میرود آهسته جابر در دیارِ اربعين
میکشاند جسمِ خود را در حصارِ اربعين
در فراتِ عاشقی، غسلِ زیارت میکند
تا که پاک و صاف گردد رهسپارِ اربعين
جامهای نو را به تن پوشاند از روی ادب
چون مشرّف شد به پیشِ شهریارِ اربعين
عطرِ خوشبوی ارادت را به خود پاشیده بود
تا شود با جسم و جانش سازگارِ اربعين
چشمِ سر تاریک امّا چشمِ جانش روشن است
در تمامِ عمر بوده دلسپارِ اربعين
دستِ جسمش را به دستانِ عطیّه میدهد
دستِ جانش تا ابد در انحصارِ اربعين
با قدمهایی که بر بالِ ملائک مینهد
میگذارد جانِ خود را در گذارِ اربعين
بر لبش گلبانگِ تکبیر و دعا گُل میکند
ذکر و یادِ دوست باشد در مدارِ اربعین
میرسد پیشِ مزارِ بهترین خلقِ خدا
میشود در اوجِ عزّت خاکسارِ اربعين
از فشارِ عشق و ایمان و وفا غش میکند
جسمِ او ناگاه میگردد نثارِ اربعين
با کمی آبِ محبّت باز میآید به هوش
حالتی مخصوص دارد اضطرارِ اربعين
عرضه دارد: «یا حسین و یا حسین و یا حسین»
پاسخی امّا نیامد از نگارِ اربعين
کِی رفیقی دیده بودی پاسخِ یارش نداد؟!
این چنین هرگز نباشد رسمِ یارِ اربعين
پاسخِ خود را خودِ جابر چنین عنوان نمود:
ای که در جانِ تو باشد انتظارِ اربعین
«کِی جوابت را دهد یاری که بی سر ماندهاست»
با چنین یادآوری شد داغدارِ اربعين
السّلام ای شاهِ دین ای میوهٔ قلبِ رسول
آیهٔ ایمان و علمِ آشکارِ اربعين
السّلام ای سورهٔ اخلاص و تسلیم و عمل
جلوهٔ معروف و نورِ یادگارِ اربعين
ای که از راهِ شهادت، خیرِ مطلق گشتهای
خونِ جاویدِ تو باشد اعتبارِ اربعين
بعد از آن رو کرد سمتِ قبرهای عاشقان
دوستانِ باوفا و پایدارِ اربعين
السّلام ای یاورانِ مخلص و پاکِ حسین
خوش به احوالِ شما، چون شد دچارِ اربعين
هر که او را دوست دارد، یارِ او محسوب کن
تا که آن مشتاق باشد در شمارِ اربعين
ای خدا در جانِ ما هم مِهرِ مولا زنده است
اسمِ ما را هم به صف کن در قطارِ اربعين
منتظر میمانم ای دریایِ رحمت تا که زود
جانِ من را هم بشوید جویبارِ اربعين.
#حسینعلی_زارعی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
نمازِ جمعه ذکرِ حق تعالی است
نمازِ جمعه فضل و خیرِ اعلی است
نمازِ جمعه اوجِ رستگاری است
به راهِ دین و مذهب پایداری است
نمازِ جمعه وحدتآفرین است
نمازِ جمعه جمعِ مؤمنین است
نمازِ جمعه دوری از نفاق است
برای شخصِ مؤمن اشتیاق است
نمازِ جمعه حجِّ فردِ مسکین
جمال و هیبت و زیباییِ دین
نمازِ جمعه دیدارِ رفیقان
محلِّ اجتماعِ اهلِ ایمان
نمازِ جمعه عیدِ مسلمین است
بهشتی تازه بر روی زمین است
نمازِ جمعه وقتِ استجابت
مکانِ انتشارِ نور و رحمت
نمازِ جمعه نزدیکی به الله
صراط المستقیمِ جمعِ آگاه
نمازِ جمعه آغازِ عمل شد
بصیرتخانهٔ بینالملل شد
نمازِ جمعه دوری از جهنّم
برای امّتِ حق مثلِ پرچم
نمازِ جمعه غفران است و رحمت
نمازِ جمعه ایمان است و عزّت
برای هر قدم پاداشِ یک سال
برای عارفان آرامش و حال
اگرچه ظاهراً یک مستحب است
ولی تأکیدی از آیاتِ رب است
برای فردِ مؤمن مژده دارد
سعادت را به قلبش مینگارد
اگر که شیعهٔ پاکِ امامی
به سوی جمعهها بردار گامی
امامِ جمعه عازم شد به میدان
کجایید ای طرفدارانِ قرآن؟
به سرعت جانبِ مسجد بیایید
که خود را شاملِ فضلش نمایید
نمازِ جمعه واجب شد در این روز
که نورِ حق شود بر کفر، پیروز
امامِ جمعه آمد قبضه در دست
به پا خیز و روان شو تا زمان هست...
#حسینعلی_زارعی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شبهای جمعه ویژهٔ مولا حسین است
ذکرِ تمامِ لحظههایش یا حسین است
شبهای جمعه رنگ و بویش فرق دارد
چون میزبانِ حضرتِ زهرا حسین است
از آسمان جمعِ ملائک رهسپارند
مقصودِ هر پنهان و هر پیدا حسین است
هم انبیا، هم اولیا در انتظارند
زیرا که منظورِ دلِ آنها حسین است
شبهای جمعه کُلِّ هستی کربلاییاست
حتّی خدا هم زائرِ آقا حسین است
ترتیب و نظمِ این جهانی که بماند
تنظیمِ کارِ آخرت هم با حسین است
کاری به پرسشها و پاسخها ندارد
هر کس که پای نامهاش امضا: «حسین» است.
#حسینعلی_زارعی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
چه قَدَر وضعِ تو امروز مرتّب شده است
کودکِ شوخِ درونت چه مؤدّب شده است
از معلّم چه شنیدی که همین جمعهٔ قبل
طفلِ بیحوصلهات راهیِ مکتب شده است
یا چه رفتارِ دقیقیاست تو دیدی که چنین
نوجوانِ هَوَست عاشقِ مذهب شده است
دیدم اندیشه و رفتار و سخنهای تو را
چه قَدَر زود جوانِ تو مجرّب شده است
عقلِ باتجربهات وقتِ سحر بیدار است
بیسبب نیست که اینقدر مقرّب شده است
تازگی رفتهای و سبکِ چلیپا زدهای
خطِّ ابروی تو انگار مورّب شده است
خنده با چهرهٔ زیبای تو ترکیب شده
خوبیات در نظرم حُسنِ مرکّب شده است
بس که از عمقِ دلم نامِ تو را میگویم
شاعرِ قلب به اسمِ «تو» ملقّب شده است
چون که آرامشِ من در گروِ بودنِ توست
ذهنم از یادِ تو هر لحظه لبالب شده است
کودکِ ذوقِ من از مِهرِ تو میسوخت، بخند
خندهٔ بانمکت دافعهٔ تب شده است
ماندهام با چه زبان از تو تشکّر بکنم
که دلِ سوختهام لایقِ منصب شده است
گوشِ من منتظرِ جملهٔ احساسیِ توست
دیدهام باز تماشاگرِ آن لب شده است
تا که سیمای تو را خوب ببینم اَز دور
چشمِ آیینهایام شکلِ محدّب شده است
نظمِ دندان و لبت ناظمِ ابیاتِ من است
شعرِ لبخندِ تو منظومهٔ هر شب شده است
تا که عشقِ تو و من ساکنِ یک بیت شوند
بهترین قافیهام یا رب و یا رب شده است.
#حسینعلی_زارعی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
🥀یاحسین ادرکنی مولاجان
ما را به عشقِ پاکِ حسین آفریدهاند
از خوشههای تاکِ حسین آفریدهاند
هر قلبِ عاشقی که به هر جسم میتپد
از ذرّههایِ خاکِ حسین آفریدهاند.
#حسینعلی_زارعی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
🎊عصرظهوراست🎉
در کوچهها گشتم، فقیری را ندیدم
در گوشهٔ زندان، اسیری را ندیدم
مردم چه اندازه لطیف و مهربانند
خوشچهره و خوشمشرب و شیرینزبانند
از بس که بارانهای رحمانی زیاد است
حتّی کویرِ لوت هم سرسبز و شاد است
انگار ترس و غصّه را از بین بردند
دیدم که گرگ و میش با هم آب خوردند
هم رودها، هم نهرها، هم چشمه پُر آب
هر نوع جنسی را بخواهی خالص و ناب
محصولِ باغات و کشاورزی دوچندان
محصولِ دامی هم فراوان هست و ارزان
دشت و بیابانها همه پوشیده از گُل
میآید از هر گوشهای آوازِ بلبل
لبخندهای واقعی بر روی لبها
کامل شده آرامشِ فکر و عصبها
گشتم ولی جای خرابی را ندیدم
حتّی گُلِ خشکیدهای را هم نچیدم
از هر کویری، گنج استخراج میشد
هر قطعه سنگی لایقِ یک تاج میشد
جیبِ همه پُر پول و مردم شاد و خندان
افسانه شد دعوا و جنگ و بند و زندان
علمِ همه بالاتر از حدِّ تصوّر
مردم همه مشغولِ تدبیر و تدبّر
تورِ جهانگردی فراوان و فراگیر
از کهکشان تا کهکشان بیرنج و تأخیر
درد و مریضی و نداری ریشهکن شد
نامردی و جرم و جنایتها کفن شد
عمرِ همه طولانی و قلبِ همه شاد
جسمِ همه نورانی و جانها شد آزاد
هر جا که رفتم شادی و نور و سرور است
اینها فقط یک گوشه از عصرِ ظهور است.
#حسینعلی_زارعی
@Maddahankhomein
شب جمعه
یا دائِمَ الفَضلِ عَلَی البَریَّه
امشب بیا و حاجتم روا کن
یا باسِطَ الیَدَینِ بِالعَطیَّه
من را برای دینِ خود سوا کن
یا صاحِبَ المَواهِبِ السَّنیَّه
دل را از این دوندگی جدا کن
صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آله
قلبِ مرا رفیقِ مصطفی کن
شخصی که شد خَیرِ الْوَری سَجیَّه
دردِ مرا به خاطرش دوا کن
وَاغْفِر لَنا فی هَذِه الْعَشیَّه
یا ذَا الْعُلی گناهِ ما رها کن.
#حسینعلی_زارعی
https://eitaa.com/Maddahankhomein