eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
683 ویدیو
358 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
سفارش‌های حضرت فاطمه(س) به امیرالمؤمنین علی(ع)😢 وقتی حضرت احساس کرد که دیگر هنگام رحلتش فرا رسیده، ام ایمن و اسما را دنبال امیرالمؤمنین(ع) فرستاد و امیرالمؤمنین حاضر شدند. ایشان به حضرت عرضه داشتند: احساس میکنم که خدا دیگر مرا دعوت کرده و دیگر همین ساعت‌ها به پدرم ملحق می‌شوم. اموری را در قلب و سینه خودم نگه داشتم که می‌خواهم آنها را با شما در میان بگذارم. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: "دختر رسول خدا، آنچه در دل داری، با من در میان بگذارید و وصیت‌هایتان را بفرمایید." نقل است: «فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ كَانَ فِي الْبَيْتِ ثُمَّ قَالَتْ يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي».[۱] برای اینکه حضرت اسرار را می‌خواهند بگویند، بالا سر فاطمه زهرا نشستند. آخرین ساعات بی بی دو عالم است و هر که در اتاق و خانه بود، بیرون فرستادند. فاطمه زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) عرضه داشت: «يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي». تو در دوره ای که با من بودی، مرا دروغگو نیافتی. من به تو خلاف نگفتم. در حق تو خیانت نکردم. در هیچ امری با تو مخالفت نکردم. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: همسر عزیزم، به خدا پناه می‌برم، این حرف‌ها چیست که می‌زنید؟ «فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي». دختر رسول خدا، خداشناس‌تر از این حرف‌ها و متقی‌تر از این درجات هستی. درجات تو بالاتر از اینهاست. تو گرامی هستی نزد خدا و خائف درجات تو بالاتر از اینهاست که من بخواهم فردای قیامت از تو حساب بکشم و بگویم: چرا با من مخالفت کردی و شأن شما رفیع‌تر از این حرف‌هاست که بخواهی من از تو راضی شوم. بعد امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «قَدْ عَزَّ عَلَيَّ مُفَارَقَتُكِ وَ تَفَقُّدُكِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَيَّ مُصِيبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُكِ وَ فَقْدُكِ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِيبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِيَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَكَيَا جَمِيعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَى رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أُوصِينِي بِمَا شِئْتِ».[۲] جدایی تو برای من خیلی سخت است. مصیبت پیغمبر با رفتن شما دوباره برای من زنده شده است. مصیبتی که برای امیرالمؤمنین فاجعه آمیز و ناگهانی است. چقدر تلخ و سخت است. کسی جز خدا نمیداند سختی این مصیبت را. چقدر این مصیبت مرا غصه‌دار کرده. این مصیبتی است که نمی‌شود جبران کرد. ساعتی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا در این خلوت گریستند. امیرالمؤمنین سر فاطمه را از روی بستر برداشتند و به سینه چسباندند. بعد فرمودند: فاطمه جان! هر وصیتی داری، بفرما. اگر چه من مأمور به صبرم، ولی خواهی دید که وصیت تو را عملی می‌کنم. در این امر مأمور به صبر نیستم. هر چه وصیت کنی، وفا می‌کنم. بعد بی بی دو عالم وصیت کردند و فرمودند: علی جان! برای من تابوتی درست کن و بدن مرا در تابوت قرار بده. بعد شکل تابوت را ترسیم کردند. شاید برای این بود که این پیکر نحیف و چیزی که جز یک سایه از آن نمانده، مقابل چشم امیرالمؤمنین(ع) و عزیزانش قرار نگیرد. بعد فرمود: علی جان! وصیت من این است که آنهایی که ظلم کردند، نباید در تشییع جنازه من حاضر شوند. شبانه خودت مرا غسل بده و خودت مرا کفن کن و مخفیانه بدن مرا بردار و خودت مرا در قبر بگذار. وقتی روی قبر مرا پوشاندی، مقابل صورت من بنشین و در تاریکی شب برای من قرآن تلاوت کن. بعد فرمودند:«وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أُوصِيكَ فِي وُلْدِي خَيْراً ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَيْهَا أُمَّ كُلْثُومٍ».[۳] تو را به خدا می‌سپارم. مراقب فرزندان باش. ایشان دختر کوچکش را در آغوش گرفت و آخرین وداع را با این دختر کرد و فرمود: علی جان! وقتی این دخترم به سن رشد رسید، آنچه در منزل دارم، به این دخترم بسپارید. سپس امیرالمؤمنین و حسنین را به مسجد فرستاد. در بعضی مقاتل هست که خودش با حسنین به مسجد النبی رفت و دو رکعت نماز خواند. روز آخر حضرت از جا برخاستند و بعد به حسنینش فرمودند: عزیزانم! شما پیش پدرتان بمانید. و خودش به منزل برگشت. ایشان به اسما فرمود: من داخل حجره می‌شوم.
record002.mp3
زمان: حجم: 1.34M
سبک: آقا دیگه بیا الغوث و الامان فاطمیه شده دلا پر از غمه صاحب عزای ماست مهدی فاطمه امشب زمین و آسمون گریونه شال عزا رو دوش آقامونه شب شهادت مادرتون شده چشم قشنگتون یه کاسه خون شده آقا به یاد مادر قد کمون خودت بیا برا ما روضه بخون آقا بیا و با چشمای تر بخون از ماجرای اون دیوار و در بخون بگو چرا زمین پر از لاله شد صحن خونه یه دشت آلاله شد سخته ولی بگو که توی کوچه ها فاطمه رو زدن جلوی بچه ها بگو که دستای علی بسته بود بگو دیگه از زندگی خسته بود مهدی شریفی https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
record003.mp3
زمان: حجم: 1.41M
سبک: آقا دیگه بیا الغوث و الامان مادر خوب من داری میری سفر اگه میشه نرو، یا که منم ببر اگه میشه بمون کنارم مادر میخوام که سر رو پات بذارم مادر مادر به خاطر بابا علی بمون دردت زیاده و سخته ولی بمون دنیا بدون تو برام زندونه نبودنت یه درد بی درمونه می سوزونه منو، صورت زرد تو قاتل من شده، خنده سرد تو چرا رمق نداره دستات مادر نمیذارم یه لحظه تنهات مادر الهی بشکنه دست حرومی ها مادرمو زدن یه عده بی حیا شلوغی های کوچه رو من دیدم ناله مادرم رو من می شنیدم مهدی شریفی https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
record001.mp3
زمان: حجم: 1.46M
سبک: دامن کشان رفتی ... ای عشق و امیدم مرو فاطمه جان با آتش هجران علی را مسوزان شده کار این شهر رسم نامردی بمان پیشم زهرا گرچه پر دردی بمان زهرا قصه ی سیلی تو شده قاتلم صورت نیلی تو شده قاتلم بین در و دیوار چه آمد سر تو آزرده شد زهرا همه پیکر تو بمیرم که ماندی یکّه و تنها در آن غوغا بین خیل دشمن ها عزیز من ای طرفدار علی مرو فاطمه یار و غمخوار علی مرو فاطمه مهدی شریفی https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
ای به عالم پناه یا زهرا بانوی بی گناه یا زهرا شود آیا که مادرانه کنی سوی ما هم نگاه یا زهرا ای که در قلب عاشقان داری گنبد و بارگاه یا زهرا راه گم کرده ام نگاهم کن تا شوم رو به راه یا زهرا قسمتت شد پس از رسول خدا ناله و اشک و آه یا زهرا در دفاع از امام خود بودی یک تنه یک سپاه یا زهرا در فراق تو گفته است علی درد خود را به چاه یا زهرا من بمیرم که گوشه ی چشمت شد کبود و سیاه یا زهرا پشت در محسن تو را کشتند خانه شد قتلگاه یا زهرا مهدی شریفی https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
شالِ مشکـیِ غمِ تو به گدا قیمت داد اشکِ روضه به غلامانِ تو حیثیت داد مادرِ کـرب و بلا... مادرِ گریه... وَالله فاطمـیه به حرم حُرمت و حُـرِّیت داد مادری هایِ تو از مادرِ من بیشتر است مادرم شیر اگـر داد به این نیت داد... نیتش بود که من نوکـرِ حیـدر باشم فاطمـیه به غـلامِ تو عـُبودیت داد به حسینیه اگر آمده ام می دانم ذکرِ مادر به دلِ ساده صمیمیت داد ذکرِ یا فاطِرُ یا فاطمه یِ فاطمیه هویت داد به این نوکر و شخصیت داد روزِ رَجعت که بیاید همگان می بینند روضه یِ فاطمه بر ندبه صلاحیت داد تو زمین گیر شدی شیرِ خدا خورد زمین پوسخندی به علی نامه یِ تسلیت داد اول و آخرِ این روضه دمِ العـجـلم سمت و سو داد به این گریه و کیفیت داد https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
خوه زیه و بِپرسی ،له ده وری زَمان کوو نازار خودای ، افتخار جهان کوو آفریده ی ، ئافره ت به رین مانگه شه و جه مین ،دالگ پاکداوان دنیای دلتنگی ، ئازیه تی گِرتیه کی لاره ی کِردیه ، کی دَس لِی وَشان تا وه قیامه ت ، خه می هه ژانه ئِی مه ردمانه ، پِرسِن له قرآن ؟ فاطمه ی زهرا ، الگو گیشتیه کی روله ی کوشتیه ،کی دلی شِکان سالان و مالان ، جارکیش جار کیشی ناله ی دلریشی ، تیه ی وه سَر کوان کوچِ نیمه‌ی شه و، خه م نیاس وه گِره و جین ئِرای تِله و ، جرخه ی شهیدان گِش فدای دالگ ، شیران لا بِته و وه جه نگی عه ره و ، ناتنه و یاران https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
Haj Meysam MotieeShab5Fatemieh1-1402[03].mp3
زمان: حجم: 5.44M
🎧 درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان (روضه) 🎙 حاج میثم مطیعی درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان من که می دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان گرچه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان با غروبت خانه ام تاریک شد، لطفا نرو مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه ات با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان چهره می پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان شاعر: محسن ناصحی https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 بنام خداوند فرد و صمد که افراشت هفت آسمان، بی عمد خداوند بخشنده‌ی مهربان که حتی دهد دشمنان را امان شنو داستانی که پُر حکمت است خردمند را مایه‌ی عبرت است پس از خطبه‌ای که به پیش همه بیان کرد با سوز دل، فاطمه به قرآن، مکرّر نمود استناد بداد آبروی دو غاصب، به باد فدک را به زهرا عدو پس نداد ز اموال، چیزی به او پس نداد علیّ ولی گفت با فاطمه الا روح تطهیر! یا فاطمه بیا، شِکوه پیشِ ابوبکر بر به نزدش برو در غیاب عمر بگو: ای به ناحق، خلیفه شده ثمر بر درخت سقیفه شده به فرض محال، ار به دورانِ تو فدک بود ملک تو، از آنِ تو اگر که فدک را به پیش همه طلب می‌نمودی ز تو، فاطمه سزا بود کز احترام رسول فدک را دهی هدیه بهر بتول نبی، اجر و مُزدِ رسالت نخواست ز کس جز مودت به عترت نخواست منم وارث خلق او، خوی او منم روح بین دو پهلوی او کنون دخترش را تو غمخوار باش به حکم مودت، مرا یار باش فدک را به من باز ده از وفا بس است این جنایات و جور و جفا کسی کز رضایش بُوَد حق، رضا پذیرفت این گفته‌ی مرتضی لذا در غیابِ عمر، فاطمه که بر آفرینش بُوَد قائمه روانه شدی دخت خیر البشر به نزد ابوبکر، آن کان شر همان نکته‌ها یک به یک، باز گفت ابوبکر شد منقلب چون شنفت پذیرفت گفتار دخت رسول قباله‌ی فدک داد دست بتول حبیبه‌ی حبیبِ خدا، شاد شد ز قید غم و غصه، آزاد شد برون چونکه از نزد بیگانه گشت به صد شوق، راهی سوی خانه گشت ولیکن عمر ناگه از ره رسید از او راز پرسید و پاسخ شنید چو آگه شد از راز، کفتارِ پیر در آن خلوتِ کوچه، گشتی دلیر قباله‌ی فدک را به دور از همه عمر خواست در کوچه از فاطمه به درخواستش فاطمه تن نداد قباله‌ی فدک را به دشمن نداد عمر جز جنایت، خیالی نداشت مکان، بِه از آن کوچه خالی نداشت عمر دید بی ناصر، آن ناصره لگد زد به صدیقه‌ی طاهره شرار عداوت چو قلبش گداخت لگد را رویِ سینه‌ی او نواخت از آن ضربه‌ی سخت، بانوی دین به کوچه ز کین گشت نقش زمین چو برخواست با روحِ افلاکی‌اش از آن خاک، با چادر خاکی‌اش عمر، عارضِ ماه، نیلی نمود هدف، صورت او به سیلی نمود چو با ضربه، سیلی به رویش نشست به گوشش همی گوشواره شکست جهان را همه آه و ناله گرفت عمر چون به زور، آن قباله گرفت بر آن نامه انداخت آب دهان سپس پاره کردش ز مردم، نهان به نفرینِ او، فاطمه لب گشود بگفت: ای ز جورت، رخ من کبود چو این نامه‌ی ریز ریز از جفا کند پاره پاره دلت را خدا بدان ( ایزدی ) خالق خاک و آب نمود این دعا از کرم مستجاب کسی که بُوَد نارِ دوزخ کمش همی پاره، فیروز کرد اشکمش 🔹 🤲 التماس دعای فرج https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسیم آرامتر خوابیده بانو مزن پروانه پر خوابیده بانو دگر رخصت نیازی نیست جبریل مزن دیگر به در خوابیده بانو دو چشمت را به دست بسته بستم تو را با حِق حِقی پیوسته بستم مبادا پهلویت خونین شود باز خودم بندِ كفن آهسته بستم ندارم چاره با آهم بسازم فقط با درد جانكاهم بسازم ز چوبی كه نشد گهواره باشد دو تا تابوت میخواهم بسازم دو چشمش بسته امّا درد دارد یقینا بیش از اینها درد دارد بریز آب روان بر سنگِ غُسلش ولی آرام اسما درد دارد شاعر: حسین ایزدی https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
🏴 اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ یک‌باره آتش شعله زد عالم سراسر سوخت وقتی‌که پیش چشم مردم ناگهان در سوخت نامردمان مزد رسالت را عجب دادند از ظلمشان، بعد از نبی، قرآن و کوثر سوخت هم غنچه‌ای از بوستان فاطمه افتاد هم روحِ مابین دوپهلوی پیمبر سوخت شد سورۀ کوثر سراسر شعله‌ور از کین یعنی "فَصَلِّ" با "لِرَبِّک" سوخت "وَانْحَر" سوخت وقتی‌که آتش در سرای مرتضی افتاد گویی که قرآن هم از اول تا به آخر سوخت هم روی بانوی دو عالم شد کبود از ظلم هم در میان آتش از او موی و معجر سوخت در با لگد وا شد به‌پا شد محشر کبری روضه چه جان‌کاه است و کوتاه است: مادر سوخت زهرا سپاه مرتضی بود و علمدارش آری، علمداری که پیش میر لشکر سوخت در حملۀ ظلم و نفاق و لشکر شیطان افتاد از پا حیدر و محبوب داور سوخت هر بیت آتش دارد از این داغ عالم‌سوز از سوز آه فاطمه دیوان و دفتر سوخت ✍️‌ https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
آن روز درب خانه ی مادر شکسته بود او پشت در،مدافع حیدر نشسته بود یک سوی خشم وشعله وهیزم،سوی دگر مادر ولی نه مثل همیشه؛شکسته پر گلبرگ یاس زخمی مسمار دیده ای؟ یاس کبود از در و دیوار دیده ای؟ لرزیدعرش،کینه ی دشمن که جان گرفت خورشید روضه خواند ودل آسمان گرفت مادر اسیر در ، پر نامرد کوچه ها دلگیر و بی فروغ و چه پر درد ،کوچه ها این"کوچه ها"به روی من آوار می شود         وقتی کنار قافیه تکرار می شود مادر اجازه هست از اینجا به بعد را طوفان به پا کنم وهیاهوی رعدرا تا شعله های سرکش این درب سوخته این درب با لگد به شما گشته دوخته شال عزا و چادرتان را رها کند بازویتان نسوخته باشد؛خداکند ای کاش شعله های در و میخ و پیرهن          آرام گیرد از قطرات سرشک من هر چند سیل اشک امانم نمی دهد این اتفاق رخ به گمانم نمی دهد در مجلس عزای تو طوفان به پا شده        دلها عجیب راهی آن کوچه ها شده آتش زده سرودن این شعر جان من جبریل هم ز ماتمتان گشته سینه زن بایاد پهلوی تو "قلم"ضجه می زند            حتی"ردیف"و"قافیه"هم ضجه می زند شام وداع،دفن شبانه،غم علی                اُستُرجِعَت وَدیعه ی ختم رسل،ولی... از هجر یاس دیده ی مولا نمور بود           ای یارمهربان علی،رفته ای چه زود تو اُم زینبی،به خدا می سپارمت                ای دختر نبی،به خدا می سپارمت https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9