eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
684 ویدیو
359 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
به خاک پای باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع) خدا در اوج شادی،گاه غم بخشیده انسان را در آغوش بهار انداخته سوز زمستان را میان تار و پود پیله ها پروانه خواهد شد تحمل میکند هرکس مصیبتهای زندان را تو نور آسمان هایی که "فی قعرِ السُجون" هستی خدا گاهی به چاهی می سپارد ماهِ تابان را "امین و صالح و صابر ،وَفیّ و عالِم و زاهِر" چگونه وصف باید کرد خورشیدی فروزان را؟ چه اعجازیست پنهان در کلام روشنی بخشت؟ که تابانده به قلب "بُشرِ حافی" نور ایمان را تویی "وَالکاظِمینَ الغَیظ" ،"عافینَ عَنِ الناسی" نشان دادی در اعمال خودت تفسیر قرآن را چه حالی داشت هارون آن زمانیکه به چشمش دید به راه آورده اعجاز نگاه تو کنیزان را پر و بال قنوتت را شکست اما نرنجیدی نکردی از دعای خویش محروم آن نگهبان را کرامت را رساندی تا به سر حد خودش وقتی نمک گیرِ خودت کردی تمام خاک ایران را خودم را در حریم تو تصور میکنم هربار زیارت میکنم شیراز را،قم را؛خراسان را یقین دارم شفاعت میکنی آن را‌ که عمری داشت به لب "یا حضرت معصومه" و "جانم رضاجان"را https://eitaa.com/Maddahankhomein
به خاک پای باب‌ الحوائج موسی ابن جعفر(ع) همانگونه که شب را روشنایِ ماه میبخشد خدا در ظلمت دنیا چراغ راه میبخشد به حکم"البلاء للولاء" است اینکه در تاریخ خدا به دوستان خود غمی جانکاه میبخشد تو نور آسمانهایی که فی قعرالسجون هستی خدا گاهی حضور ماه را به چاه میبخشد تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود عقیقش را به سائل قربة للّه میبخشد نگاه مهربانت  آیه "والکاظمین الغیظ" تو "عافین عن الناسی" که بی اکراه میبخشد به کم قانع مشو امشب ، بخواه از او خود او را به کم قانع مشو ای دل، که دارد شاه میبخشد https://eitaa.com/Maddahankhomein
🎤ماه ماتم🥀🌹 در روایات است وقتی ماه ماتم می‌رسد مادرش زهرا دوباره با قدی خم می‌رسد از دل افلاک چاووش محرم می‌رسد آه! دارد‌ نوبت تعویض پرچم می‌رسد پرچم ماه عزا در عرش این پیراهن است حضرت زهرا برایش اولین سینه زن است https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به دردانه ارباب شاعر برای گفتن از این غم کمک میخواست روضه برای شرح این ماتم کمک میخواست آنقدر روی پیکرش زخم و کبودی بود مرهم برای زخم از مرهم کمک میخواست از راه رفتن های او چیزی نمی‌گویم گاهی برای ایستادن هم کمک میخواست.... آتش میان خیمه ها افتاد و از آن روز شانه میان گیسوی درهم کمک میخواست در خاطرش آمد رباب آن روز از باران حتی به قدر بارشی نم نم کمک میخواست یاد مدینه زنده شد در کنج ویرانه عمه برای غسل او آن دم کمک میخواست . . . یادش بخیر آن روز آخر مادر پیرم از من برای نصب یک پرچم کمک میخواست https://eitaa.com/Maddahankhomein
به ظاهر در دل ویرانه سر آورده بود آن شب به واقع قصهء او را به سر آورده بود آن شب نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد برای لیلی از مجنون خبر آورده بود آن شب خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که برای دختری بوی پدر آورده بود آن شب به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید برای شام؛ رویای سحر آورده بود آن شب چه رویایی؟سراسر خون،چه رویایی؟ لبالب زخم پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود آن شب لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او خبر از ماجرای تشت زر آورده بود آن شب اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت زمانه بر سر او بیشتر آورده بود آن شب https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع) برده است بنده سوی مولا هر زمان دست شد واسطه بین زمین و آسمان دست جز از در این آستان خیری ندیده وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد دارد برای ما هزاران داستان دست خیبر برای خود دژ مستحکمی بود تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست اسلام را پیروز میدان کرد حیدر حق زد برای قدرت این بازوان دست جانها به قربان مرام آن که از لطف در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان دست با دست پر برگشته مسکینی که حتی یکبار برده بر در این آستان دست با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز انداخت بر دستان مولا ریسمان دست یک روز در جنگ احد آقای عالم تهدید را از جانب مولاش رانده است یک روز حیدر در دفاع از پیامبر امروز عبدالله پای کار مانده است تا گفت پیر کل‌ عالم ینصرونی در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست راه گلو را داشت طی میکرد خنجر سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست مانند ابراهیم شد در آزمونش چون سربلند آمد برون از امتحان دست آمد به مهمانی آغوش عمویش هدیه چه آورده برای میزبان؟دست زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست هر قدر کمتر در غم او زد به سینه روز قیامت بیشتر بیند زیان دست @Maddahankhomein
تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع) بُرده ست بنده سوی مولا هر زمان دست شد واسطه بین زمین و آسمان دست جز از در این آستان خیری ندیده وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست در پهنهء تاریخ اگر کنکاش باشد دارد برای ما هزاران داستان دست خیبر برای خود دژ مستحکمی بود تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست اسلام را پیروز میدان کرد حیدر حق زد برای قدرت این بازوان دست جانها به قربان مرام آن کسی که در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان دست با دست پر برگشته مسکینی که حتی یکبار برده بر درِ این آستان دست با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز انداخت بر دستان مولا ریسمان دست یک روز در جنگ احد آقای عالم تهدید را از جانب مولاش رانده ست یک روز در دفاعِ از پیامبر امروز پای کار مانده ست تا خواند لبهای عمو "هل مِن معین" را در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست آمد به مهمانی آغوش عمویش هدیه چه آورده برای میزبان؟ دست زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست . . هر قدر کمتر در غم او زد به سینه روز قیامت بیشتر بیند زیان دست https://eitaa.com/Maddahankhomein
به خاک پای کریم اهلبیت(ع) سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن ## روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن @Maddahankhomein
به خاک پای قمر بنی هاشم(ع) ندیده ام در جهان شرابی،که نیست مست ابوالفضائل که داده پیمانه بلی را؛ خدا به دست ابوالفضائل در او کشیده جمال خود را؛ به خویش گفته "تبارک الله" خدا هویداست در نگاهِ خدا پرست ابوالفضائل نمیشود از دَرش کسی رد،سخاوت او شده زبانزد فدای آن بوسه ها که میزد،علی به دست ابوالفضائل چه حیدرانه ،دلاورانه؛به سوی میدان شده روانه ندیده حتی به خواب خود هم، کسی شکست ابوالفضائل نقاب بسته مَهِ منیری؛جهان ندیده چنین امیری که مانده در خاطرات صفّین ناز شَستِ ابوالفضائل ادب رسیده به او زِ مادر،به روی لب دارد این مکرّر "فدای لبخند تو برادر،تمام هست ابوالفضائل " نمی‌رسد درک ما به نامت، که ما کجا و کجا مقامت؟ که دست بر سینه محضر تو، ادب نشسته؛ ابوالفضائل! مدال عشقت به گردنِ من، نگاه لطف تو مامنِ من به دامنت شعر الکنِ من، دخیل بسته، ابوالفضائل! پ ن ؛مفاعلاتن مفاعلاتن https://eitaa.com/Maddahankhomein
از کجا قصه را شروع کنم؟! مقتل از التهاب میگرید خط به خط صفحه صفحهء تاریخ واژه واژه کتاب میگرید وای از آن لحظه ای که میریزد آب پاکی به روی دست رباب... مثل چشمان شرمسار عمو دیدهء مشک آب میگیرید انعکاس سراب در چشمش از نگاهش چکید و جاری شد مادری که سراب می بیند مادری که "سراب" می گرید ای جهان! با غمش بساز و بسوز بر تن پاره پاره چشم بدوز چه عظیم است داغ این که سه روز بر تنش آفتاب میگرید . "به کدامین گناه کشته شده؟ طفل شش ماهه ای در آغوشش" این سوال بزرگ عاشورا قرنها بی جواب می گرید چشمهایی که دید از نیزه بین آغوش خالی مادر جای اصغر، گره گره با خون روی دستش طناب میگرید چند روزی است اصغرش خواب است مادرش باز هم پی آب است شاید اصلاً هنوز بی تاب است در خیال رباب میگرید . . . صاحب روضه ها کجایی که میرود قصه سوی جایی که مادرت می کند دعایی که تا شود مستجاب، میگرید https://eitaa.com/Maddahankhomein
به خاک پای سیدالساجدین(ع) لب با طهارت میبَرَد نام شما را نامی که داده آبرو ، سجاده ها را سجاد یعنی تو؛ تویی که می‌توان یافت در سجده های هر نماز تو خدا را جویند اهل معرفت، اهل شریعت در زمزمِ چشمانِ تو آب بقا را در هر فرازی از صحیفه می‌توان دید جمله به جمله، جلوه ی خوف و رجا را زین العبادی و ملائک دست بوسَت وقتی که بالا میبری دستِ دعا را از کربلا تا شام تنها رنج دیدی بعد از پدر نوشیده ای جام بلا را ما وام دار خطبه ات در شام هستیم شیعه یقیناً از تو دارد روضه ها را ## درمانده ایم و دستمان پیشت دراز است جز تو نمیپرسد کسی حال گدا را قلب مرا آباد کن با گوشه چشمی مانند معماری که می‌سازد بنا را @Maddahankhomein
به خاک پای دردانه سیدالشهدا(ع) به ظاهر در دل ویرانه سر آورده بود آن شب به واقع قصهء او را به سر آورده بود آن شب نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد برای لیلی از مجنون خبر آورده بود آن شب خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که برای دختری بوی پدر آورده بود آن شب به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید برای شام؛ رویای سحر آورده بود آن شب چه رویایی؟سراسر خون،چه رویایی؟ لبالب زخم پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود آن شب لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او خبر از ماجرای تشت زر آورده بود آن شب اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت زمانه بر سر او بیشتر آورده بود آن شب https://eitaa.com/Maddahankhomein