eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
683 ویدیو
358 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 شکوه مادری چه عزتی‌ست عروس ابوتراب شدن برای خدمت این خانه انتخاب شدن شکوه مادری خانه‌‌ی بنی‌الزّهرا نصیب شیرزنی از بنی‌کلاب شدن تو آسمانی و ماه و ستاره پروردی برای ذوب در آغوش آفتاب شدن چه آتشی به دلت بود از غم حَسَنین؟ که شعله‌ور شدی از فاطمه خطاب شدن تو یاد چار پسر داده‌ای به پای حسین میان معرکه در خون خود خضاب شدن تو یاد دادی اباالفضل را سراسیمه برای حاجت این خاندان جواب شدن برای حضرت مولا چنین سپر بودن برای زینب کبری چنان رکاب شدن برای تشنگی کودکان ‌خروشیدن به پای مشک تهی قطره قطره آب شدن هزار مرتبه جان داده‌ای پس از عباس به وقت خیره به دلتنگی رباب شدن اگر تو مادر باب‌الحوائجی بانو! مباد از در این آستان جواب شدن دوباره سفره‌ی اُم‌ّالبنین‌مان پهن است و حاجت است و یقینِ به مستجاب شدن https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
16.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🚩 وصیت‌نامه‌ی سردار نوشت ترک هیاهو و اختلاف کنید به دور خیمه‌ی مولای‌مان طواف کنید نوشت وارث میدان من شماهایید مباد تیغ جهاد مرا غلاف کنید مباد آنکه به هنگام یاری مولا به مسجدی بنشینید و اعتکاف کنید به جای آنکه به جنگ و جدال هم بروید به صف درآمده، با دشمنان مصاف کنید قرارگاه حسین است خطّه‌ی ایران مباد در پی مسئولیت خلاف کنید برای آنکه نیفتد به دست نااهلان تمام جامعه را خالی از شکاف کنید اگر نظام نماند حرم نمی‌ماند برای حفظ نظام خود ائتلاف کنید https://eitaa.com/Maddahankhomein
حرم ندارد و دل در غمش مقیم‌تر است کسی که رأفتش از آسمان عظیم‌تر است اگرچه جمله کریم‌اند و شهره در کرم‌اند در این سلاله یکی از همه کریم‌تر است علی که رفت همه کوفه شد یتیم، ولی  میان کوفه حسن از همه یتیم‌تر است تو صلح کردی و بی‌غیرتان نفهمیدند که راه صلح تو از جنگ، مستقیم‌تر است به لطف صلح تو تا کربلا رسید حسین قسم به نام خدایی که خود علیم‌تر است دعا کن این جمعه آخرین "ولی" برسد که حال دنیا از هر زمان وخیم‌تر است ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
با یادِ بر صفحه‌ی روزگار نامش باقی‌ست اندیشه و راه ناتمامش باقی‌ست فرمانده‌ قدس بود پس تا روزِ آزادی قدس انتقامش باقی‌ست ...این پیمبر پس چرا از نسل اسرائیل نیست؟ آن که قربانی شد اسحاق است اسماعیل نیست وحی را هم که بر او روح‌القدس می‌آورد هیچ پیوندی میان ما و جبرائیل نیست باید او را کشت، نسلش را به خاک و خون کشید در سر ما غیر رؤیای فرات و نیل نیست... از ازل این بوده راه و رسم شیطان‌سیرتان در دل قابیل غیراز کینه‌ی هابیل نیست مکرشان سودی ندارد، سنّت‌الله است این ذره‌ای هم قابل تبدیل یا تحویل نیست پرچمی برخاسته چندی‌ست از مشرق‌زمین پرچمی که معنی‌اش جز مرگ اسراییل نیست ای سپاه ابرهه! اینک ابابیلیم ما فیل‌هاتان را توان ضربت سجیل نیست 《کَانَ أَمْرُ اللهِ مَفْعُولا》به وقت و ساعتش در ظهور حجتش تأخیر یا تعجیل نیست جمعه روز کاریِ مستضعفین عالم است در مرام منتظرها جمعه‌ها تعطیل نیست شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
هربار که از زندگی دلگیر می‌شم دلتنگیامو با خودم تا قم میارم از رزقی که بی‌بی بهم داده دوباره واسه تموم کفترا گندم میارم واسه منِ دلخسته از دوره زمونه اینجا پناه خستگی‌هامه همیشه اینجا شبیه خونه‌ی امنه واسه من یادآور دلبستگی‌هامه همیشه تا گنبد و گلدسته رو می‌بینم انگار اصلاً تموم خواسته‌م از یاد میره لبهام گرم خوندن اذن دخوله روحم‌ تا اوج پرچمش با باد میره گنبد میون گریه‌ی من تار می‌شه اما مگه از دیدن اون سیر می‌شم؟ با هر قدم یادم میره تنهاییامو وقتی توو صحن آینه تکثیر می‌شم صحن عتیق و نو برام فرقی نداره اینجا دعای من همیشه مستجابه وقت زیارت زیر و رو میشه دل من خاصیت اینجا هنوزم انقلابه هربار تا اینجا میارم حاجتامو بااینکه خونه‌م خیلی از این شهر دوره با این همه گیر و گرفتاری که دارم این بار تنها حاجتم اما ظهوره ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
سیدمهدی حسینی _ این غم را مگیر از ما.mp3
زمان: حجم: 10.55M
🏴
🎙 بانوای: 🚩 مرهم غم تو آبروی ماست، این غم را مگیر از ما دلیل پلک‌های زخم! مرهم را مگیر از ما نگاه خیس ما ارثیه‌ی آبا و اجدادی‌ست بیا لطفی کن این حق مسلّم را مگیر از ما برای ما که از غوغای این عالم گریزانیم همین یک دلخوشی مانده‌ست، این کم را مگیر از ما به غیراز خیمه‌ی تو هرکجا آلوده‌ی فتنه‌ست نشستن در پناه سرخ پرچم را مگیر از ما رضا فرمود فَابکِ لِلحسین اِن کُنتَ باکِیّا عمل کردن به این فرمان محکم را مگیر از ما دم نوحه برای سینه‌زن حکم نفس دارد بدون روضه می‌میریم، این دم را مگیر از ما تمام سال با شوق همین یک ماه سرکردیم تمام سال را باشد... محرّم را مگیر از ما eitaa.com/Maddahankhomein
🚩 نفس مطمئنّه ای نفس مطمئنّه‌ی قالوا بَلَی حسین راضی‌ترینِ خلق به جام بلا حسین ای از ازل حرارت داغ تو شعله‌ور جان جهانیان به غمت مبتلا حسین آلوده‌ایم و نام تو را جار می‌زنیم نام تو می‌دهد دل ما را جلا حسین ای مقصد حقیقی حیَّ عَلَی‌الصّلوة ای در گلوی مأذنه‌هامان صلا حسین سر داده‌ای که سر بدهی سِرّ عشق را بر روی نیزه راز تو شد برملا حسین در سینه‌ام محبت تو موج می‌زند ای کشتی نجات و چراغ ولا حسین دلداده‌ی تو را چه هراس از قیامت است؟ آن‌جا که عشق توست چه هول و ولا حسین؟ وقتی به شوق کرب‌وبلا سینه می‌زنم حس می‌کنم دلم شده ایوان طلا حسین جان مرا بگیر و به آغوش خود ببر یک شب میان تشنگی کربلا حسین گل می‌کند به روی لبم وقت رفتنم بعد از شهادتین "سلامٌ عَلَی حسین" @Maddahankhomein
🚩 شهیدبی‌نظیر در اوج کودکی از زندگیْت سیر شدی سه سال فاطمه بودی، چقدر پیر شدی گناه کرده به فرض محال اگر پدرت تو که گناه نداری، چرا اسیر شدی؟ همین که با سرِ بر نیزه گفتگو کردی به ضرب سیلی نامرد سربه‌زیر شدی عمو کجاست که بر شانه‌اش تو را ببرد؟ در این میانه اگر خسته از مسیر شدی دمی جدا نشدی این سه سال از بابا امان از آن دم آخر که ناگزیر شدی چقدر پیش خدا شأن و منزلت داری که هرکه رو به تو انداخت دست‌گیر شدی برای بردن تو با سر آمده‌ست حسین میان خیل شهیدان تو بی‌نظیر شدی https://eitaa.com/Maddahankhomein
گریزی نیست دل‌ها را از این شور و حرارت، نه جهان را چاره‌ای دیگر نمانده غیر حیرت، نه به دریا می‌روند این رودهای جاری از هر سو به وحدت می‌رسد این سیل جمعیت، به کثرت نه قدم‌هامان تکان داده‌ست دنیای معاصر را که این رزمایش عشق است، آری! پول و قدرت نه به جانم‌ می‌خرم دشواری این راه را هرسال توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه به غیر از نصرت و آمادگی در کوله‌بارم نیست به قصد جان‌فشانی می‌روم، تنها زیارت نه سراسر شور و شیدایی‌ست در سرتاسر جاده و زائر دم به دم تکریم می‌بیند حقارت نه یکی این سو، یکی آن سو به دعوت می‌برد ما را از این مردم محبت می‌رسد بر ما، جسارت نه یکی پیراهنم را می‌کشد با خواهش از دستم برای شستن اما می‌برد آن را، به غارت نه اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد هزاران پاسخ آماده‌ست در میدان نصرت، نه؟ و من این روضه‌ها را می‌برم تا کربلا با خود مگر می‌افتد این دل یک دم از شور و حرارت؟... ✍ https://eitaa.com/MaddahanKhomein
ی این روزا کارم اینه که با اشک خاطرات تو رو مرور کنم از کنار عمودِ توو عکسا بکشم آهی و عبور کنم زائرای توو جاده رو هرروز می‌بینم از توو قاب تِلْویزیون می‌زنم هی به سینه با حسرت یه چِشَم اشکه و یه چشمم خون این سزای کدوم گناه منه؟ این روزا خیلی توو سرم جنگه اصلا امسال یجور دیگه دلم واسه‌ مشّایه تا حرم تنگه دوری از تو اَمونم‌و برده من کجا و غم فراق کجا؟ از توو خونه‌ سلام می‌دم اما خونه‌ی من کجا عراق کجا؟ باشه امسال کربلا نمیام ولی از این فراق می‌میرم اشتیاق تو رو چیکار کنم؟ که از این اشتیاق می‌میرم خودمو توی جاده می‌دیدم که بازم اومدم پیاده‌روی وقتی اون زائر عراقی گفت من به یادت قدم زدم اخوی گرچه بغضی که توو گلومونه حسرت رفتنِ دوباره‌ی ماست من دلم روشنه که حاج‌قاسم اربعین نائب‌الزیاره‌ی ماست ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
🚩 میدان نصرت گریزی نیست دل‌ها را از این شور و حرارت، نه جهان را چاره‌ای دیگر نمانده غیر حیرت، نه به دریا می‌روند این رودهای جاری از هر سو به وحدت می‌رسد این سیل جمعیت، به کثرت نه قدم‌هامان تکان داده‌ست دنیای معاصر را که این رزمایش عشق است آری، پول و قدرت نه به جانم‌ می‌خرم دشواری این راه را هرسال توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه به غیر از نصرت و آمادگی در کوله‌بارم نیست به قصد جان‌فشانی می‌روم، تنها زیارت نه سراسر شور و شیدایی‌ست در سرتاسر جاده و زائر دم به دم تکریم می‌بیند، حقارت نه یکی این سو یکی آن سو به دعوت می‌برد ما را از این مردم محبت می‌رسد بر ما، جسارت نه یکی پیراهنم را می‌کشد با خواهش از دستم برای شستن اما می‌برد آن را، به غارت نه اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد هزاران پاسخ آماده‌ست در میدان نصرت، نه؟ و من این روضه‌ها را می‌برم تا کربلا با خود مگر می‌افتد این دل یک دم از شور و حرارت؟... https://eitaa.com/Maddahankhomein
🚩 شاهراه یکی آورده با خود گریه‌های گاه‌گاهش را یکی در کوله‌بار کهنه‌اش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هُرم نفس‌ها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کرده‌ست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده‌ست تنها سرپناهش را بسوزان چهره‌ام را آفتاب داغ! اربابم... خبر دارم که می‌بخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب می‌شود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم می‌ریزد آری نظم نفرت‌آور دنیا امیر عشق تا آماده می‌سازد سپاهش را قدم‌ها محکم‌اند و عزم‌ها راسخ، چه غوغایی نمی‌بندد شهادت تا قیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه می‌خندید و من آورده‌ام تا کربلا با خود نگاهش را https://eitaa.com/Maddahankhomein