eitaa logo
مدرسه آزاد عالی عروج
1.1هزار دنبال‌کننده
99 عکس
4 ویدیو
10 فایل
مدرسه آزاد عالی عروج #فلسفه_برای_همه 📚 برگزاری دوره های آشنایی با اندیشه اسلامی. 🆔https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742 ⁦▫️⁩ادمین: @aliakbar_bayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸دکارت که گفته می‌شود پدر دوران جدید غرب است به اینجا رسید که موضوع تفکر(اندیشیدن) باید موضوع تفکر باشد و ریاضیات یقینی‌ترین روش برای تولید دانش است. 🔸دانشمندان و متفکران سایر علوم نیز این مسیر را ادامه دادند و علم را اساسا آن چیزی فرض کردند که به روش ریاضی قابل تولید باشد. 🔸متاسفانه فلسفه اسلامی در کشورهای اسلامی کمتر مبنای تولید دانش قرار می‌گیرد و این انقطاع مشکل بزرگی است که باید برای آن چاره‌ای اندیشیده شود. مسئله این است که بخشی از جامعه علمی کشورهای اسلامی مقلد است و از خروجی جامعه علمی غربی بدون هیچ دخل و تصرف اساسی استفاده می‌کند. 🔸دانش در کشورهای اسلامی باید مبتنی بر یافته‌های فلسفه اسلامی باشد و خروجی فلسفی انسان شناسی در جامعه علمی مبنا قرار بگیرد. 🔸امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب و سایر بزرگان فکری معاصر در هر دو حیطه فکری و عملی موفق بودند. به این معنا که هم در حوزه نظریه پردازی و هم در حوزه کنشگری فعال بوده و هستند. کنشگرانی هستند که هم حوزه زندگی فردی خود را رقم زدند هم به عنوان سیاستگذار جامعه را بر اساس دستگاه فلسفی اسلامی رهبری کردند. به عنوان مثال امام توان و هویت برجسته‌ای برای فرد انسانی قائل است و معتقد است فرد می‌تواند عالمی را به هم بزند و بر همین اساس هم عمل می‌کند. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
متفکران معاصر اسلامی فلسفه را به حوزه حیات اجتماعی آوردند. 🔻 تدابیر اسلام در مورد زندگی انسان تماما در خصوص حیات اجتماعی انسان است چرا که هیچ عرصه‌ای از زندگی انسان وجود ندارد که اجتماعی نباشد، این آموزه‌ها و مانند این مطالبی است که به همت اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی از فلسفه اسلامی برآمده است. 🔻اندیشمندان تلاش می‌کنند مبانی فلسفی اسلامی را به کار گرفته و در حوزه‌های تحلیل سیاسی، اجتماعی و نظریه پردازی علوم انسانی از آن استفاده کنند. می‌توان گفت این مطالعات از این جهت بسیار امیدبخش و بی رقیب است. به نظر می‌رسد هر اندازه این دستگاه فکری با پرسش‌های جدی و بنیادبرافکن مواجه شود خلاقانه‌تر عمل خواهد کرد. متفکران اسلامی باید از فضای آکادمیک محض بیرون آمده و در فضای حل مسئله قرار بگیرد. البته این به معنای صرف نظر از مبانی یا متد نیست بلکه باید از مبانی و متد خود در فضای حل مسئله استفاده کنند. 🔻توصیه به علاقه‌مندان به نگاه‌های فلسفی در چارچوب تفکر دینی این است که آثار علامه طباطبایی، امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب و متفکران معاصر اسلامی را مطالعه و زندگی کنند. زندگی و سیره نظری و عملی رهبر حکیم انقلاب یک تجربه چهل ساله عملی از این سیستم فکری است. گویی این تفکر خود را در سنت و سیره عملی رهبر انقلاب بروز داده است و این دستگاه کاملی از نظر و عمل است. ‌▫️⁩رفیعی آتانی B2n.ir/m11627https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌آیا حکمت عملی می‌تواند در اداره جامعه و رسیدن به تمدن دینی مؤثر باشد؟ 🔸حکمت عملی که یکی از شاخه‌ها و اقسام فلسفۀ مطلق است، در تنظیم و شناخت فعل و کنش‌های ارادی انسان در حوزه فردی و اجتماعی نقش دارد که هدف‌گذاری اساسی آن ایجاد سعادت و نیکبختی مبتنی بر اندیشه و فکر است. 🔸در طول تاریخ حکمت اسلامی، متأسّفانه به این شاخه، توجه کافی و لازم صورت نگرفت. در ابتدای تاریخ حکمت اسلامی، فارابی به نحو جدّی به این موضوع پرداخت و آن را مسأله اصلی و اساسی خود تلقّی کرد و بلکه آن را محور اندیشه‌های خود قرار داد. متأسّفانه بعد از وی، این موضوع پیگیری نشد و به تدریج حکمت عملی کم‌رنگ و کم‌فروغ باقی ماند. 🔸در برنامۀ آموزشی حکمی و فلسفی ما شاخۀ حکمت نظری بسیار پررنگ و پرفروغ است و با حجم وسیعی ارائه می‌شود. امّا متأسّفانه از حکمت عملی چیزی جز یک اسم عرضه نشده است. 🔸حال آنکه قهرمان این میدان “فارابی”، تصریح می‌کند که حکمت نظری بدون تتمیم با حکمت عملی فلسفۀ ناقصه یا فلسفۀ بتراء (دم‌بریده) است و به کمال خود دست نیافته است. 🔸به نظر می‌رسد برای ادارۀ جامعه و تمدّن و رسیدن به مرحلۀ تمدّن دینی یا هر تمدّن دیگری وجود یک نرم‌افزار لازم است. پرسش این است که این نرم‌افزار توسّط کدام دانش تأمین می‌شود؟ کدام دانش این نرم‌افزار را پدیدمی‌آورد؟ ‌▫️⁩ادامه دارد ... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
⭕ورود به حکمت عملی به معنای کنار گذاشتن حکمت نظری نیست باید از حکمت نظری در مبانی انسان شناسانه و هستی شناسانه استفاده کنیم. 🔻اساسا حکمت نظری پایه های آغازین ورود به حکمت عملی را فراهم میکند. 🔻حکمت عملی از صفر شروع نمیکند بلکه از شناخت هایی که حکمت نظری به آن میدهد آغاز میکند. 🔻بنابراین حکمت عملی برهانی است نه اعتباری در جزئیات نیز میتوانیم قوانین را بیاوریم به شرط اینکه علم آنرا فراهم آوریم . 🔻برای اداره یک جامعه دینی هم از حکیم و هم از فقیه باید استفاده شود. 🔻همانگونه که از فقها می‌خواهیم در فضای اندیشه اجتماعی و دینی نظر بدهند حکیم و فیلسوف نیز باید در این مسئله سهیم باشد. 🔻بعضی از تشخیص های مناسب ، با پشتوانه حکمت عملی و حکمت کلان هستند. ‌▫️⁩ادامه دارد ... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
حکمت عملی اساسأ قواعد کلان مربوط به حوزه عمل است و به همین دلیل یابنده آن عقل عملی ذات یاب می‌گویند به این معنا که حقایقی را میابد و قواعد کلی از آنها به دست میدهد . 🔻به همین دلیل این امکان وجود دارد که از آن اخلاق برآید همچنان که میبینیم علم اخلاق فلسفی چنین تلاشی می‌کند . 🔻عقل تدبیری اگر خوب پخته شود فضاهای مدیریتی را به خوبی پوشش خواهد داد . 🔻تمام سازندگی ها کنش ها و تمام آنچه را که با آن حوزه انسانی خود اعم از تمدن جامعه و ... را می‌سازیم منوط به حکمت عملی است . 🔻آنچه انسان را تحریک می‌کند به ویژه‌ در جایی که نیاز عقلانیت او تامین شده عقل عملی است ، ساخت انسان ، ساخت جامعه و تمدن منوط به عقل عملی است که پرداختن به آن اهمیت دارد. ‌▫️⁩جامع مطالب در ...👇 ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
چیستی حکمت علمی و ضرورت احیاء آن.pdf
622.1K
📌محورهای نشست چیستی حکمت علمی و ضرورت احیاء آن با ارائه استاد یزدانپناه و دکتر محسن جوادی : ⁦▫️⁩چیستی حکمت عملی. ⁦▫️⁩امکان تحقّق حکمت عملی با توجّه به موضوع آن. ⁦▫️⁩ضرورت احیاء حکمت عملی. ⁦▫️⁩حکمت عملی و شریعت نبوی. ⁦▫️⁩حکمت عملی و علوم انسانی. ⁦▫️⁩و ارائه سیر مطالعاتی در حوزه حکمت علمی. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌فلسفه اسلامی نیازمند تحول است : 🔸فلسفه در معنایی بسیط، تفکر و عُمق اندیشیِ روشمند درباره کلی‌ترین و اساسی‌ترین مسائل هستی است و مقصد آن دست یابی به حقیقت است . 🔸در واقع، این امتیاز و ویژگی اختصاصی انسان است که می‌تواند مستقل، آزادانه و بدون هرگونه سقف و محدودیتی درباره کلی‌ترین مسائل عالم فکر کند و از طریق دست یابی به نتایج قطعی یا نیمه قطعی، حیات خود را از پوچی و بی معنایی نجات دهد . 🔸هر انسانی بالقوه یک متفکر است اما این فلسفه است که میدان تفکر را برای انسان بوجود می‌آورد؛ یعنی فلسفه با پرورش فکر و به فعلیت رساندن ظرفیت فکری انسان و چرخاندن نگاه انسان از زمین به آسمان، فرصت تفکر و عمق اندیشی درباره هستی را برای انسان فراهم می‌کند. 🔸نباید فلسفه را در حد روش تنزل داد اما روشن است که فلسفه با روش خود گره خورده است یعنی فلسفه آنگاه فلسفه است که روش آن یعنی روش استدلال عقلی که مبتنی بر بدیهیات عقل فطری است، مفقود یا منزوی نباشد . 🔸 به تعبیر ابن سینا، فلسفه آگاهی به حقایق اشیاء است و لذا نقطه کانونی در فلسفه، درک ذات و حقیقت موجودات است نه روابط و کارکرد موجودات؛ بر این اساس، اگر هم فلسفه وارد روابط علّی و معلولی موجودات می‌شود، هدف آن فهم کُنه و ذات موجودات و پرده برداری از حقیقت است نه دست یابی به قوانین حاکم بر حیات و بقاء موجودات که علم عهده دار آن است. ‌▫️⁩ادامه دارد .. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
⭕ با وجود تفکیک علم از فلسفه، اگر به نوع پرس‌های متداولی که امروز به نام پرسش‌های فلسفی در دنیا مطرح می‌شود دقت شود ، خیلی از این پرسش‌ها اساساً پرسش فلسفی نیست. 🔻در واقع، وقتی فلسفه به نفس تفکر و ژرف اندیشی، یا به نفس روش عقلی معنا می‌شود، طبیعی است که هر پرسشی که پاسخ آن نیازمند تفکر یا به کارگیری روش عقلی است، پرسش فلسفی قلمداد می شود. 🔻از طرف دیگر، نباید دگردیسی فلسفه بوسیله علم مدرن را نادیده گرفت. این دگردیسی موجب شده تا نه تنها موضوع، بلکه هدف و روش فلسفه تغییر کند و هر پرسشی که در مواجهه علم با زندگی بشر دچار سردرگمی قرار می‌گیرد، پرسش فلسفی محسوب شود بطوریکه دکارت معتقد بود فلسفه شامل هر چیزی است که ذهن انسانی می‌تواند بداند، هم به عنوان راهنمای زندگی، هم برای حفظ سلامتی و هم برای کشف همه انواع مهارت‌ها. 🔻 آنچه مسلم است، نه فلسفه کلید همه معماهای ریز و درشت انسان است و نه اساساً قادر است که چنین نقشی را به عهده داشته باشد. ویژگی‌های پرسش فلسفی را می‌بایست بر حسب موضوع و قلمرو فلسفه مشخص کرد. 🔻فیلسوفان مسلمان موضوع فلسفه را موجود به ما هو موجود یا حقیقت وجود و احکام آن تعیین می‌کنند. با این ملاحظه، توقع از فلسفه برای پاسخگویی مستقیم به هرگونه پرسش فکری‌ای، توقع به جایی نیست هرچند اساس هرگونه تفکر و هرگونه علمی به فلسفه برمی‌گرد . 🔻یک پرسش فلسفی چند ویژگی عمده دارد؛ کلی است(اساسی یعنی هستی شناختی است)؛ مختص به فلسفه و روش فلسفی است یعنی به دنبال کشف حقیقت می‌باشد. ‌▫️⁩ادامه دارد... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌چشم انداز جامعه بدون فلسفه : 🔸در اینجا وقتی از فلسفه صحبت می‌شود منظور فلسفه سنتی و در موارد خاص، فلسفه اسلامی است. فقدان یا به ضعف کشیده شدن فلسفه هرچند راه را برای مادی زدگی باز می‌کند، اما ویروس خطرناک بی‌معنایی و پوچی را چنان بر حیات انسان مسلط می‌کند که چیزی از ارزش‌های انسان باقی نمی‌ماند. 🔸واقعیت این است که با وجود استقلال فلسفه از دین، نمی‌توان نسبت به خدمات متقابل فلسفه و دین بی‌تفاوت بود. از یک سو فلسفه وامدار اسلام است و در نبود اسلام فلسفه در بیراهه ها متوقف می‌شود. 🔸از دیگر سو، اگر تفکر فلسفی به جامعه اسلامی پا نمیگذاشت، کمتر فرصت بسط و تعمیق معارف اسلامی و در نتیجه، امکان حفظ و صیانت از آن بوجود می آمد. اگر به تاریخ اسلام دقت کنیم، اوج گیری فکری و به تبع آن، رشد اجتماعی و تمدنی مسلمانان عموماً با رشد فلسفه اسلامی در عالم اسلامی مقارن بوده است. 🔸در نقطه مقابل، هرکجا صحبت از انحطاط و عقب ماندگی است، هر کجا صحبت از سلطه پذیری و تحقیر است، و هرکجا باب امام ستیزی باز است، در آنجا یکه تازی جریان‌های ضد عقلی و متحجر بر جامعه اسلامی آشکار است. 🔸یکی از شاخه‌های تحجر اخباریگری است که بیش از همه در شیعه رواج پیدا کرد. بحث اصلی اخباری‌ها این بود که از ادله اربعه تنها سنت دارای حجیت است و راه فهم قرآن فقط از سنت می گذرد. 🔸هرچند حذف قرآن خود مصیبت‌های بزرگی را بوجود آورد، لکن حذف عقل از منابع استنباط نه تنها باب خیلی از تکالیف عقلی را بست بلکه ابزار فهم روشمند و عمیق سنت را هم گرفت و ظاهر گرایی در فهم سنت را رواج داد. 🔸اگر کمی دقیق شویم، متوجه خواهیم شد که اگر اخباریگری در عالم اسلام از رشد باز نمی‌ایستاد، امروز جامعه اسلامی در ناکجا آباد قرار داشت. نه از اسلام به جز قشر و ظاهر چیزی باقی مانده بود و نه از سنت پبامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع)، اثری جز زنجیره‌ای از برداشت‌های موهوم و موهن باقی مانده بود. 🔸نه دیگر امکان صحبت کردن از فقه پویای شیعی وجود داشت و نه اساساً چشم اندازی برای تجدید حیات دینی قابل ترسیم بود. 🔸اغلب جریان‌های انحرافی در طول تاریخ اسلام مستقیم یا غیر مستقیم، محصول ضدیت کور با فلسفه و فربه کردن تفکرات اخباری و قشری‌گراست و بیشترین نفوذ دشمن در جامعه اسلامی هم از چنین مسیری بوده است . 🔸لذا نباید اجازه داد مجدداً جریان‌های ضد فلسفی در دنیای اسلام مسلط شود چراکه شک نباید کرد غیبت فلسفه، جامعه اسلامی را به انحطاط می‌کشد. ‌▫️⁩ادامه دارد ... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌فلسفه و علوم انسانیِ اسلامی: 🔸فراتر از اینکه فلسفه مادر علوم است و نقش منحصر بفردی در پایه‌گذاری همه علوم ایفا می‌کند، بهره‌گیری علوم انسانی اسلامی از فلسفه به خصوص فلسفه صدرایی یک بهره‌گیری ویژه و سرنوشت ساز است. 🔸در حقیقت، فلسفه صدرایی به جهت خصیصه جامعی که دارد نه فقط به تقرب فلسفه به دین کمک کرده است بلکه سبب شده تا مسائل اسلامی مبتنی بر یک دستگاه حِکمی کارآمد، از منظر مشترک فلسفه و دین و از طریق یک هم افزایی کاملاً مؤثر مورد بررسی قرار گرفته و نتایج منحصر بفردی را تولید کند. 🔸همه این‌ها در شرایطی رخ داده که فلسفه صدرایی خود را از مقام استقلال فلسفی عزل نکرده و مرز نقل و عقل را به وضوح از هم تفکیک کرده است. 🔸در واقع در فلسفه صدرایی هیچ آموزه‌ای نیست که در معرض اثبات عقلی قرار نگیرد و به صرف آنکه نقلِ معتبر است پذیرفته شود هرچند پذیرفتن یک نقل معتبر، با همه لوازم آن، می‌تواند تابع یک اصل کلان عقلی باشد اما به هر حال کار فلسفه اقامه برهان است و هرکجا برهان نباشد فلسفه هم حضور ندارد. 🔸 حضور پررنگ فلسفه در علوم انسانی اسلامی باب ورود نسبت‌گرایی در علوم انسانی اسلامی را تا حدود زیادی بسته است هرچند این باب بر حسب ذات علم تجربی، در طبقات رویین علوم انسانیِ اسلامی غیر قابل انسداد است لکن این سطح از نسبیت، علوم انسانیِ اسلامی را در کشف و حل مسأله زمین گیر نمی‌کند. ‌▫️⁩ادامه دارد ... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌اهمیت اجتماعی شدن فلسفه: 🔻مسائل فلسفی نمی‌تواند از موضوع و هدف فلسفه جدا باشد. 🔻با این حال، فلسفه آمده تا در زندگی مردم حضوری مؤثر داشته باشد و باید دید که این حضور مؤثر چگونه قابل تعریف است. 🔻هرچند فلسفه قرار نیست لایه بنیادین حضور خود در عرصه معرفت و علم را نادیده بگیرد اما می‌تواند در خیلی از لایه‌های دیگر معرفت و علم امتداد پیدا کند. یعنی حل یک مسأله هستی شناسانه می‌تواند و باید آشکار و پنهان در لایه‌های گوناگون زندگی فردی و جمعی اثر بگذارد و از بیگانه شدن حیات با یافته‌های فلسفی هستی شناسانه جلوگیری کند. 🔻حالا باید پرسید آیا فلسفه خود متولی امتداد فردی و یا اجتماعی خود است یا این وظیفه بر عهده علوم انسانی است؟ 🔻 به نظر می‌رسد اگر قهر فلسفه با علوم انسانی به آشتی تبدیل شود، می‌توان از علوم انسانی توقع داشت که به طور طبیعی به تسری بخشیدن به فلسفه در عرصه‌های اجتماعی کمک کند کما اینکه علوم انسانیِ اسلامی این رسالت را در درون خود پذیرفته است هرچند قبول این مأموریت توسط خود فلسفه هم قابل بررسی است و چه یکی از مصادیق تحول در ساختار و ادبیات فلسفه به همین امر مربوط است. ‌▫️⁩B2n.ir/d21850https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742