آدمی که برای کسی مهم نباشه،پس برای خودشم اهمیتی نداره و شروع میکنه به شکنجه دادن خودش، روحش،جسمش میگذره و کارهاش ادامه پیدا میکنن.
چون کسی نیست که مانعش بشه، پس اینقدر ادامه میده تا به یک بیمار روحی و روانی تبدیل میشه ..
و اینقدر ادامه میده که جای سالم روی جسمش باقی نمی مونه ..»
خاکسترئ
غذا خوردن با خون توی دهنت یه سطح متفاوت از درده..
درس خوندن با دستای زخمی، یه سطح متفاوت از درده..
سرم درد میکنه.. انگار تموم مردمِ مترو های شهر توی سر من زندگی میکنن ، انگاری یکی همش توی سرم با پتک ضربه میزنه، دیگری فریاد میکشه و فریاد میکشه ..
و یهو دست به انجام کاری میزنه که هیچ وقت مایل به انجام دادنش نیستم ...