eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
683 ویدیو
357 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
دل را هماره حال و هوای بقیع توست انگار پشت پنجره‌های بقیع توست دور بقیع تو ز چه دیوار می‌کشند ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست شیعه نفس که می‌کشد از عمق جان خود گویی نسیم روح‌فزای بقیع توست بر پادشاهی دو جهان ناز می‌کند آن دل‌شکسته‌ای که گدای بقیع توست غم نیست گر بنای مزارت خراب شد در هر دل شکسته بنای بقیع توست در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن ما را اگر صفاست صفای بقیع توست ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم جبریل، سرشکستۀ پای بقیع توست یک خشت از مزار تو را هم نمی‌دهیم صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست اذن دخول تربت تو نام فاطمه است آوای یا حسین، دعای بقیع توست بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟ هر شب کبوتر دل ما زائر شماست هر جا رویم حال و هوای بقیع توست گردون کتاب صبر تو را بوسه می‌زند «میثم» ز دور قبر تو را بوسه می‌زند https://eitaa.com/Maddahankhomein
عادت به گنبد داده ام چشم ترم را این بارگاه اما به هم زد باورم را در روضه ات می سوزم و امیدوارم بادی به سویت آورد خاکسترم را سنگین شده بر شانه هایم، می گذارم روی ضریحی که نمی بینم، سرم را آباد کردی خانه ام را، زیر دینم باید بسازم پس برای تو حرم را با اشک هایم حوض می سازم در این صحن این گونه می سازم بهشت و کوثرم را دارایی ام را پای گنبد می گذارم حتی النگوی طلای دخترم را می آید آن روزی که قدر سجده جا نیست هر قدر می گردد سرم دور و برم را جبریل هم می آید و می خواهد این را: بگذار زیر پای زائرها پرم را ... چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را آل سعودی نیست دیگر می توانم راحت ببوسم آستان دلبرم را آن روز می خوانم چه زیبا در بقیعت با سجده بر تربت نماز آخرم را داود رحیمی https://eitaa.com/Maddahankhomein
ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم خورده بخت ما گره با رحمة للعالمین ذکر طوفانی ما یا رحمة للعالمین از همه سیریم الا رحمة للعالمین ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم با دعاهای محمد پر صلابت مانده ایم با عنایت زیر باران محبت مانده ایم تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه ما نمک گیریم... محشر در جنان فاطمه... ... غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است: از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است غافل از این نقل زیبای امالی نیستیم ¹ باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است؟! حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم آیه آیه راوی خط غدیر احمدیم با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم پیرو آن دو خبیثِ لاابالی نیستیم پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم شمس تابان امامت منجلی باشد بس است یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم راوی دین با روایات امام صادقیم غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم بنده ایم و اهل ترک امتثالی نیستیم عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم محمدجواد شیرازی ۱. شیخ طوسی در کتاب امالی از پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نقل می کند: هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد. هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند مگر اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد و این همان است که خداوند می گوید: «و قفوهم انهم مسئولون» https://eitaa.com/Maddahankhomein
هستی امان ِشیعه، چرا بی امان هنوز عمریست اشک چشم تو مانده روان هنوز بابای مهربان ِبیابان نشین ما غافل ز توست شیعه ی نامهربان هنوز از بس که بین روضه ی خود گریه می کنی هستی همیشه صبح و مساء نیمه جان هنوز تو حاضری همیشه ولی غائبیم ما در پشت ابر ِغیبت ِمایی نهان هنوز آمد دوباره هشتم شوّال، منتقم درد بقیع، مانده چرا بیکران هنوز از چه مزار چار امام غریب ما گشته اسیر محنت و ظلم عیان هنوز شبها بدون شمع و چراغند و روزها خون گریه می کند ز غمش آسمان هنوز در زیر آفتاب، قبور پناه ِخلق بی سرپناه مانده و بی سایه بان هنوز بنگر به دور قبر امامان بی حرم شوری نمانده از گذر زائران هنوز پیش قبور خاکی شان نیست روز وشب نه خادمی؛ نه مستمع و روضه خوان هنوز آقا بیا بگو که چرا سال های سال مانده ست قبر مادر تو بی نشان هنوز آقا بیا ببین که دل باقرالعلوم دارد هزار خاطره از کاروان هنوز روضه نیاز نیست، که انگشترش شده یادآور جنایت آن ساروان هنوز هنگام ذکر، چون که لبش را تکان دهد تازه شود دوباره غم ِخیزران هنوز ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
2023_04_25_16_25_25.mp3
زمان: حجم: 995.6K
شهر مدینه دل ها پر شرر شده یاد بقیـع تو هر دیده تر شده از ظلم و جور دشمنان قرآن شد مرقد چهار امامم ویران ای شهر غم واویلتا واویلا ای شهر غم به ما از میخ در بگو امشب به ما تو از سقط پسر بگو دیدی که اشک از دیده ی مولا ریخت دیدی که خون از پهلوی زهرا ریخت ای شهر غم واویلتا واویلا شهر مدینه با سوز جگر بگو زآن کاروان که بر گشت از سفر بگو ای شهر غم به ما بگو از آن شب ام البنین شد روبرو با زینب ای شهر غم واویلتا واویلا گفتا که زینبم کو نور عین تو بگو چه آمده سر حسین تو صدا زد ای مادر مپرس از حالم من خود به یاد تنگی گودالم ای شهر غم واویلتا واویلا https://eitaa.com/Maddahankhomein
نیمه‌شب بود، دلم گفت: قلم بردارم یا‌علی گفته و در جاده قدم بردارم کوله‌بار سفرم هر چه سبک‌تر، بهتر دست از این سفرۀ بی‌برکت غم بردارم شک ندارم که برات سفرم را آن شب که دگرگون شده، رفتم که علم بردارم... روضه‌خوان گفت به من راه حرم نزدیک است با دل سوخته گر چند قدم بردارم دم در پیرزنی گفت که چشمش کم‌سوست باید آن‌جا کمی‌از خاک حرم بردارم در دلم شوق زیارت به خودم می‌گفتم: صحن ایوان طلا پیش پیمبر دارم آه، اما حرمش گنبد و گلدسته نداشت... @Maddahankhomein
─━⊰﷽⊱━─ ای خــدا تنگ اسـت دل بـهـر امامان بقیع کـی شــود آباد آخــر آن گلســـتان بقیع در جـــوار بارگاه باصـــفای فاطــمه (س) میکــــنـم آیا زیارت ها به ایـــوان بقیع؟ کسب توفیـقی ببینم با ظهــور حضــرتش کاروان زائـــــران را در شـبـستان بقیع این دل من هم حکایت هم شکایت میکند بسکه محزون است حالم در نیستان بقیع شعر:استاد محمدمحمدی https://eitaa.com/Maddahankhomein
🚩 رجز خوانی ای جیره خوار دست ناپاک یهودی هشدار ماراگوش کن ؛ آل سعودی تو گرگ خون آشامی وجلاد قرنی از چشم عالم خواب راحت را ربودی درسوریه بحرین یمن بااسم داعش بافتنه هایت آتشی برپانمودی گردن کشی درپیشگاه حق نمایی درپیش شیطان مثل بنده در سجودی داغ شهیدان منا بر سینه داریم بانی آن روز پر از ماتم تو بودی باسرنگونی تو درشهر مدینه صحن حسن راشیعه میسازد به زودی @Maddahankhomein
گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام من زائر قبور خراب مدینه ام آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود حتی جوان ز غربت آن پیر می شود خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است از گریه های فاطمه آیینه کاری است اهل مدینه باب عداوت گشوده اند بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند هرکس دم از علی زده تخریب می شود صدیقۀ مطهره تکذیب می شود دنبال بی کس اند که تنها ترش کنند صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند تفریحشان تمسخر هر نالۀ ی بلند در خواب هم نشان حیا را ندیده اند نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند بغض علی زبانه کشد از وجودشان رنگ ریا گرفته همه تار و پودشان روزی که راه حضرت صدیقه بسته شد با ضربه ای حریم ولایت شکسته شد ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است تصویر چادریست که در کوچه خاکی است امواج یک صدا دلم آزار می دهد گویا صدای صورت و دیوار می دهد گویا به گوش می رسد از قصۀ ی فدک آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک» تصویر هر چه درد از آن صحنه شد بدیع یک گوشه ای ز غربت آن لحظه شد بقیع اوراق خاطرات غیورانه نیلی است هر چه که هست صحنۀ یک ضرب سیلی است بی درد مردمان زمان جان مرتضی ما را رها کنید بمیریم زین عزا روزی رسد ز سینه غم آزاد می کنیم همراه منتقم حرم آباد می کنیم گلدسته می زنیم چونان صحن کربلا گنبد بنا کنیم چونان مشهد الرضا ما داغ دار سیلی ناحق مادریم چشم انتظار منتقم آل حیدریم @Maddahankhomein
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن کاش اینجا داشت شبها روضه خوانی لااقل 📆 ،روزجهانی بقیع 😔 @Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم مرثیه به‌مناسبت ۸شوال سالروز نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه‌ای چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه‌ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری اینجا نخواهد خورد آب‌ودانه‌ای سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای روضه ممنوع است، حتی بی‌صدا و زیر لب! پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه‌ای روز و شب گرم طواف قبله‌های خاکی‌اند با دوچشم کاسه‌ی خون دسته‌ی پروانه‌ای «بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را» عاقبت آباد می‌بینیم این ویرانه را دردهای ما درِ این خانه درمان می‌شود چون‌که درد شمع با پروانه درمان می‌شود ننگ بر آن دل که این‌جا آمد اما درد او زیر بار منّت بیگانه درمان می‌شود تا نفس دارم در این خانه خواهم بود و بس چون کبوتر در میان لانه درمان می‌شود سر به خاک ای‌کاش بگذارم برای گریه‌ام حال هر آشفته‌ای با شانه درمان می‌شود تازه فهمیدم که در ویران‌نشینی حکمتی‌ست ساکن ویرانه در ویرانه درمان می‌شود ظاهرا ویرانه، اما «خانه‌ی امید» ماست روز آبادانی این صحن خاکی عید ماست چارگل از فاطمه در این چمن خوابیده‌اند از غریبان‌اند، گرچه در وطن خوابیده‌اند چار رکن عالم ایجاد، بی‌شمع‌وچراغ سال‌های‌سال در این انجمن خوابیده‌اند هر یکی مسموم زهر بی‌وفایی‌ها شدند با دلی آکنده از رنج و محن خوابیده‌اند در هیاهوی سکوت قدرنشناسان شهر جمعی از پروردگاران سخن خوابیده‌اند «خوش هوای دلکشی دارد گلستان بقیع ساکنانش جمله با یک پیرهن خوابیده‌اند» غم به دل‌ها می‌رسد چندین برابر در بقیع روضه دارد حضرت زهرای اطهر در بقیع سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است راه در دنیای او چندین برابر بسته است فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق روضه‌های او خصوصی شد، اگر در بسته است جز پریشانی ندارد حاصلی بی‌مادری چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت روضه‌های فاطمیه غالباً سربسته است... یک‌نفر هر روز می‌آید زیارت می‌کند آن‌که روزی این حرم‌ها را مرمت می‌کند ماه پنهانی و از مهر تو هرجا روشن است هم‌زمین، هم‌آسمان، هم‌عرش‌اعلی روشن است با امید انعکاس جلوه‌ای از نور تو چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است از همه دل‌سردم، اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است «مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟» این‌معما پاسخش سخت‌است، اما روشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است عاقبت یک‌روز این غم‌خانه احیا می‌شود صاحب ایوان‌طلاها و حرم‌ها می‌شود @Maddahankhomein
به نام خدا به مناسبت ایام """""""""""" السلام ای وادی حرمان و غم/ای سرای محنت و درد و اَلَم السلام ای قبر پنهان از نظر/ای یَم پُر موج و مأوای گهر بر سرایت سر بساید انس و جان/خم کند سر در حریمت آسمان جا نموده دردلت خورشیدو ماه/هستی بر مظلومی زهرا گواه گشته مدفون دردل تو چار امام/جان ما بادا فدای هرکدام می نمایم من سلامی ابتدا/بر کریم آل عصمت مجتبی جان من قربان حلم و صبر او/بر مدینه بر بقیع و قبر او دوماً از جان و دل صدها سلام/بر شما ای سیدِ والا مقام بر شما ای راویِ دشت بلا/پایه و بنیان و ارکان دعا می فرستم با دوچشم اشکبار/بر بقیع هردم سلام بی شمار السلام ای زاده ی زِین العباد /ای که بر جمع علوم هستی عماد بر سرم شور دگر دارم کنون /دیده گانم گشته یا رب بحرِ خون سخت باشد گر کَنَم دِل از بقیع/می کنم اعلان با صوت رفیع ای بقیع تو بوی زهرا می دهی/عقل و هوش از دیده و دل می بری دارم این دم؛ ای بقیع حال عجیب/حس و حالم باشد این لحظه غریب عاشقم من عاشق صدق و صفا/عاشقم بر صادق آل عبا گرچه جانکاه است جدائی هر زمان/درد ما را نیست درمان بی گمان ای بقیع آتش به دلها می زنی/تو علاج و چاره ی درد منی فاخرم دارم به سر شوردگر/گشته ام از دردِ هجران خون جگر آرزو دارم که آید شهریار/مهدی زهرا شَه والا تَبار بشنویم بانگ انا الحق را زِ جان/از جوارِ آن مزارِ بی نشان "" "" "" " کربلایی مسلم فرتوت http://eitaa.com/Maddahankhomein