eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
677 ویدیو
357 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
شب نوزدهم ماه رمضان زبان حال حضرت ام کلثوم با حضرت امیرالمؤمنین علیهمالسلام خورده گره نگاه تر تو به آسمان داری گلایه می کنی از ظلمت جهان یک عمر بوده همدم تو چاهی و کنون گفتی تمام درد دلت را به آسمان تو قهرمان خیبر و بدری چرا پدر در زیر بار غربت کوچه شدی کمان مانده هنوز یاد تو حمله به خانه و بازور بردن تو به مسجد کشان‌کشان از یاد تو نرفته ترک خورد دنده ای در بین درب خانه و دیوار ناگهان مسمار داغ آمد و مادر کشید آه نشکفته غنچه ی تو شد از کینه ها خزان از بعد غسل زخم و کبودیّ مادرم دیگر نماند بر تن بی جان تو توان وقتی گذاشتی تو گلت را درون قبر گویا که رفت همره او از تن تو جان حق می دهم پدر که تو سی سال خسته ای از دیدن مغیره و قنفذ به هر مکان فهمیده ام از این همه بی تابی ات کنون رازی درون سینه ی خود کرده ای نهان بابا ببین برای تو دل شور می زند امشب نرو به مسجد و درپیش من بمان قلّاب درب خانه شده سد برابرت گفته نرو ز خانه ی ما، مرغ بی زبان رفتی و رفت از دل من طاقت و قرار رفتی و ماند بر دل من درد بی کران رفتی به سوی مسجد واز آن مناره اش بر کوفیان شنیده شود آخرین اذان چندی دگر میانه ی محراب بندگی رأست شکاف می خورد از تیغ نهروان موی سپید تو شود از خون خود خضاب توصیف درد تو بشود خارج از بیان گیرم که داغ تو بشود فاش بر حسین از زینبت چگونه کنی رأس خود نهان با لکّه خون ِ پیرُهَنت نیمه جان شود او جای اشک خون ز دو دیده کند روان طاقت ندارد او که ببیند سر تو را بیند چگونه رأس حسینش روی سنان بیند چگونه در لب گودال قتلگاه یک چکمه روی سینه ویک نیزه در دهان وای از دمی که او وسط مجلس شراب بیند سری جدا و لبی زیر خیزران ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein
محل ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در برج ولا مهر جهان تاب علی‌ست در شهر علوم نبوی، باب علی‌ست از اول خلقت بشر تا امروز مظلوم‌ترین علیست 💔 🌙 (ع)🥀 🙏🏻التماس دعا🙏🏻 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 😢 https://eitaa.com/Maddahankhomein
شب نوزدهم ماه رمضان زبانحال حضرت ام کلثوم با حضرت امیرالمؤمنین علی علیهمالسلام خورده گره نگاه تر تو به آسمان داری گلایه می کنی از ظلمت جهان یک عمر بوده همدم تو چاهی و کنون گفتی تمام درد دلت را به آسمان تو قهرمان خیبر و بدری چرا پدر در زیر بار غربت کوچه شدی کمان مانده هنوز یاد تو حمله به خانه و بازور بردن تو به مسجد کشان‌کشان از یاد تو نرفته ترک خورد دنده ای در بین درب خانه و دیوار ناگهان مسمار داغ آمد و مادر کشید آه نشکفته غنچه ی تو شد از کینه ها خزان از بعد غسل زخم و کبودیّ مادرم دیگر نماند بر تن بی جان تو توان وقتی گذاشتی تو گلت را درون قبر گویا که رفت همره او از تن تو جان حق می دهم پدر که تو سی سال خسته ای از دیدن مغیره و قنفذ به هر مکان فهمیده ام از این همه بی تابی ات کنون رازی درون سینه ی خود کرده ای نهان بابا ببین برای تو دل شور می زند امشب نرو به مسجد و درپیش من بمان قلّاب درب خانه شده سد برابرت گفته نرو ز خانه ی ما، مرغ بی زبان رفتی و رفت از دل من طاقت و قرار رفتی و ماند بر دل من درد بی کران رفتی به سوی مسجد واز آن مناره اش بر کوفیان شنیده شود آخرین اذان چندی دگر میانه ی محراب بندگی رأست شکاف می خورد از تیغ نهروان موی سپید تو شود از خون خود خضاب توصیف درد تو بشود خارج از بیان گیرم که داغ تو بشود فاش بر حسین از زینبت چگونه کنی رأس خود نهان با لکّه خون ِ پیرُهَنت نیمه جان شود او جای اشک خون ز دو دیده کند روان طاقت ندارد او که ببیند سر تو را بیند چگونه رأس حسینش روی سنان بیند چگونه در لب گودال قتلگاه یک چکمه روی سینه ویک نیزه در دهان وای از دمی که او وسط مجلس شراب بیند سری جدا و لبی زیر خیزران ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
شب نوزدهم ماه رمضان زبانحال حضرت ام کلثوم با حضرت امیرالمؤمنین علیهمالسلام خورده گره نگاه تر تو به آسمان داری گلایه می کنی از ظلمت جهان یک عمر بوده همدم تو چاهی و کنون گفتی تمام درد دلت را به آسمان تو قهرمان خیبر و بدری چرا پدر در زیر بار غربت کوچه شدی کمان مانده هنوز یاد تو حمله به خانه و بازور بردن تو به مسجد کشان‌کشان از یاد تو نرفته ترک خورد دنده ای در بین درب خانه و دیوار ناگهان مسمار داغ آمد و مادر کشید آه نشکفته غنچه ی تو شد از کینه ها خزان از بعد غسل زخم و کبودیّ مادرم دیگر نماند بر تن بی جان تو توان وقتی گذاشتی تو گلت را درون قبر گویا که رفت همره او از تن تو جان حق می دهم پدر که تو سی سال خسته ای از دیدن مغیره و قنفذ به هر مکان فهمیده ام از این همه بی تابی ات کنون رازی درون سینه ی خود کرده ای نهان بابا ببین برای تو دل شور می زند امشب نرو به مسجد و درپیش من بمان قلّاب درب خانه شده سد برابرت گفته نرو ز خانه ی ما، مرغ بی زبان رفتی و رفت از دل من طاقت و قرار رفتی و ماند بر دل من درد بی کران رفتی به سوی مسجد واز آن مناره اش بر کوفیان شنیده شود آخرین اذان چندی دگر میانه ی محراب بندگی رأست شکاف می خورد از تیغ نهروان موی سپید تو شود از خون خود خضاب توصیف درد تو بشود خارج از بیان گیرم که داغ تو بشود فاش بر حسین از زینبت چگونه کنی رأس خود نهان با لکّه خون ِ پیرُهَنت نیمه جان شود او جای اشک خون ز دو دیده کند روان طاقت ندارد او که ببیند سر تو را بیند چگونه رأس حسینش روی سنان بیند چگونه در لب گودال قتلگاه یک چکمه روی سینه ویک نیزه در دهان وای از دمی که او وسط مجلس شراب بیند سری جدا و لبی زیر خیزران ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein