
بابا اینا دوباره 24 ساعت کار ما رو عقب انداختن،24 ساعت اینا رفتن ما رو عقب انداختن ...
🔹حاجی میدونست قراره بره ... شب بعد رفت بیسیم تحویل بگیره،باید یه رسید میداد که بیسیم رو تحویل گرفته ... زیرش نوشته بود اگر برگشتم بهتون میدم...😔
#شهیدحاج_سیدحمید_تقوی_فر
#راوی_همرزم_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram