بسمالله الرحمن الرحیم
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند
چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند
ما که از کوچه فقط خاطرۀ بد داریم
شود این حادثه تکرار خدا رحم کند
یک زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار خدا رحم کند
یک شبه پیر شدی یا ز تنور آمده ای
یک سر و این همه آزار خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند
گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد
بر من و زلف خم یار خدا رحم کند
ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
دست انداخت یکی پرده محمل را کَند
جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند
راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد
این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند
زنی از بام صدا زد که کدام است حسین
نوبت من شده این بار خدا رحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند
#قاسم_نعمتی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید
خارجی نه! زادهی پیغمبرم باور کنید
کفزدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید
باچه جرمی عمهام راپیش چشمم میزنید؟
نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید
گشته جای شیر جاری اشک ازچشم رباب
جای خنده، گریه با آن مهربانمادر کنید
میهمانم، زادهی پیغمبرم، آیا رواست
جای عطر گل،نثارم خاک وخاکستر کنید؟
این سر ریحانهی زهراست بر بالای نی
ازچه رو باخنده استقبال از این سر کنید
کوچهکوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علیاکبر کنید
زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمهام کمتر کنید
فاطمه با ماست ای نامردمردم!کِی رواست
رقص پای گریهی صدیقهی اطهر کنید؟
شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید
#غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
#مجلس_یزید_ملعون
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
#مصطفی_متولی
https://eitaa.com/Maddahankhomein