eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
403 ویدیو
236 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
@rozeh_daftari1_150522204010.mp3
3.09M
:مستان همه افتاده و ساقی نمانده مداح: •-----🖤═✾ا🌺ا✾═🖤-----• آه ای فلک پشت و پناهم را گرفتی با کشتن حمــزه سپــاهم را گرفتی باغصه روبرویم کشته شده عمویم میــــان آه و ناله واحَمـــــزَتا بگویم 😭آه و واویلا۴ اصلاً عمــویم نَه ، علمدارم تو بودی در اوج سختی ها هوادارم تو بودی باور نداشتــــــم من روزی کنــم نظاره بر روی خاک صحرا جسم تو پاره پاره 😭آه و واویلا۴ پوشانده ام جسمت رو با عبا ، به گریه بلکه نیفتد بر تنت چشــــــم صفیّــــــه وقتی که خواهر آمد بینَد ترا به این حال گریستــــم به حالِ... زینب میـــان گودال 😭 دیدی چه آمد بر سرم برادر من مُقَطَّــع الاَعضــا شدی برابر من سرت بروی نیزه ؛ تنت به خون طپیده بوسه زنم حسین جان ؛ به حنجر بریده •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• https://eitaa.com/Maddahankhomein
اشعار شام غریبان و دفن سیدالشهدا شعر شام غریبان اینکه جان دادنِ تو طول کشید خواستی حمله ها به شب بکشد دختران تو کم نگاه شوند غارت خیمه ها به شب کشید گفت زینب :همه فرار کنید معجرِ خود گرفته و بِدَوید هر کجایی که گیر افتادید متوسل به مادرم بشوید ابن کعب و یکی دوتای دگر چادر و گوشواره را بردند خاکها را که زیر و رو کردند روی نی شیرخواره را بردند رختِ زنهای کوفه با سوغات بعد از امشب ، تمام ، نُو بشَوَد زینبت با لباس ِ پاره شده سرِ بازارِ کوفه هُو بِشَوَد @Maddahankhomein
🖤 به پیشگاه (ع) مدح یا مرثیه!؟ ........................... خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق هر که در آمد دست خالی برنگشت ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند زینب آمد تا بفهماند کلامت را به خلق مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست. شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟ از علیِ اکبر و اصغر گذشتی آنچنان هدیه دادی با علی، نسل امامت را به خلق 🆔 @Maddahankhomein
چند بیت از زبان امام زمان ارواحنا فداه پیشاپیش برای بعضی ابیات معذرت خواهی می کنم سعی کردم مستند و عین مقتل باشه خون گریه کردم روز و شب خون گریه کردم گفتم حسین جان زیر لب خون گریه کردم تاکه سلامت می دهم ای جدِّ بی سر می بینمت تنها شدی در بین لشگر آید به گوشم نالهٔ هَلْ مِن معینت وقتی شکسته شد جبین نازنینت دادی لباس خویش بالا با چه دردی پیشانی خونین خود را پاک کردی میبینم آن قلب سپیدت ‌را که پیداست بر سینه ات جای نوازش های زهراست میبینم آن نامرد، با تیر سه شعبه شد بی هوا وقتی رها تیر سه شعبه در سینه جا خوش کرد با سختی بسیار لعنت به تیری که فرو رفته چو مسمار بیرون زد از پشت کمر با خون ممتد هرچه تکان دادی ز سینه در نیامد تاخم شدی از پشت ، بیرونش کشیدی فریادهای مادرت را می شنیدی می بینم ابن کعب راهی جستجو کرد از پشت سر نیزه به کتف تو فرو کرد اینجا به بعد روضه جانم گشته برلب خوردی زمین با صورت از بالای مرکب از هر طرف شد حمله ور لشگر به سویت کردند با سر نیزه دائم زیر و رویت با چکمه روی سینهٔ تو راه رفتند دنبال یوسف گرگ ها در چاه رفتند سر تا به پایت را زبس پامال کردند دیدم تنت را زنده زنده چال کردند از عمد لج کردند و حرمت را دریدند پیراهنت را تنت بیرون کشیدند دادند دست حرمله پیراهنت را عریان رها کردند در صحرا تنت را شد پیکرت بر عکس تشییع جنازه نه روی شانه زیر چندین نعل تازه جسم تو با رمل بیابانها یکی شد پیراهنت با چادر زهرا یکی شد آنان که روی پیکر بی سر دویدند چادر ز روی خواهرت زینب کشیدند تنها دهد مردن از این غصه نجاتم یک عمر در فکرِ «نساءُالبارزات م » پرده نشینان حرم را خوار کردند ناموس مارا وارد ِ بازار کردند میبینم این تصویر را هر روز و هر شب با آستین پوشنده رویش ، عمه زینب مستوره ای که آبرو بخشِ حجاب است میبینمش انگار در بزم شراب است @Maddahankhomein
🏴 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد زینب کنار رأس برادر شکسته شد از دور دید، شمر کجا پا گذاشته اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد می دید دسته دسته به گودال آمدند می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند راه نفس کشیدن ارباب بسته شد خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد https://eitaa.com/Maddahankhomein
روضه از زبان بنی اسد دفن سیدالشهدا یکی گفت با گریه این جسم کیست بهم خورده با رمل صحرا یکیست یکی گفت از بس بهم ریخته تکانش مده قابل دفن نیست یکی گفت سر نه لباسش کجاست چرا بند بند تن از هم جداست یکی گفت این زخم های هلال گمانم که جای سم اسب هاست بزرگ قبیله گلو را که دید عبای خودش روی حنجرکشید صدا زد به والله بد کشتنش گلو را نباید به ضربه برید چرا ریش ریش است رگهای او مگر زیر پا مانده است این گلو یکی گفت انگار با چکمه ها شده او دو سه مرتبه زیر و رو @Maddahankhomein