ماهورآ ..🌙
💜📎💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜 📎💜 💜 #پارت_64 #ماهورآ لبخند زدم و به کنایه گفتم _
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_65
#ماهورآ
با هر حرفش میتونست قلبمو از جا بکنه این مرد با خوشحالی از نقره فروشی اومدیم بیرون امیر حیدر استرس رسیدن به سرکارشو داشت کمی تند تر از حالت معمول میروند
_عجله کار شیطونه اقا امیرحیدر
سرخوش خندید
_میترسم خانوم
یه تای ابروم رفت بالا
_از چی؟
_مافوقم
_مافوق دارید مگه؟
کمی خودشو خم کرد سمت من
_بجز شما بله
_لطف دارید
_نه ندارم
_محبت دارید
_نه ندارم
_عادتتونه
با چشما زیبا و مخمور دست گذاشت روی قلبش
_عشق دارم
قبل از اینکه ذوق کنم صدای بوق ترسناک ماشین جلویی خط انداخت روی تمرکزمون فرمون چرخیده شد سمت راست و جیغ بلند من گم شد تو ترمزی که امیرحیدر فشرد روی آسفالت جاده
قلبم تند تند کوبیده میشد به قفسه ی سینه ام و نفسم بلند بلند از ششهام خارج میشد
با استرس برگشتم سمت امیرحیدر
_امیر؟؟؟؟
در کمال تعجب خیلی آروم و ریلکس جواب داد
_جان امیر
_چیکار میکنی حواست کجاست؟
_پی چشمای تو
خجالت کشیدم ولی عصبانیتم بیشتر بود
_از شما بعید بود
_با وجود شما دیگه نیست
_اقا امیرحیدر؟؟؟
خندید و جدی شد از حالت مصنوعی قبلی خارج شد چنتا سرفه کرد
_ببخشید خواستم یکم رمانتیک بازی دربیارم
_خواهش میکنم به کشتنمون ندید
لبخندی زد و گفت
_یه اتفاق بود
خندیدم و زیر لب صلواتی فرستادم تا بالاخره رسیدیم جلوی در خونه چشمکی زد و خداحافظی کرد تا وقتی از خم کوچه رد بشه تو درگاه در موندم خواستم درو ببندم که پایی با کفش قهوه ای موند لای در و اجازه نداد ببندم
رفتن به پارت اول👇
https://eitaa.com/MaHouraA/5
❌کپی حرام پیگرد قانونی دارد❌
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
ماهورآ ..🌙
💜📎💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜 📎💜 💜 #پارت_65 #ماهورآ با هر حرفش میتونست قلبمو از ج
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_66
#ماهورآ
ضربانم قلبم شدت گرفته بود میدونستم کیه و چیکار داره و چی میخواد
سرم پایین بود و در دل دعا میکردم صدای بم و گیرای غیاث رو نشنوم ولی
_ماهی خانم
چشمامو روی هم قرار دادم و سیمای زیبای امیرحیدر پشت پلکهام نقش بست
_برو غیاث زشته
_زشت اینه که تو یه هفته بی خبر عروس شدی حالا میری حلقه میخری که چی که غیاث بدونه شوهر داری؟
_میبینی که شوهر دارم، غیرتت ورمیداره که با چشمت دنبال زن شوهر دار باشه خوش غیرت؟
_حرف از غیرت نزن که بدجور از بی مرامیت شاکیم بی معرفت
جوابی ندادم
_تو گفتی نمیخوای عروسی کنی نگفتی کسیو زیر سرداری اگه میدونستم نمیرفتم به اون سفر لعنتی
جوابی ندادم انگار مهرسکوت خورده بودم رو لبهام و شک نداشتم تا چند دقیقه ی دیگه دم این غروبی مازیار یا امیرحسین میرسنن و آبروی داشته و نداشتم میره پی باد سیاه
_الانم چیزی عوض نشده ماهی، توکه عقد دائم نشدی پس هنوزم میتونم ..
_خفه شو غیاث
زد تو صورت خودش و با حرص گفت
_چی کم داشتم از اون پسره ی بی دست و پا
به کی میگفت بی دست و پا امیرحیدرم آقا بود بهترین بود
_پول ماشین خونه زیبایی ها چی کم داشتم؟
صدای مردونه ای پشت در جواب غیاث رو داد
_یه جو غیرت که تو نداری و نگاهت دنبال زن شوهر دار هرز میپره
یا جد سادات خودت به دادم برس که چشمام سیاهی نره و بیهوش بشم بعدش بفهمم امیرحیدر برای همیشه رفته و تنها شدم
رفتن به پارت اول👇
https://eitaa.com/MaHouraA/5
❌کپی حرام پیگرد قانونی دارد❌
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜