#ألسلام_علیک_یاعلی_بن_موسی_الرضا
از اولِ صبح تا به شب میگویم
با عرض سلام؛ با ادب میگویم
هر هفته چهارشنبه رو به مشهد
یا ضامن آهو بطلب میگویم!
چهارشنبه های امام رضائی
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_علیه_السلام #نذر_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
ای که نامت حک شده بر لوحِ تقدیرم حسین(ع)
سرنوشتم را ببین! خیلی زمینگیرم حسین(ع)
بال و پرهایم شکسته، خسته ام از این قغس
سالیانی میشود از زندگی سیرم حسین(ع)
نفْس؛ این مکّارِ لاکِردار پاپیچم شده
راحتم کن از اسارت! بینِ زنجیرم حسین(ع)
دائماً باید-نباید! لحظه لحظه بازخواست...
با خودم بیش از همه والله درگیرم حسین(ع)
بینِ خوبانت خجالت میکشم از معصیت
روسیاهم! تیره و تار است تصویرم حسین(ع)
من همان کهنه گلیمَم که طلب کرده رفو
از قضا در دستِ تو افتاده تعمیرم حسین(ع)
خوب خواهم شد! ببین برگشته ام مانندِ حر
درس هایِ کربلایت داده تغییرم حسین(ع)
غیرِ هیئت؛ خوش نیامد به مَذاقم هیچ جا
هیچکس اینجا نخواهد کرد تحقیرم حسین(ع)
در میان روضه با هر قطره اشکم بارها
چشم پوشی کرده ای از جرم و تقصیرم حسین(ع)
از کراماتَت شنیدم؛ شد یقینم بیشتر
مطمنّم حاجتم را از تو میگیرم حسین(ع)
میزنی امضا شهادتنامه ام را عاقبت
من برایت غرقِ خون! یکروز میمیرم حسین(ع)!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شدقلب حسن از غم سختی آگاه
زل زد به حسین،مثلِ زینب با آه
دربسترِ احتضار گریان شد وگفت:
«لایوم، کیومکَ أباعبدالله»
#دخیلک_یأبن_الزهرا
✍ #مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴نذرشهادت بیمارمصلحتی کربلا
#حضرت_سجاد_زین_العابدین_علیه_السلام🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
شنیدم در غل و زنجیر با آزار میبردند
تو را با پایِ خسته؛ رویِ سنگ و خار میبردند
دلت میسوخت از داغِ عزیزانی که جان دادند
تو را در آفتابی شعله ور؛ تبدار میبردند
دلت میخواست میرفتی پس از دفنِ پدر اما
به ضربِ تازیانه! سخت بِالإجبار میبردند
تمام ِ راه؛ حرفِ ناروا، زخم ِ زبان، تحقیر...
علی(ع) بودی! تو را با کینهٔ بسیار میبردند
تو را از کوفه و کاخ یزید(لع) و مست هایِ پست
به آن ویرانه ای که داشت حالِ زار میبردند
چهل منزل تو را که داشتی شأنِ امامت را
مسلمان هایِ نحس ِ بدتر از کفاّر میبردند
بدونِ سیّد و سالار، با یک محملِ عریان
چه بی غیرت! که با خود جمعِ دختردار میبردند
اسارت ارثِ اجدادَت نبود و بودی آشفته-
از اینکه عمّه جانت را سرِ بازار میبردند
از اینکه عده ای با هلهله ناموسِ حیدر را
میانِ سیلِ نامحرم وَ در أنظار میبردند
گرفت از چشمهایت خواب؛ داغِ کربلا عمری
امان از لحظه ای که نامی از بیمار میبردند
تنت میسوخت و غارت به جانِ خیمه ات افتاد
تو را... رأس ِ پدر را خیلِ نیزه-دار میبردند!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#ألسلام_علیک_یا_علی_بن_الحسین
#دخیلک_یا_زین_العابدین
#الشام_الشام_الشام
#مرضیه_عاطفی
@Maddahankhomein
#ألسلام_علیک_یاعلی_بن_موسی_الرضا
از اولِ صبح تا به شب میگویم
با عرض سلام؛ با ادب میگویم
هر هفته چهارشنبه رو به مشهد
یا ضامن آهو بطلب میگویم!
چهارشنبه های امام رضائی
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 در عزای اول ماه صفر ورود کاروان آل الله(ع) به شهر شام
#نذرحضرت_زینب_سلاماللهعلیها_و_أسرا🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
تمام کوچه ها و خانه ها مانده ست در ابهام
چراغانی نبوده تا به حال اینقدر شهرِ شام
برای اولِ ماهِ صفر تبلیغ میکردند
به جایِ سوگواری؛ سور و ساتِ جشن شد اعلام
رسیده کاروان!...با هلهله رفتند استقبال
امان از داغِ پنهانی و بغض ِ عالم ِ اسلام
به زینب(س) جایِ خوش-آمد بد و بیراه میگفتند
نمی افتاد یک ثانیه از لبهایشان دشنام
برایِ کاروانِ خسته-دل؛ جایِ پذیرایی
پیاپی سنگ می بارید از اطرافِ پشتِ بام
بساطِ عدّه ای کافر فراهم شد! معاذَالله...
گمانم بود حتی گوشه ای ظرفِ شراب و جام
امان از پایکوبی و لباس و پرچم ِ رنگی
چه ساعاتِ بدی طی شد برای زینب(س) و أیتام
یتیمانی که میخوردند جای آب و نان؛ سیلی...
امان از کوچه های مملو از عطرِ خوش ِ إطعام
صدا زد بی حیا مردی که قطعاً بود بی غیرت-
پس از کلّی تماشا؛ حضرتِ مستوره را با نام
به چشمانِ حسینش(ع) روی نیزه خیره شد زینب(س)
دو قطره اشکِ غم از گوشهٔ معجر چکید آرام!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_الزینب_س
#دخیلک_یا_جبل_الصبر #الشام_الشام_الشام
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#حسرت_اربعین
باز امشب در دلِ بابا خودت را جا بده
در خرابه بوسه ای بر صورتِ بابا بده
بر همان صورت که جای زخم شمشیر است و سنگ
دست هایت را بکش! دردانه را معنا بده
دست هایت را سپس بر روی پاهایت بکش
مرهمی بر التهابِ تاول پاها بده
گریه کن دردت به جانم! با تنور و خیزران
شعله ور کن! داغ، بر این ماتم عُظمی بده
جانِ آن مَشکی که جایِ آب، چندین تیر خورد
حاجتم را با عموجان، حضرت سقّا بده
جانِ هر کس دوست داری قسمتم کن کربلا
تا ابد سهم مرا اینگونه از دنیا بده
یارقیه! باز جاماندم بگو تکلیف چیست؟
یا براتم را بده یا اینکه صبرش را بده!
#مرضیه_عاطفی
@Maddahankhomein
🏴 محاوره زبانحال🔰
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
🏴لطفا حق روضه ادا شود😢
به یادم مونده روزایی، که توو آغوش تو بودم
به رویِ زانوی عمّه، یا رویِ دوش ِ تو بودم
موهام و شونه میکردی، بهم میگفتی دردونه م
نبینم توو خودت باشی، چراغ کوچیکِ خونه م
همین می اومدی خونه، فقط میگشتی دنبالم
برام یه چادر مشکی، خریدی! کردی خوشحالم
میگفتی ای گلِ یاسم، منو می بوسیدی آروم
میدیدی تا که خوابیدم، عبات و میکشیدی روم
ولی حالا با دلتنگی، نشستم زیر نور ماه
کجارفتی بابایی جون؟! ببین قدّم شده کوتاه
ببین افتاده دندونم، رو لبهام ردّی از خونه
به جای رویِ زانوهات، نشستم کنجِ ویرونه
نبودی دستام و بستن، کبوده خیلی میسوزه
یهو سرگیجه میگیرم، چشام تاره یه چن روزه
دیگه میترسم از اَسبا، نمیخوابم دیگه راحت
یه شب از ناقه افتادم، نه با پاهام! که با صورت
برا تفریح و سرگرمی، هُلم میداد با دعوا
من و هی رابرا میزد، بیا زجر(لع) و بزن بابا
کف ِ پاهام زده تاول، ببین دستام چقد سرده
ازش بسکه لگد خوردم، ببین پهلوم ورم کرده
شدم شرمندۂ عمّه، واسم شد بهتر از مادر
بذار واست بگم حالا، که پیشم اومدی با «سر»
نمونده واسه من مویی، ببین که سوخته گیسو
از انگشتر نمی پرسم، نپرسی گوشوارم کو!
#مرضیه_عاطفی
@Maddahankhomein
🏴 در عزای ماه صفر به امید آمرزش
#نذرشهادت_حضرت_رقیه_سلاماللّه_علیها🏴
😭لطفا حق روضه ادا شود😥
به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد
سر و کارم به اهلِ آسمان خورد
خدا را شکر قلبم شد حسینی
خدا را شکر با نامش تکان خورد
خودم دیدم میانِ روضه اش؛ دل-
نشست و غصه هایِ بیکران خورد
توانِ جنگِ با ابلیس را یافت
از این سفره هر آنکس آب و نان خورد
بمیرم باید از این غم که ارباب-
به جای آب؛ زخم ِ بیکران خورد
گرسنه بود و جایِ لقمه ای نان
زمین خورد و چه شمشیر از سنان(لع) خورد
کمان ها از غمش قامت کمانند
به جسمش بسکه تیرِ بی امان خورد
تمام کهکشان ها را تکان داد
به رویِ نیزه تا مویش تکان خورد
فدای دخترِ دردانه اش که
کتک در آشکارا و نهان خورد
چهل منزل میان خواب حتی
لگدهایِ بدی از ساربان خورد
امان از شام، آنجایی که سنگ از
زنِ رقاصه و دیگر-زنان خورد
شبانه قتلگاهش شد خرابه
طَبَق وارد شد و لطمه به جان خورد
رقیه(س) قبلِ رفتن بوسه برداشت
از آن لب ها که چوب خیزران خورد!
#صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله_الحسین
#ألسلام_علیک_یا_ریحانة_الحسین_ع
#دخیلک_یا_عزیزة_الحسين_ع
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🍃🏴 در حسرت زیارت اربعین
#نذرحضرت_سیدالشهدا_علیهالسلام 🍃🏴
ایکاش که در حسرتِ دریا نمانم
مثلِ کویرِ تشنه لب؛ اینجا نمانم
کاری کُند ایکاش اشکِ روضه تا که-
سرگرم ِ حقّه-بازیِ دنیا نمانم
دل دل نکن! تا بیشتر از این عزیزم
چشم انتظارِ لحظهٔ امضا نمانم
باید سیاهی لشکرَت باشم! بیایم...
بینِ عزادارانِ تو رسوا نمانم
با کاروانِ عشق؛ راهی کن مرا تا-
امسال هم از کربلایت جا نمانم
تنها تو را دارم در این دنیا و ایکاش
در خانه با داغِ حرم تنها نمانم
روشن شود چشمَم بر ایوانِ طلایَت
در حسرتِ شش گوشهٔ زیبا نمانم
راهی شوم ایکاش!..با چشمانِ گریان
خیره به پابوسیِ زائرها نمانم
من داغدارِ حنجرِ خشکِ تو هستم
اصلا چرا لب-تشنه در گرما نمانم؟!
پایِ پیاده، اربعین، موکب به موکب
در آرزویِ جنّةُ الأعلی نمانم
یا سیّدالأحرار! میخواهم جدا از-
جمعیّتِ زوّارِ پایین-پا نمانم!
#ألسلام_علی_من_جعل_الله_الشفاء_في_تربته
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#بِاالحسین_ع_الهی_العفو
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/MaddahanKhomein
#اربعین_حسینی
میروی و هست ربّ العالمین همراهِ تو
میرود موکب به موکب اهلِ دین همراهِ تو
حضرت صاحب عزایی! جاده ها هم شاهدند
هست همواره چه داغی آتشین همراهِ تو
پرچمی با ذکرِ یا جدّاه داری رویِ دوش
روضه هایِ بیهوا شد بهترین همراهِ تو
میچکد از چشم هایت اشکِ خون در هر قدم
میشود در این سفر عالم، حزین همراهِ تو
میشدم منزل به منزل کاش با تو همسفر
چونکه می آید أمیرالمؤمنین(ع) همراهِ تو
حضرت زهرا(س) و پیغمبر(ص)،حسن(ع) با أنبیا
باز هم عازم شده عرش برین همراهِ تو
پا به پایِ زائران و پا به پایِ آسمان
لحظه لحظه راه می آید زمین همراهِ تو
شک ندارم که شهیدان؛ با نوای یاحسین(ع)
یک به یک هستند آری اولین همراهِ تو
شرم دارم همقدم با تو شوم! چون میروند
صف به صف از عالمانِ با یقین همراهِ تو
چیست اِشکالَش اگر گریان بیاید تا حرم
سائلی بی سرپناه و مستکین همراهِ تو؟!
با لباسی خاک خورده، با عطش ، مثلِ خودت
آرزو دارم بیایم اینچنین همراهِ تو
راهی ام کن! دوست دارم از نجف تا کربلا-
خسته و مضطر بیایم اربعین همراهِ تو!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/MaddahanKhomein
#اربعین_حسینی
چشم هایت به همه گفت بیا الّا من
باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من
مادرت داده براتِ همه را میدانم
کرده در حقّ همه خلق دعا؛ الّا من
باز هم برگ براتم به کناری افتاد
وعده گاه همه شد کرب و بلا الّا من
دستِ من خالی و از پیش نگاهم رفتند
از نجف تا به حرم٬ خیلِ گدا الّا من
دردم این بود که زائر شوم و خیلی ها
با دعای تو گرفتند شفا الّا من
بارها گریه کنان از کرمت پرسیدم؛
حرمت داشت برای همه جا... الّا من؟!
من به جا ماندن از این قافله عادت دارم
بطلب! عیب ندارد همه را... الّا من!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
http://eitaa.com/Maddahankhomein