هدایت شده از پزشک ایرانی
با #سیلی محکمی که تو گوشم زده شد پرت شدم روی زمین سرد که از برف پوشیده شده بود و صدای داد پدرم بود که به هوا رفت
-دختره نمک نشناس میخوای برادرت #قصاص بشه آره ؟!
با گریه نالیدم:بابا من نمیخوام #خونبس بشم نمیخوام زن اون مردک عوضی بشم...
#کمربندی که تو دستش بود و محکم به کمرم کوبید که آخ بلندی گفتم و اشکام روی گونم سرا زیر شد...دوباره کمربندو بالا بردکه با صدا داد کسی که قرار بود به #اجبار زنش بشم، ترسیده برگشت و...🚫
#ادامه_رمان_واقعی👇🔥
https://eitaa.com/joinchat/3497984053C3089dfcc35