#حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
من سائلم با تو نوا دارم ابالفضل
با تو به درد خود دوا دارم ابالفضل
دستم رها هرگز نکردی از در خویش
به به چه شاهی با وفا دارم ابالفضل
ایل و تبارم نوکرِ ایل و تبارت
من را بخر که آشنا دارم ابالفضل
خواهم بمیرم در ره تو ای علمدار
چون عشق بازی را بنا دارم ابالفضل
آقاتر از تو عالم هستی ندارد
چون نوکرت هستم بها دارم ابالفضل
باب الحوائج از درت من را مرانی
غیر از تو مولا من که را دارم ابالفضل
مانند تو پای ولایت ، استوارم
بر عهد و پیمانم وفادارم ابالفضل
از بچگی پای عَلم ها قد کشیدم
خیلی ارادت بر شما دارم ابالفضل
امضا کن ای باب الحوائج نامه ام را
پرونده ای غرق خطا دارم ابالفضل
من را ببر کرب و بلا در کف العباس
من آرزوی کربلا دارم ابالفضل
بعد از تو زینب رفته تا برده فروشان
من هم در این ماتم عزا دارم ابالفضل
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#یا_ابا_عبدالله_ادرکنی
دم آخر کنار دلبر آمد
زنی قامت شکسته، مادر آمد
نگو این مرثیه روز دهم بود
بگو با گریه صبح محشر آمد
چه غوغایی همه او را زدند و
چه گودالی، حسین از پا در آمد
برای کشتن یک مرد تنها
به سمت قتلگاهش لشکر آمد
یکی با نیزه بر پهلوی او زد
سنان بی حیا با خنجر آمد
دوان از خیمه ها پشت سر شمر
زمین میخورد امّا خواهر آمد
نفس میزد سر او را بریدند
که صبر زینب کبری سر آمد
یکی پیراهن او را کشید و
یکی با کینه اش از حیدر آمد
نشد بی بهره حتی ساربان هم
برای بردن انگشتر آمد
#مرتضی_عابدینی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#یا_زین_العابدین_علیه_السلام
در بقیع سینه زنی آزاد باشد ،بهتر است
جمع خادم ها که پُر تعداد باشد، بهتر است
روضه خوانی بعدِ هق هق کردنش آرام گفت:
روضه ها با گریه و فریاد باشد ،بهتر است
قبر بی شمع وچراغت ای امام اشک ها
مثل یک سجادیه آباد باشد، بهتر است
صحن خاکی ات اگر چه جنت الاعلای ماست
گوشه ی آن پنجره فولاد باشد، بهتر است
ای که از فیض دعایت نوکر این خانه ام
زندگی بی عشق تو بر باد باشد، بهتر است
قول آن شاعر؛ از این درد فراقِ لعنتی
دل سپرده، کورِ مادر زاد باشد ،بهتر است
هر دری را من زدم ، امّا برای عاشقی
دل اگر موقوفه ی سجاد باشد، بهتر است
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#یاصاحب_الزمان_عجل_الله
شوق رویِش دارم و با شوق رویَش آمدم
صحبت دلبر شد و در جستجویش آمدم
من اگر در جمع عاشق ها به سویش آمدم
شک ندارم با دعاهای عمویش آمدم
آخرین منجی ما ، فرزندی از نسل علیست
مهدی ما عاشق نام ابالفضل علیست
بر تمام زخم های ما دوا می آید و
وارث تیغ علی شاه ولا می آید و
عهده دار مردم بی دست و پا می آید و
چاره ی هر چه غم و درد و بلا می آید و
تکیه بر دیوار کعبه می زند بی واهمه
خطبه می خواند انا المهدی ،انا ابن الفاطمه
روزهای بی کسی ، روزی به پایان می رسد
گو به ظالم های عالم ، مرد میدان می رسد
چون که او را کرده بر ما وعده قرآن می رسد
شک نکن او با سپاهی از شهیدان می رسد
از همین کوچه و پس کوچه عبورش حتمی ست
خبرش را برسانید ، ظهورش حتمی ست
بهترین جای جهان پشت در خانه ی اوست
روزی ما همه از دست کریمانه ی اوست
عَلم عدل و عدالت به سر شانه ی توست
این چه شاهیست که عالم همه دیوانه ی اوست
همه آواره ی کوی پسر فاطمه ایم
در تبِ بغض گلوی پسر فاطمه ایم
می رسد او که دوباره عدل را جاری کند
دین و قرآن را میان فتنه ها یاری کند
دشمنی با زورگویان و ستم کاری کند
حاج قاسم در رکاب او علمداری کند
غم نخور خلوت شده این روزها دور و برش
قدر زر زرگر شناسد ، قدر مهدی مادرش
دولت زهرایی اش باشد امید عاشقان
زنده ایم تنها به شوق دیدن صاحب زمان
چشم بارانی کند دردِ دل ما را عیان
وعده ی دیدار ما یک صبح جمعه جمکران
ای تمنای همه ، برگرد و ما را شاد کن
جان شاه علقمه ، برگرد و ما را شاد کن
جان آن آقا که دستانش قلم شد، العجل
کار زینب در فراقش آه و غم شد، العجل
قامت جدّ تو از این غصه خم شد ، العجل
یا ابالفضل ناله ی اهل حرمشد ، العجل
العجل ای یوسف صحرا نشین فاطمه
العجل ای آرزوی آخرینِ فاطمه
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دیگه برام تو آسمون
یه دونه هم ستاره نیست
چشای من بد میبینه
لبای تو ک پاره نیست
عروسکام مثل خودم
بد جوری آواره شدن
بابا درست میبینی تو
گوشای من پاره شدن
خوش اومدی عزیز من
خوش اومدی قرار من
حیف دخترا نمیبینن
تو اومدی کنار من
من هر جا گفتم بابایی
با تازیونه زدنم
جون تو ، من رقیه ام
فقط کبوده بدنم
دلم گرفته بابایی
خسته شدم اسیر شدم
به قد خم خرده نگیر
منم مث تو پیر شدم
سر تو روی نیزه ها
ماه تو آسمونمه
ی چی میخواستم بگمت
بابایی رو زبونه
سرت رو دیدم تو تنور
دلیل بغض و نالمه
راست و حسینی بِم بگو
میخوره من سه سالمه ؟
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
تکلم سر بریده با دختر سه ساله ...
خودتی دختر خوبم؟ خودتی ماه قشنگم
بمونم رو دامن تو بابایی خسته ی جنگم
نخوری غصه عزیزم این روزا میگذره زودی
من رو بردن توی آفتاب تو چرا بابا کبودی
موهای سرت چ نازه همه جوره مثل ماهی
شبیه مادرمی تو من فدات بشم الهی
میشه لالایی بخونی که منم یه کم بخوابم
توخودت خبر داری که زخمی! بزم شرابم
این شب آخره بابا شب آهه شب درده
نبینم که عشق بابا تو خرابه خونه کرده
منومیبخشی رقیه؟ میدونم که زجر کشیدی
میدونم که سخته بابا سرمو رو نیزه دیدی
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دختر با سر بریده تکلم میکند....
سلام قرار قلبم سلام عزیز جونم
رسیدنت بخیره بابای مهربونم
اومدی تو خرابه یه ذره جون بگیرم
وضع سرت خرابه الهی من بمیرم
دیگه نزاری بری دق میکنم جون تو
دیدم که چوب چکار کرد با لب و دندون تو
میبینی که شکستم میبینی که خمیدم
چون این روزا همیشه سر بریده دیدم
خونه ی خاکی من از دل دشت بهتره
دامن سوخته بابا از نی و طشت بهتره
تو بغلم بابایی امن سرشکسته
چقد به دادت رسید عمه با دست بسته
تو آغوش باباشون بگو بخندی دارن
دخترا هم سن من موی بلندی دارن
فک نکنم تا سحر درد دلام تموم شه
نمیگم از کنیزی باید بابایی روم شه
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
بالشتم از خاک و سرت خاکیه بابا
مثل تو زخمیه پر و بالِ رقیه
ویرونه رو جارو نکردم،تو رسیدی
خیلی ببخشی ناخوش احوالِ رقیه
لکنت زبونمزودی زودی خوب میشه
هر چی سر من اومد از درد فراقه
تاول زده پاهام خودت میدونی بابا
خاک بیابون خار داره ؛خیلی داغه
خوشکل شدم با این مدل موهام مگه نه؟
بابا لباسی که به تن دارم قشنگه؟
َزخم روگونم از دل سنگ یه عده ست
زخم رو پیشونی تو ،آثار جنگه
گفتی شبیه فاطمه م ؛اخر همون شد
حالا رقیه قد کمون و مو سپیده
وقتی عروسک هامو با سیلی گرفتن
گفتم بدین، اینا رو داداشم خریده
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
_گفتگو با عمه زینب در دل خرابه
زمین به آسمون بره،یا آسمون بیاد زمین
آروم نمیگیرم دیگه،بابائی مومیخوام همین
شبای دوری از بابا تا سحر هق هق میکنم
اگه نیاد تو بغلم ،نمی خوابم، دق می کنم
تو شاهدی که دخترا، زبون درازی میکنن
خسته میشن، از سر لج دوباره بازی میکنن
دست همو میگیرن و می پرن و تاب میخورن
اَدامو در میارن و با قد خم آب میخورن
گرسنمه تو جمعشون ، از غذای لذیذ میگن
از عمودورم که بهم ،خارجی وکنیز میگن
معجرِ روی سرمو ، یه مرد پرغرور کشید
نمیدادم گوشواره مو، یکی اومد به زور کشید
لاله ی گوشمو ببین ، خونی که لخته بسته و
شبیه مادرت شدم پهلویی که شکسته و
میبینی روضه خون شدم ، گریه کنم رونیزه هاس
تسبیح این شبای من ، بابا بابا بابا باباس
به شوق دیدنش شب سردو تحمل میکنم
موهای سوخته مو ببند،دردو تحمل میکنم
دندونای شکستمو یه جوری پنهون میکنم
یه فکری هم برای این لبای پر خون میکنم
ولی بگو جلو بابام قد خم وچکار کنم؟
زخم سرم ، تاول پام، این ورم و چکار کنم؟
تو هم دیگه نمی شنوی صدای آه و ناله رو
دردسرت شدم ببخش،حلال کن این سه ساله رو
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
اولای این سفر ، خاطره هاش تو ذهنمه
روی شونه ی عمو بازی می کردم یادته؟
کنار محمل ما میومدی توی مسیر
هی میگفتی دور دخترم بگردم یادته؟
چادرِ نمازی که خودت خریدی برا من
پیرهن گلدارم و ، النگوهامو یادته
موهای بلندمو اون روزا که نسوخته بود
شونه میزدی برام، گل موهامو یادته
حالا اومدی تو ویرونه ، اونم این دل شب
باید این تلخی دوری رو برام عسل کنی
جای این سکوتی که رقیه رو پیر میکنه
خوبه که دستاتو وا کنی، منو بغل کنی
من سرشکسته تو ، هزار تا بوسه میزنم
به همه نشون میدم ، میگم که بابای منه
بغل من بابایی ، از سر نیزه بهتره
اینجا هیشکی تو رو با سنگ و عصا نمی زنه
نفسم در نمیاد بخوام باهات حرف بزنم
تو چشات زل میزنم ، تو درد و از چشام بخون
میبینی چی مونده از دختر دردونه ی تو
لکنت زبون و چند تا تیکه پوست رو استخون
راستی بابا تو بگو، از اون شب تنور بگو
دلم و آروم کن و، اسم منو صدا بزن
دوباره رفتی رو نیزه به عمو بگو بیا
یه سیلی تو صورت این زجر بی حیا بزن
بابای قشنگ من ، قربون این زخم لبات
نمیخوای به داد من ،تو این غریبی برسی
نمیزارم دیگه از تو بغلم جایی بری
تو فقط مال منی ،نمیدمت به هیچ کسی
آخرای عمرمه برام دعا کن بابایی
گفتم از لبات و یادم اومد از بزم شراب
یکی گفت "اُسکتی یا جاریه" و دلم گرفت
اونجا که دستای ما رو بسته بودن با طناب
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
من نوکری از خاک ایرانم رقیه
یک گوشه چشمی کز گدایانم رقیه
من اقتدا کردم به تو از روز اول
ای مرجع تقلید دورانم رقیه
هر ساله در راه حرم گفتم حسین و
این اربعین با گریه میخوانم رقیه
جا ماندن از کرب و بلا هم چاره دارد
با هر نفس گویم اگر ،جانم رقیه
این روز و شب ها که پر از درد فراقم
من را نگاهی کن، پریشانم رقیه
از سفره های نذزی ات حاجت گرفتم
از بچگی نزد تو مهمانم رقیه
قلبم کباب از غربتت؛زهرایِ مولا
با روضه ی ویرانه گریانم رقیه
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
ای سایه ی روی سرم ، با سر رسیدی...
امشب به مهمانی این دختر رسیدی
تو که به ویرانه،صفا دادی عزیزم...
از نیزه چندین دفعه افتادی عزیزم؟
ای که شبیه قرص ماهی ، میدرخشی
شانه نشد موی سرم ، بابا ببخشی
حتما خبر داری که ابرویم شکسته..
از ضربه ای ناجور ،پهلویم شکسته...
با چشم تارم زخم هایت را که دیدم
یک کربلا را در میان دل کشیدم
دردانه ت کنج خرابه نیمه جان است
ترتیب دندان های من ،یک در میان است
دیدمپس از تو ، بغض قوم بی حیا را
بزم شراب و ازدحام کوچه ها را
از منگرفته معجرم را مردکی پست
بابا کشید موی سرم را مردکی پست
لبخند دختر ها زند آتش به جانم
دق میکنمآخر از این لکنت زبانم
دانی که چهل منزل چه غمهایی کشیدم..
من را ببر به حرمت موی سپیدم...
#مرتضی_عابدینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein