eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
687 ویدیو
359 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 در عزای شب دوم محرم الحرام 🏴 کربلا ای کربلا ای کربلا آمدم ای سرزمین پُر بلا غاضریه باز کن آغوش را نوحه را آغاز کن ای نینوا با خودم سنگ صبور آورده ام آمدم با خواهر دردِ آشنا میسپارم خیل نسوان را به او شد أباالفضلم(ع) پناه خیمه ها قل هوالله ٱحد بر قامتش شد علیِ اکبرم(ع) حیدر نما این رقیه(س) خانم من را ببین جز در آغوشم نرفته هیچ جا تا بیایم دم به دم بوسیده ام کودک شش ماهه ام را بارها جای لالایی برایش روز و شب تا در آغوشم دهد یاری مرا- -خوانده ام «إنا إلیه راجعون» تا برای دست من باشد عصا ذکر «تسلیماً لأمرک» خوانده ام تا بگیرد هر چه دارم را خدا کربلا چاوش بخوان و گریه کن آمدم با یارهایِ با وفا آمدم اما اسیرِ زینبم(س) غربتش اندوهِ هر روز و شبم پیر خواهد شد پس از من زودِ زود او که یک روزش بدون من نبود باید آرام دلِ خواهر شوم دل ندارد لحظه ای مضطر شوم هست هر لحظه برایش هولناک ساعتِ افتادنم بر روی خاک شک ندارم سمت قلبش میروند تیرهایی را که بر من میزنند میشود از گریه چشمش لاله گون تا که می بیند تنم را غرق خون کربلا دار و ندارم دست تو زینبم(س) را میسپارم دست تو رحم کن بر او و بر حالِ حرم بعد من محرم ندارد خواهرم عصر عاشورا به حرفم گوش کن شعله های خیمه را خاموش کن نشکند قلبِ رقیه(س) بعدِ من خارهای پیش ِ پایش را بکَن مانده در یادم نگاه آخرش جای من دستی بکش روی سرش کربلا آیینه معنا کن فقط بعد من باش و تماشا کن فقط میشود آموزهٔ مکتب شروع میشود سرداریِ زینب(س) شروع شک نکن حتی اگر بی «سر» شود از محالات است بی معجر شود راستی بر آن عزیزِ با وفا بیشتر باشد حواست کربلا می کِشد از داغِ شش ماهه عذاب بعدِ من جان تو و جانِ رباب(س)! ب_الحسین https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 در عزای شب دوم محرم الحرام 🏴 آمدند از عرش حق؛ دور و برت محشر شده خیمه برپا کرده ای و خواهرت مضطر شده قلبش از جا کنده شد وقتی رسیدی کربلا قلبش از دلواپسی پیوسه شعله ور شده خواهر است و درد را میخوانَد از چشمان تو دردِ غربت داری و چشمانِ خواهر "تر" شده دوست میدارد برادرزاده هایش را عجیب جانش از دلشوره، درگیرِ غمی دیگر شده بیقرارِ این صدای دلنشین است و مدام سخت بیتابِ اذان هایِ علی اکبر(ع) شده لحظه لحظه مَشک را لبریز می‌بیند از آب حالِ سقّای حرم از هر زمان بهتر شده مادرانه بوسه زد...آرامش جانِ رباب(س)- دستهای کوچک و گرم ِ علی اصغر(ع) شده میرود خندان رقیه(س)‌جان در آغوش حسین(ع) عمه زینب(س) خیره سمتِ این پدر-دختر شده عمه زینب(س) خاک را برداشت استشمام کرد بوی خون میداد و آغازِ غم ِ حیدر(ع) شده گفت برگردیم ای جانِ برادر...جانِ من! بیقرارم!... بیقرارِ پیکرت مادر شده * خواب دیدم زخمی و با تشنگی جان میدهی خواب دیدم حنجرت مجروح با خنجر شده پیکرت که بود روزی زینتِ دوش نبی(ص) خواب دیدم روی خاک افتاده و بی سر شده! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🍃🏴 در عزای شب چهارم محرم الحرام به امید آمرزش 🍃🏴 تا نگاهت کرد، یک دل نه! که صد دل باختی گرچه بستی راه را؛ مغرور گرچه تاختی حرمتِ زهرا(س)‌ برایت بود سنگین آنچنان قیمتی کردی خودت را؛ جان و دل پرداختی از سیاهی ها به سمت نورِ مطلق آمدی کفش هایت را به دور گردنت انداختی آمدی جبران کنی هر اشتباهِ رفته را حر شدی و با ادب کارِ خودت را ساختی گفت "إرفَع رأسَکَ" فوراً حسین بن علی(ع) حیف از عمری که اربابِ مرا نشناختی سر بریدی لحظهٔ توبه؛ یزیدِ نفْس را اینچنین بین شهیدان رفته؛ سر افراختی شد میانِ خاک و خون عاقبتَت ختم ِ به خیر آمد آقایی که بر آقایی اش دل باختی! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🏴در عزای شب پنجم محرم الحرام 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- عمریست بعدِ شرم ِ پشیمانی از گناه در روضه حال من شده با گریه روبراه با دستِ فاطمه(س) قلم ِ عفو میخورَد در زیر خیمه؛ پایِ علَم هر چه اشتباه با ذکرِ بِاالحُسین(ع) عجین است توبه اش هر که رسولِ تُرک شده؛ آمده به راه روضه؛ معادلاتِ جهان را شکسته است کوهِ گناه میشود اینجا بدل به کاه قران و فرش و منبر و چاییِ روضه را آماده کرده مادر سادات با نگاه چرخانده چشم و آمده از راه؛ بیقرار- آن نوکری که بوده به دنبالِ سرپناه بر سینه زد! غبار تکانْد از اتاقِ دل شد رو سفید؛ صاحبِ پیراهنِ سیاه * اشکش چکید و گفت غریبانه یاحسن(ع) در پنجمین قرارِ غم انگیزِ شامگاه داغی نشست بر دلش و گفت روضه خوان: امشب مسیرِ روضه می افتد به قتلگاه فرزندِ مجتبی(ع) به فدایِ عمو شده سر تا به پایِ پیکرِ او میدهد گواه هر کس رسید و یادِ حسن(ع)؛ بعدِ هلهله زد تیره و نیزه را به تنش طبقِ دلبِخواه با خشکیِ لبش به عمو؛ بوسه زد سپس- جان داد رویِ سینهٔ غرقِ به خونش آه... http://eitaa.com/Maddahankhomein
🍃🏴 در عزای شب ششم محرم الحرام 🏴🍃 داشت عشقِ نبرد؛ روز ازل پسرِ غیرتیِ شیرِ جمل سیزده سال از عمو آموخت جرأتی که نداشت مثل و بدَل گفت در چشم من شهادت هست- سخت شیرین! شبیه طعم ِ عسل إذن میدان گرفت مردانه داشت در سر، خیالِ خیرُالعمل غضبش ذوالفقارِ عریان بود رجزَش بود جانشینِ اجل از هجومش چقدر ترسیدند گرچه بودند مثل ؛ یل جنگجویانِ مدّعی؛ حیران... دشمنانِ پیاده؛ مستأصل... یک نفر گفت بیچاره شدیم حمله اش را کسی کُنَد مختل نیزه باران شد و به خاک افتاد پیکرش شد اسیرِ قوم ِ دغل از حسن(ع) داشتند کینه به دل پسرش را زدند بینِ جدَل (ع) از حال رفت و جایِ پدر- آمد او را عمو گرفت بغل جان سپرد و به جای آن همه تیر آب می خورد کاش حدّاقل! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🍃🏴 در عزای شب هفتم محرم الحرام 🏴🍃 غصه دارد؛ آسمانِ بی ستاره خوب نیست حالِ هر کس که ندارد راهِ چاره خوب نیست خود به خود از شاخه می افتد گلی که تشنه است سمت گلبرگی که پژمرده؛ اشاره خوب نیست بوسه حتی هست سنگین؛ حنجرِ شش ماهه را تیرِ شیرافکن برای شیرخواره خوب نیست گفت شاید شمر(لع): دلسوزی نکن ای حرمله(لع) کارِ خیر است و بزن!..که استخاره خوب نیست جای آن کودک که در آغوش مادر خواب بود دیدنِ قنداقهٔ خونین و پاره خوب نیست از تکان افتاده؛ خالی از علی-اصغر(ع) شده بد به غارت رفته! حالِ گاهواره خوب نیست حضرتِ زهرا(س) گمانم هست گریانِ رباب(س) حالِ مریم، حالِ هاجر، حالِ ساره خوب نیست مادری که داغ دیده، دستهایش بسته و... قاتلَ فرزند او باشد سواره خوب نیست خوانْد لالایی برای رأس ِ طفلِ بی گناه غصه دارد! آسمانِ بی ستاره خوب نیست! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🍃🏴 در عزای شب هشتم محرم الحرام 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- نامش علیِ اکبر(ع) اما هست حیدر خَلقاً و خُلقاً هست مانند پیمبر(ص) قصدِ عبادت کرده، قامت بسته صحرا با صوتِ زیبایِ اذانش کرده محشر ممسوس در ذاتِ خدا بود و دمادم- گفته پدر با دیدنش؛ الله اکبر رزم ِ عمو عباس(ع) چشمش را گرفته آموخته جنگاوری را هر چه بهتر بسیار غمگین بود با عمه وداعش تا قلبش آرامش بگیرد خوانْد کوثر زد بوسه ای بر صورت و دستِ رقیه(س) از خیمه بیرون آمد و غم شد مقدّر بابا نگاهِ آخرش را برنمی‌داشت هنگام ِ رفتن بود و شد بسیار مضطر از پیکرش سرنیزه استقبال میکرد شمشیر می آمد به رویِ زخم ِ خنجر آمد حسین(ع) و با سرِ زانو زمین خورد چشم ِ حسودان کار دستش داد آخر افتاد پایِ پیکرِ تازه-جوانش آن پیکری که إرباً إربا شد سراسر راهِ نفس شد بسته؛ جان دادن شد آغاز از خون لبالب بود سر تا پایِ حنجر شهزاده اش را ریخت گریان در عبایش زینب(س) رسید و کربلا شد کربلا تر! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 در عزای شب نهم محرم الحرام 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- روزِ زینب(س) شب شد از دلشوره؛ بر لب آه رفت از میانِ آسمانِ خیمه وقتی ماه رفت با حسين(ع) از "ضاق صَدري"گفت و دیگر إذن خواست آه از قلبِ حسین بن علی(ع) ناگاه رفت بی سپاهیِ برادر طاقتش را طاق کرد غربتش را بینهایت دید، پس آنگاه رفت مشکِ خالی را نگاهی کرده و شرمنده شد هرچه که این روزها پیش رقیه(س) راه رفت میرسید از کودکان هرآن صدایِ "العطش" پس علَم برداشت و با ذکر بسم الله رفت مشک را برداشت و شد مقصدش آبِ فرات حضرتِ سقایِ-مان با هیبتی دلخواه رفت موج زد در مشکِ تشنه سِیلی از آب فرات خود نخورد آب و دوباره با عطش همراه رفت عاقبت چشمش نظر خورد و به خون آغشته شد تیرِ نحسی از کمانِ عده ای بدخواه رفت بیهوا تیری اصابت کرد بر پهلویِ مشک ریخت آب و خنده بر لبهایِ صد گمراه رفت نالهٔ "أدرِک أخا"پیچید در گوش حسین(ع) مُنکسِر شد! داغ دید و با غمی جانکاه رفت اشک را با آستینِ گرد و خاکی پاک کرد از نهانِ علقمه تا عرش اعلی آه رفت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🏴 در عزای شب عاشورای حسینی 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- داغدارِ توام ای خونِ خدا؛ یا جداه سوختم از غم ِ تو صبح و مسا؛ یا جداه نه محرم! که همه عمر عزادارِ توام هست بر شانه ی من شال عزا؛ یا جداه من هم از منتظرانم به خدا خوردم زخم غیرِ یک عده قلیل و شهدا؛ یا جداه... یار کم دارم و بیتاب شده منتقمت فرَجم را بطلب حینِ دعا؛ یا جداه گوشه ی خیمه ی تنهاییِ خود میسوزم از غریبیِ تو در کرب و بلا؛ یا جداه نیزه ها نقشه برای بدنت ریخته اند در وجودم شده آشوب به پا؛ یا جداه آب را بسته و این وضعِ پذیرایی نیست تیرباران شده جسم تو چرا؟! یا جداه... تا که بر سینه ی تو حرمله(لع) زد تیرِ سه پر گریه کردم! زدم از سینه صدا: یا جداه... "زینتِ دوش نبی(ص)روی زمین جای تو نیست" پیکرِ دَرهم ِ تو کشت مرا؛ یا جداه شمرِ ملعون چه بلایی به سرت آورده ریخت بر صورتِ تو خونِ قفا؛ یا جداه مادرت دید به سرنیزه سرت را بردند پیکرت ماند به گودال رها؛ یا جداه یک نفر کاش کمی داشت حیا...وقت غروب- بر تنت کاش می انداخت عبا؛ یا جداه پیرمردی وسطِ معرکه خیرات آورد سخت میزد به تنت سنگ و عصا؛ یا جداه عمه-جان زینبِ(س) من طاقتِ دشنام نداشت رفت و شد با چه غمی از تو جدا؛ یا جداه رفت و با قهقهه ی قاتل تو جان میداد وای از شام بلا، شام بلا؛ یا جداه داغدیده وسطِ هلهله دق خواهد کرد پایکوبی شده برپا همه جا؛ یا جداه سرِ بازار پُر از مردِ تماشاچی بود وای...نامحرم و ناموس ِ خدا؛ یا جداه! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @Maddahankhomein
🏴نذرشهادت بیمارمصلحتی کربلا 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- شنیدم در غل و زنجیر با آزار می‌بردند تو را با پایِ خسته؛ رویِ سنگ و خار می‌بردند دلت میسوخت از داغِ عزیزانی که جان دادند تو را در آفتابی شعله ور؛ تبدار می‌بردند دلت میخواست میرفتی پس از دفنِ پدر اما به ضربِ تازیانه! سخت بِالإجبار می‌بردند تمام ِ راه؛ حرفِ ناروا، زخم ِ زبان، تحقیر... علی(ع) بودی! تو را با کینهٔ بسیار می‌بردند تو را از کوفه و کاخ یزید(لع) و مست هایِ پست به آن ویرانه ای که داشت حالِ زار می‌بردند چهل منزل تو را که داشتی شأنِ امامت را مسلمان هایِ نحس ِ بدتر از کفاّر می‌بردند بدونِ سیّد و سالار، با یک محملِ عریان چه بی غیرت! که با خود جمعِ دختردار می‌بردند اسارت ارثِ اجدادَت نبود و بودی آشفته- از اینکه عمّه جانت را سرِ بازار می‌بردند از اینکه عده ای با هلهله ناموسِ حیدر را میانِ سیلِ نامحرم وَ در أنظار می‌بردند گرفت از چشمهایت خواب؛ داغِ کربلا عمری امان از لحظه ای که نامی از بیمار می‌بردند تنت میسوخت و غارت به جانِ خیمه ات افتاد تو را... رأس ِ پدر را خیلِ نیزه-دار می‌بردند! @Maddahankhomein
🏴 در عزای اول ماه صفر ورود کاروان آل الله(ع) به شهر شام 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- تمام کوچه ها و خانه ها مانده ست در ابهام چراغانی نبوده تا به حال اینقدر شهرِ شام برای اولِ ماهِ صفر تبلیغ می‌کردند به جایِ سوگواری؛ سور و ساتِ جشن شد اعلام رسیده کاروان!...با هلهله رفتند استقبال امان از داغِ پنهانی و بغض ِ عالم ِ اسلام به زینب(س) جایِ خوش-آمد بد و بیراه میگفتند نمی افتاد یک ثانیه از لبهایشان دشنام برایِ کاروانِ خسته-دل؛ جایِ پذیرایی پیاپی سنگ می بارید از اطرافِ پشتِ بام بساطِ عدّه ای کافر فراهم شد! معاذَالله... گمانم بود حتی گوشه ای ظرفِ شراب و جام امان از پایکوبی و لباس و‌ پرچم ِ رنگی چه ساعاتِ بدی طی شد برای زینب(س) و أیتام یتیمانی که می‌خوردند جای آب و نان؛ سیلی... امان از کوچه های مملو از عطرِ خوش ِ إطعام صدا زد بی حیا مردی که قطعاً بود بی غیرت- پس از کلّی تماشا؛ حضرتِ مستوره را با نام به چشمانِ حسینش(ع) روی نیزه خیره شد زینب(س) دو قطره اشکِ غم از گوشهٔ معجر چکید آرام! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🍃🏴 در حسرت زیارت اربعین 🍃🏴 ایکاش که در حسرتِ دریا نمانم مثلِ کویرِ تشنه لب؛ اینجا نمانم کاری کُند ایکاش اشکِ روضه تا که- سرگرم ِ حقّه-بازیِ دنیا نمانم دل دل نکن! تا بیشتر از این عزیزم چشم انتظارِ لحظهٔ امضا نمانم باید سیاهی لشکرَت باشم! بیایم... بینِ عزادارانِ تو رسوا نمانم با کاروانِ عشق؛ راهی کن مرا تا- امسال هم از کربلایت جا نمانم تنها تو را دارم در این دنیا و ایکاش در خانه با داغِ حرم تنها نمانم روشن شود چشمَم بر ایوانِ طلایَت در حسرتِ شش گوشهٔ زیبا نمانم راهی شوم ایکاش!..با چشمانِ گریان خیره به پابوسیِ زائرها نمانم من داغدارِ حنجرِ خشکِ تو هستم اصلا چرا لب-تشنه در گرما نمانم؟! پایِ پیاده، اربعین، موکب به موکب در آرزویِ جنّةُ الأعلی نمانم یا سیّدالأحرار! میخواهم جدا از- جمعیّتِ زوّارِ پایین-پا نمانم! https://eitaa.com/MaddahanKhomein