eitaa logo
مدرسه آزاد عالی عروج
1.1هزار دنبال‌کننده
142 عکس
4 ویدیو
10 فایل
‌▫️⁩مدرسه آزاد عالی عروج #فلسفه_برای_همه 📚 برگزاری دوره های آشنایی با اندیشه اسلامی. ❇️تحت اشراف استاد عبدالرسول عبودیت و نظارت حضرت استاد یدالله یزدان پناه 🆔https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742 ‌▫️⁩ادمین: @aliakbar_bayat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 نحوه نظارت فلسفه بر علوم : 🔸در هر علمي به ويژه در علوم انسانی يک دسته مباني کلان فلسفي اعمّ از مباني هستي‌شناختي و انسان‌شناختي داريم که في الجمله در علم حاضرند و گاهي هم احساس مي‌کنيم که بالجمله حضور دارند. 🔸البته يک دسته از اين مباحث در علوم تجربي هم مطرح است و بنابراين مي‌توان توسعه داد و گفت که مباني کلان فلسفي در علوم تجربی هم حضور دارد. 🔸اين مباني کلان فلسفي، همان فلسفه است که خودش را در اين علوم کشانده و در حال امتداد يافتن است. 🔸به عبارت ديگر ما يک دسته مسائل و مباني کلان هستي‌شناختي و انسان‌شناختي نظير نحوه وجود و چيستي داريم که هر علمي نيازمند به آن است اما نه در آن علم بلکه پيش از آن علم مورد بحث قرار مي‌گيرد و علم با استفاده از آنها پيش مي‌رود. تمام اين‌ها مسائل فلسفي است و فلسفه بايد به آنها بپردازد و آنها را امتداد دهد. 🔸 علوم به گونه ديگري هم با فلسفه در ارتباط‌اند و فلسفه به شکل ديگري هم بر آنها نظارت دارد. به اين معنا که دسته‌اي از پرسش‌هاي فلسفي در هر علم وجود دارد که در واقع خلل و فرج آن علم است و فلسفه بايد آنها را تحليل و اثبات کند تا بعد مورد استفاده علوم قرار گيرد. 🔸گاهي بعضي مسائل هم‌چنان به شکل خام در علم به کار مي‌روند، اين در مواردي است که هنوز خود فلسفه به آن مباحث نپرداخته و آنها را امتداد نداده است. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔻بنابراين امتداد‌ بخشي فلسفه از يک منظر به مباحث کلان و نحوه وجود هر علم اختصاص دارد و از منظر ديگر به نگاه ناظرانه‌اي که فلسفه بايد نسبت به علم داشته باشد مربوط مي‌شود. 🔻يک منظر پساعلمي هم وجود دارد. به اين معنا که هر علمي -اعمّ از علوم تجربي و انساني- پس از پديد آمدن، پديده‌هايي را پيش رو دارد که فيلسوف مي‌تواند آنها را مورد بررسي و نقد قرار دهد و اين بررسي و نقد، در زمره کارهاي امتداد فلسفه به شمار بيايد. به تعبير ديگر اين مورد ناظر به آن مسأله‌اي است که علم آن را مطرح کرده است و عملاً از آن استفاده مي‌کند و ما مي‌توانيم از آن نکته‌اي بگيريم. 🔻به‌عنوان مثال وقتي نظريه دورکيم را مورد بررسي مي‌دهيم، مي‌بينيم که اصالت فرد در کار او حذف شده است. در اينجا فيلسوف مي‌تواند اين پرسش را مطرح کند که چرا اين‌گونه شد؟ آيا اصالت فرد در بحث اصالت جامعه حذف مي‌شود؟ اين پرسش که پرسشي جدي براي فيلسوف است يک پرسش پساعلمي محسوب مي‌شود؛ يعني علم تشکيل شده و حرفي زده است ولي پيرامون آن هم مي‌توان پرسشي را مطرح کرد. 🔻بنابراين فلسفه صرفاً پيش از شکل‌گيري علم بر آن نظارت نمي‌کند بلکه پس از آن هم مي‌تواند حالت نظارت را داشته باشد. نتيجه اين نظارت مي‌تواند مادّه علم باشد و محصول اين تعامل، امتداد فلسفه است. 🔻بنابراين براي اينکه امتداد فلسفه محقق شود بايد اموري باشد که فلسفه با آنها مساس پيدا کند. طبيعتاً امور فلسفي فراواني در هر علم وجود دارد که فلسفه مي‌تواند به آنها بپردازد و اگر بخواهيم فلسفه را امتداد دهيم بايد به اين امور فلسفي علم پاسخ گوييم. ‌▫️⁩نشست علمی استاد یزدانپناه (مجمع عالی حکمت اسلامی) http://B2n.ir/b87816https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉 🔰سخنرانی استاد حسن رحیم‌پور ازغدی با موضوع: انتخابات مجلس، انتصاب به دست مردم (فلسفه انتخابات در نظام دینی) نشست ("مردم سالاری" با کدام منطق؟) _ ۹۸ 📅 پخش: ۱۴۰۲/۱۰/۰۱ 🆔 @rahimpour
📌فلسفه الهی ریاست جمیع علوم را به عهده دارد : 🔸فلسفه الهي، رياست علوم ديگر را به عهده دارد زيرا گذشته از تأمين هستي موضوعات و مبادي تصديقيِ مسائل آنها، تعريف ديني بودن آنها را نيز به عهده دارد كه. 🔸فيلسوف الهي چونان بوعلي سينا(ره) كوشيد كه صبغهٴ الهي بودن وي، رياست ساير رشته‌هاي علمي او را عهده‌دار باشد. 🔸لذا در تدوين فلسفه‌‌ٴ اخلاق همانند فلسفه كلي مطالبي را مرقوم داشت كه رسالةالطير وي نموداري از آنچه به طور رصين و مرصوص در نمط‌هاي پاياني اشارات و تنبيهات نگاشتند مي‌باشد 🔸فيلسوف الهي دانشي را مي‌طلبد كه هستهٴ مركزي آن در تقوا نهفته است نه لُغَت، عُرْف، سنّت بُومي، محاورات مردمي و مانند آن، هر چند حرمت نهادن به اين امور در حدّ مناسب آنها سودمند است. 🔸 فلسفهٴ الهي، برابر دريافت ِ تعلّمي خود از وحي آسماني، انسان را مهاجر از دنيا به برزخ و از آنجا به قيامت مي‌داند و در برخورد وي با پديد‌هٴمرگ، انسان را پيروز مي‌شمارد يعني بشر مرگ را مي‌ميراند نه آنكه مرگ او را بميراند. 🔸پيام قرآن حكيم اين است: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ المَوْتِ﴾ نه ‌«كلُّ نَفْسٍ يَذُوقها الموتُ‌» و روشن است كه ذائق، مَذُوق را هضم مي‌كند نه عكس آن و چون نَفْس در هماورد با پديدهٴ مرگ پيروز است و بعد از مردن زنده و پاينده است، ره‌توشه اَبَد مي‌طلبد و تأمين آن بدون شناختِ راه و رونده و مقصد ميسور نيست. 🔸فلسفه الهي، هستي‌شناسي را وسيلهٴمعرفت اصول اعتقادي دين قرار مي‌دهد تا جريان توحيد و معاد و وحي و نبوت به مقدار توان بشري حل گردد. 🔸زندگي بدون معرفتِ آغاز و انجام جهان، سنگواره بي‌روح است كه همگان از آن مي‌گريزند ولي حيات آميخته با معرفتِ مبدء و اندوختهٴ شناختِ معاد و آويخته دانش وحي و نبوت همانند حَجَر جوشان است كه همگي آن را مي‌گزينند زيرا كوثر از آن مي‌تراود و عطش گياه و جانور و بشر با آن برطرف مي‌گردد. ‌▫️⁩آبان 1388 آیت الله جوادي آملي ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌امتداد اجتماعی در فلسفه اسلامی: 🔸امتداد فلسفه به این معنا است که پرسش‌های بنیادین در مورد ابعاد گوناگون زندگی به این دانش سپرده شده و پاسخ آنها را از این روش فکری طلب کرد. 🔸برای مثال تفکر در باب حکومت، سیاست و اقتصاد به پرسش‌های اولیه‌ای منجر می‌شود که گویی پیش از آن پرسشی وجود ندارد مانند این سوال که هدف از زندگی اقتصادی چیست. پاسخ به چنین پرسش‌هایی دانشی با قدرت فلسفه را مطالبه می‌کند. 🔸مکاتب مختلف فلسفی مانند فلسفه صدرایی، فلسفه سینایی و غیره فرآورده‌هایی در پاسخ به پرسش‌های بنیادین زندگی انسانی در حوزه اجتماعی دارند. 🔸اختلاف اساسی بین مکاتب مختلف وجود دارد، به عنوان مثال مارکس قائل به وجود جامعه پرقدرت متمایز از مجموع افراد است و فردگرایان افراطی می‌گویند چیزی به نام جامعه وجود خارجی ندارد و هر چه هست فرد است. 🔸پاسخ به این سوال را می‌توان در مکتب فلسفه اسلامی نیز جستجو کرد. امام خمینی(ره) مظهر این نوع تفسیر فلسفی از جهان بود و بر اساس همین تفسیر در مورد حیات خود و دیگران تصمیم می‌گرفت. 🔸امام(ره) بر اساس مبانی اساسی عرفانی معتقد بود که چیزی جز خدا وجود ندارد و همه چیز مظهر وجود خدا است و بر همین اساس تدابیر سیاسی و اجتماعی را مدیریت می‌کرد. می‌توان گفت تداوم اجتماعی فلسفه اسلامی در پاسخ به پرسش‌های اجتماعی در جهان معاصر را می‌توان از سیره نظری و عملی امام خمینی(ره) آموخت.https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔸دکارت که گفته می‌شود پدر دوران جدید غرب است به اینجا رسید که موضوع تفکر(اندیشیدن) باید موضوع تفکر باشد و ریاضیات یقینی‌ترین روش برای تولید دانش است. 🔸دانشمندان و متفکران سایر علوم نیز این مسیر را ادامه دادند و علم را اساسا آن چیزی فرض کردند که به روش ریاضی قابل تولید باشد. 🔸متاسفانه فلسفه اسلامی در کشورهای اسلامی کمتر مبنای تولید دانش قرار می‌گیرد و این انقطاع مشکل بزرگی است که باید برای آن چاره‌ای اندیشیده شود. مسئله این است که بخشی از جامعه علمی کشورهای اسلامی مقلد است و از خروجی جامعه علمی غربی بدون هیچ دخل و تصرف اساسی استفاده می‌کند. 🔸دانش در کشورهای اسلامی باید مبتنی بر یافته‌های فلسفه اسلامی باشد و خروجی فلسفی انسان شناسی در جامعه علمی مبنا قرار بگیرد. 🔸امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب و سایر بزرگان فکری معاصر در هر دو حیطه فکری و عملی موفق بودند. به این معنا که هم در حوزه نظریه پردازی و هم در حوزه کنشگری فعال بوده و هستند. کنشگرانی هستند که هم حوزه زندگی فردی خود را رقم زدند هم به عنوان سیاستگذار جامعه را بر اساس دستگاه فلسفی اسلامی رهبری کردند. به عنوان مثال امام توان و هویت برجسته‌ای برای فرد انسانی قائل است و معتقد است فرد می‌تواند عالمی را به هم بزند و بر همین اساس هم عمل می‌کند. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
متفکران معاصر اسلامی فلسفه را به حوزه حیات اجتماعی آوردند. 🔻 تدابیر اسلام در مورد زندگی انسان تماما در خصوص حیات اجتماعی انسان است چرا که هیچ عرصه‌ای از زندگی انسان وجود ندارد که اجتماعی نباشد، این آموزه‌ها و مانند این مطالبی است که به همت اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی از فلسفه اسلامی برآمده است. 🔻اندیشمندان تلاش می‌کنند مبانی فلسفی اسلامی را به کار گرفته و در حوزه‌های تحلیل سیاسی، اجتماعی و نظریه پردازی علوم انسانی از آن استفاده کنند. می‌توان گفت این مطالعات از این جهت بسیار امیدبخش و بی رقیب است. به نظر می‌رسد هر اندازه این دستگاه فکری با پرسش‌های جدی و بنیادبرافکن مواجه شود خلاقانه‌تر عمل خواهد کرد. متفکران اسلامی باید از فضای آکادمیک محض بیرون آمده و در فضای حل مسئله قرار بگیرد. البته این به معنای صرف نظر از مبانی یا متد نیست بلکه باید از مبانی و متد خود در فضای حل مسئله استفاده کنند. 🔻توصیه به علاقه‌مندان به نگاه‌های فلسفی در چارچوب تفکر دینی این است که آثار علامه طباطبایی، امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب و متفکران معاصر اسلامی را مطالعه و زندگی کنند. زندگی و سیره نظری و عملی رهبر حکیم انقلاب یک تجربه چهل ساله عملی از این سیستم فکری است. گویی این تفکر خود را در سنت و سیره عملی رهبر انقلاب بروز داده است و این دستگاه کاملی از نظر و عمل است. ‌▫️⁩رفیعی آتانی B2n.ir/m11627https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌آیا حکمت عملی می‌تواند در اداره جامعه و رسیدن به تمدن دینی مؤثر باشد؟ 🔸حکمت عملی که یکی از شاخه‌ها و اقسام فلسفۀ مطلق است، در تنظیم و شناخت فعل و کنش‌های ارادی انسان در حوزه فردی و اجتماعی نقش دارد که هدف‌گذاری اساسی آن ایجاد سعادت و نیکبختی مبتنی بر اندیشه و فکر است. 🔸در طول تاریخ حکمت اسلامی، متأسّفانه به این شاخه، توجه کافی و لازم صورت نگرفت. در ابتدای تاریخ حکمت اسلامی، فارابی به نحو جدّی به این موضوع پرداخت و آن را مسأله اصلی و اساسی خود تلقّی کرد و بلکه آن را محور اندیشه‌های خود قرار داد. متأسّفانه بعد از وی، این موضوع پیگیری نشد و به تدریج حکمت عملی کم‌رنگ و کم‌فروغ باقی ماند. 🔸در برنامۀ آموزشی حکمی و فلسفی ما شاخۀ حکمت نظری بسیار پررنگ و پرفروغ است و با حجم وسیعی ارائه می‌شود. امّا متأسّفانه از حکمت عملی چیزی جز یک اسم عرضه نشده است. 🔸حال آنکه قهرمان این میدان “فارابی”، تصریح می‌کند که حکمت نظری بدون تتمیم با حکمت عملی فلسفۀ ناقصه یا فلسفۀ بتراء (دم‌بریده) است و به کمال خود دست نیافته است. 🔸به نظر می‌رسد برای ادارۀ جامعه و تمدّن و رسیدن به مرحلۀ تمدّن دینی یا هر تمدّن دیگری وجود یک نرم‌افزار لازم است. پرسش این است که این نرم‌افزار توسّط کدام دانش تأمین می‌شود؟ کدام دانش این نرم‌افزار را پدیدمی‌آورد؟ ‌▫️⁩ادامه دارد ... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
⭕ورود به حکمت عملی به معنای کنار گذاشتن حکمت نظری نیست باید از حکمت نظری در مبانی انسان شناسانه و هستی شناسانه استفاده کنیم. 🔻اساسا حکمت نظری پایه های آغازین ورود به حکمت عملی را فراهم میکند. 🔻حکمت عملی از صفر شروع نمیکند بلکه از شناخت هایی که حکمت نظری به آن میدهد آغاز میکند. 🔻بنابراین حکمت عملی برهانی است نه اعتباری در جزئیات نیز میتوانیم قوانین را بیاوریم به شرط اینکه علم آنرا فراهم آوریم . 🔻برای اداره یک جامعه دینی هم از حکیم و هم از فقیه باید استفاده شود. 🔻همانگونه که از فقها می‌خواهیم در فضای اندیشه اجتماعی و دینی نظر بدهند حکیم و فیلسوف نیز باید در این مسئله سهیم باشد. 🔻بعضی از تشخیص های مناسب ، با پشتوانه حکمت عملی و حکمت کلان هستند. ‌▫️⁩ادامه دارد ... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
حکمت عملی اساسأ قواعد کلان مربوط به حوزه عمل است و به همین دلیل یابنده آن عقل عملی ذات یاب می‌گویند به این معنا که حقایقی را میابد و قواعد کلی از آنها به دست میدهد . 🔻به همین دلیل این امکان وجود دارد که از آن اخلاق برآید همچنان که میبینیم علم اخلاق فلسفی چنین تلاشی می‌کند . 🔻عقل تدبیری اگر خوب پخته شود فضاهای مدیریتی را به خوبی پوشش خواهد داد . 🔻تمام سازندگی ها کنش ها و تمام آنچه را که با آن حوزه انسانی خود اعم از تمدن جامعه و ... را می‌سازیم منوط به حکمت عملی است . 🔻آنچه انسان را تحریک می‌کند به ویژه‌ در جایی که نیاز عقلانیت او تامین شده عقل عملی است ، ساخت انسان ، ساخت جامعه و تمدن منوط به عقل عملی است که پرداختن به آن اهمیت دارد. ‌▫️⁩جامع مطالب در ...👇 ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
چیستی حکمت علمی و ضرورت احیاء آن.pdf
622.1K
📌محورهای نشست چیستی حکمت علمی و ضرورت احیاء آن با ارائه استاد یزدانپناه و دکتر محسن جوادی : ⁦▫️⁩چیستی حکمت عملی. ⁦▫️⁩امکان تحقّق حکمت عملی با توجّه به موضوع آن. ⁦▫️⁩ضرورت احیاء حکمت عملی. ⁦▫️⁩حکمت عملی و شریعت نبوی. ⁦▫️⁩حکمت عملی و علوم انسانی. ⁦▫️⁩و ارائه سیر مطالعاتی در حوزه حکمت علمی. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌فلسفه اسلامی نیازمند تحول است : 🔸فلسفه در معنایی بسیط، تفکر و عُمق اندیشیِ روشمند درباره کلی‌ترین و اساسی‌ترین مسائل هستی است و مقصد آن دست یابی به حقیقت است . 🔸در واقع، این امتیاز و ویژگی اختصاصی انسان است که می‌تواند مستقل، آزادانه و بدون هرگونه سقف و محدودیتی درباره کلی‌ترین مسائل عالم فکر کند و از طریق دست یابی به نتایج قطعی یا نیمه قطعی، حیات خود را از پوچی و بی معنایی نجات دهد . 🔸هر انسانی بالقوه یک متفکر است اما این فلسفه است که میدان تفکر را برای انسان بوجود می‌آورد؛ یعنی فلسفه با پرورش فکر و به فعلیت رساندن ظرفیت فکری انسان و چرخاندن نگاه انسان از زمین به آسمان، فرصت تفکر و عمق اندیشی درباره هستی را برای انسان فراهم می‌کند. 🔸نباید فلسفه را در حد روش تنزل داد اما روشن است که فلسفه با روش خود گره خورده است یعنی فلسفه آنگاه فلسفه است که روش آن یعنی روش استدلال عقلی که مبتنی بر بدیهیات عقل فطری است، مفقود یا منزوی نباشد . 🔸 به تعبیر ابن سینا، فلسفه آگاهی به حقایق اشیاء است و لذا نقطه کانونی در فلسفه، درک ذات و حقیقت موجودات است نه روابط و کارکرد موجودات؛ بر این اساس، اگر هم فلسفه وارد روابط علّی و معلولی موجودات می‌شود، هدف آن فهم کُنه و ذات موجودات و پرده برداری از حقیقت است نه دست یابی به قوانین حاکم بر حیات و بقاء موجودات که علم عهده دار آن است. ‌▫️⁩ادامه دارد .. ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
⭕ با وجود تفکیک علم از فلسفه، اگر به نوع پرس‌های متداولی که امروز به نام پرسش‌های فلسفی در دنیا مطرح می‌شود دقت شود ، خیلی از این پرسش‌ها اساساً پرسش فلسفی نیست. 🔻در واقع، وقتی فلسفه به نفس تفکر و ژرف اندیشی، یا به نفس روش عقلی معنا می‌شود، طبیعی است که هر پرسشی که پاسخ آن نیازمند تفکر یا به کارگیری روش عقلی است، پرسش فلسفی قلمداد می شود. 🔻از طرف دیگر، نباید دگردیسی فلسفه بوسیله علم مدرن را نادیده گرفت. این دگردیسی موجب شده تا نه تنها موضوع، بلکه هدف و روش فلسفه تغییر کند و هر پرسشی که در مواجهه علم با زندگی بشر دچار سردرگمی قرار می‌گیرد، پرسش فلسفی محسوب شود بطوریکه دکارت معتقد بود فلسفه شامل هر چیزی است که ذهن انسانی می‌تواند بداند، هم به عنوان راهنمای زندگی، هم برای حفظ سلامتی و هم برای کشف همه انواع مهارت‌ها. 🔻 آنچه مسلم است، نه فلسفه کلید همه معماهای ریز و درشت انسان است و نه اساساً قادر است که چنین نقشی را به عهده داشته باشد. ویژگی‌های پرسش فلسفی را می‌بایست بر حسب موضوع و قلمرو فلسفه مشخص کرد. 🔻فیلسوفان مسلمان موضوع فلسفه را موجود به ما هو موجود یا حقیقت وجود و احکام آن تعیین می‌کنند. با این ملاحظه، توقع از فلسفه برای پاسخگویی مستقیم به هرگونه پرسش فکری‌ای، توقع به جایی نیست هرچند اساس هرگونه تفکر و هرگونه علمی به فلسفه برمی‌گرد . 🔻یک پرسش فلسفی چند ویژگی عمده دارد؛ کلی است(اساسی یعنی هستی شناختی است)؛ مختص به فلسفه و روش فلسفی است یعنی به دنبال کشف حقیقت می‌باشد. ‌▫️⁩ادامه دارد... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌چشم انداز جامعه بدون فلسفه : 🔸در اینجا وقتی از فلسفه صحبت می‌شود منظور فلسفه سنتی و در موارد خاص، فلسفه اسلامی است. فقدان یا به ضعف کشیده شدن فلسفه هرچند راه را برای مادی زدگی باز می‌کند، اما ویروس خطرناک بی‌معنایی و پوچی را چنان بر حیات انسان مسلط می‌کند که چیزی از ارزش‌های انسان باقی نمی‌ماند. 🔸واقعیت این است که با وجود استقلال فلسفه از دین، نمی‌توان نسبت به خدمات متقابل فلسفه و دین بی‌تفاوت بود. از یک سو فلسفه وامدار اسلام است و در نبود اسلام فلسفه در بیراهه ها متوقف می‌شود. 🔸از دیگر سو، اگر تفکر فلسفی به جامعه اسلامی پا نمیگذاشت، کمتر فرصت بسط و تعمیق معارف اسلامی و در نتیجه، امکان حفظ و صیانت از آن بوجود می آمد. اگر به تاریخ اسلام دقت کنیم، اوج گیری فکری و به تبع آن، رشد اجتماعی و تمدنی مسلمانان عموماً با رشد فلسفه اسلامی در عالم اسلامی مقارن بوده است. 🔸در نقطه مقابل، هرکجا صحبت از انحطاط و عقب ماندگی است، هر کجا صحبت از سلطه پذیری و تحقیر است، و هرکجا باب امام ستیزی باز است، در آنجا یکه تازی جریان‌های ضد عقلی و متحجر بر جامعه اسلامی آشکار است. 🔸یکی از شاخه‌های تحجر اخباریگری است که بیش از همه در شیعه رواج پیدا کرد. بحث اصلی اخباری‌ها این بود که از ادله اربعه تنها سنت دارای حجیت است و راه فهم قرآن فقط از سنت می گذرد. 🔸هرچند حذف قرآن خود مصیبت‌های بزرگی را بوجود آورد، لکن حذف عقل از منابع استنباط نه تنها باب خیلی از تکالیف عقلی را بست بلکه ابزار فهم روشمند و عمیق سنت را هم گرفت و ظاهر گرایی در فهم سنت را رواج داد. 🔸اگر کمی دقیق شویم، متوجه خواهیم شد که اگر اخباریگری در عالم اسلام از رشد باز نمی‌ایستاد، امروز جامعه اسلامی در ناکجا آباد قرار داشت. نه از اسلام به جز قشر و ظاهر چیزی باقی مانده بود و نه از سنت پبامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع)، اثری جز زنجیره‌ای از برداشت‌های موهوم و موهن باقی مانده بود. 🔸نه دیگر امکان صحبت کردن از فقه پویای شیعی وجود داشت و نه اساساً چشم اندازی برای تجدید حیات دینی قابل ترسیم بود. 🔸اغلب جریان‌های انحرافی در طول تاریخ اسلام مستقیم یا غیر مستقیم، محصول ضدیت کور با فلسفه و فربه کردن تفکرات اخباری و قشری‌گراست و بیشترین نفوذ دشمن در جامعه اسلامی هم از چنین مسیری بوده است . 🔸لذا نباید اجازه داد مجدداً جریان‌های ضد فلسفی در دنیای اسلام مسلط شود چراکه شک نباید کرد غیبت فلسفه، جامعه اسلامی را به انحطاط می‌کشد. ‌▫️⁩ادامه دارد ... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌فلسفه و علوم انسانیِ اسلامی: 🔸فراتر از اینکه فلسفه مادر علوم است و نقش منحصر بفردی در پایه‌گذاری همه علوم ایفا می‌کند، بهره‌گیری علوم انسانی اسلامی از فلسفه به خصوص فلسفه صدرایی یک بهره‌گیری ویژه و سرنوشت ساز است. 🔸در حقیقت، فلسفه صدرایی به جهت خصیصه جامعی که دارد نه فقط به تقرب فلسفه به دین کمک کرده است بلکه سبب شده تا مسائل اسلامی مبتنی بر یک دستگاه حِکمی کارآمد، از منظر مشترک فلسفه و دین و از طریق یک هم افزایی کاملاً مؤثر مورد بررسی قرار گرفته و نتایج منحصر بفردی را تولید کند. 🔸همه این‌ها در شرایطی رخ داده که فلسفه صدرایی خود را از مقام استقلال فلسفی عزل نکرده و مرز نقل و عقل را به وضوح از هم تفکیک کرده است. 🔸در واقع در فلسفه صدرایی هیچ آموزه‌ای نیست که در معرض اثبات عقلی قرار نگیرد و به صرف آنکه نقلِ معتبر است پذیرفته شود هرچند پذیرفتن یک نقل معتبر، با همه لوازم آن، می‌تواند تابع یک اصل کلان عقلی باشد اما به هر حال کار فلسفه اقامه برهان است و هرکجا برهان نباشد فلسفه هم حضور ندارد. 🔸 حضور پررنگ فلسفه در علوم انسانی اسلامی باب ورود نسبت‌گرایی در علوم انسانی اسلامی را تا حدود زیادی بسته است هرچند این باب بر حسب ذات علم تجربی، در طبقات رویین علوم انسانیِ اسلامی غیر قابل انسداد است لکن این سطح از نسبیت، علوم انسانیِ اسلامی را در کشف و حل مسأله زمین گیر نمی‌کند. ‌▫️⁩ادامه دارد ... ༺ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌اهمیت اجتماعی شدن فلسفه: 🔻مسائل فلسفی نمی‌تواند از موضوع و هدف فلسفه جدا باشد. 🔻با این حال، فلسفه آمده تا در زندگی مردم حضوری مؤثر داشته باشد و باید دید که این حضور مؤثر چگونه قابل تعریف است. 🔻هرچند فلسفه قرار نیست لایه بنیادین حضور خود در عرصه معرفت و علم را نادیده بگیرد اما می‌تواند در خیلی از لایه‌های دیگر معرفت و علم امتداد پیدا کند. یعنی حل یک مسأله هستی شناسانه می‌تواند و باید آشکار و پنهان در لایه‌های گوناگون زندگی فردی و جمعی اثر بگذارد و از بیگانه شدن حیات با یافته‌های فلسفی هستی شناسانه جلوگیری کند. 🔻حالا باید پرسید آیا فلسفه خود متولی امتداد فردی و یا اجتماعی خود است یا این وظیفه بر عهده علوم انسانی است؟ 🔻 به نظر می‌رسد اگر قهر فلسفه با علوم انسانی به آشتی تبدیل شود، می‌توان از علوم انسانی توقع داشت که به طور طبیعی به تسری بخشیدن به فلسفه در عرصه‌های اجتماعی کمک کند کما اینکه علوم انسانیِ اسلامی این رسالت را در درون خود پذیرفته است هرچند قبول این مأموریت توسط خود فلسفه هم قابل بررسی است و چه یکی از مصادیق تحول در ساختار و ادبیات فلسفه به همین امر مربوط است. ‌▫️⁩B2n.ir/d21850https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌امتداد حکمت متعالیه _ اعتبارات علامه طباطبایی (رحمت الله علیه) 🔸متفکران و اندیشمندان حوزه فلسفه اسلامی باید مبانی مستحکم و در عین حال ذهنی و انتزاعی فلسفه را در دل جامعه امتداد بخشند میتوان گفت نقص فلسفه اسلامی نداشتن یک دستگاه اجتماعی سیاسی و در مراحل بعدی اقتصادی است . 🔸هرچند فلسفه اسلامی به صورت ذاتی در حوزه فردی و با عنوان حکمت عملی توانسته مبانی خود را به عرصه جامعه باز کند . 🔸در حال حاضر اولویت کار در حوزه فلسفه اسلامی علاوه بر استحکام مبانی گسترش آن در ساحات عینی تر زندگی به ویژه زندگی اجتماعی است(هرچند در آثار ملاصدرا بز خلاف آثار فارابی اثر مستقلی در این ابواب به چشم نمی‌خورد) که از آن به امتداد در ساخت جامعه ، فرهنگ و همچنین سیاست تعبیر می‌شود . 🔸طرح ریزی حکمت سیاسی یا اجتماعی یا نقش یک نظریه در تحقق حکمت سیاسی اجتماعی به معنای بیان مسائل علم سیاست یا جامعه شناسی نیست بلکه مقصود اتصال مبانی فکری و فلسفی یک نظام حکمی به ابتدای مسائل علم سیاست یا جامعه شناسی و مانند آن است ، به عبارت بهتر از آنجایی که فلسفه به کلیات می‌پردازد شأن فلسفه ورود به مسائل جزئی علوم نیست . 🔸پرداختن به مسائل بنیادین و ارائه پاسخ به نحو ایجاد مسائل اساسی سیاست و اجتماع دغدغه اصلی حکمت سیاسی اجتماعی است و هنگامی که با صفت متعالیه مقید می‌شود بررسی سوالات اساسی و بنیادین حیات ساسی اجتماعی را در حوزه مبانی حکمت صدرایی تبیین می‌کند . ⁦▫️⁩ادامه دارد ... ❞ مدرسه مجازی عروج ❝ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
نمونه نظریه ملاصدرا در مسائل اجتماعی سیاسی در حکمت متعالیه : 🔻ملاصدرا برای عارف سالک چهار سفر بیان میکند که به عبارتی مراحل استکمالی عارف است من الخلق الی الحق بالحق فی الحق من الحق الی الخلق بالحق بالحق فی الخلق 🔻فارغ از همه تحلیل ها و تطبیق هایی که در باره این چهار سفر ارائه شده مهم ترین نکته در راستای تبیین توجه ملاصدرا به بعد اجتماعی انسان سفر سوم و چهارم است. 🔻اگر کمال نهایی انسان صرفاً رسیدن به حق باشد سفر سوم و چهارم جایگاهی ندارد به عبارت دیگر عارف در دو سفر اول بیشتر از حیث فردی به کمال می‌رسد و سفر سوم آغازی بر استکمال بعد اجتماعی انسان است . 🔻با این بیان نیمی از مسیر کمال انسان حیثیت اجتماعی دارد و مسلماً حکمت متعالیه به عنوان نظام جامع فلسفی نمی‌تواند نسبت به این مسئله بی تفاوت باشد و نبوده است(آنچه بیان شد ابتدایی ترین دلیل بر توجه حکمت متعالیه به ابعاد اجتماعی انسان است). ‌▫️⁩ادامه دارد ... ❞ مدرسه مجازی عروج ❝ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔻ساحت سیاست و اجتماع دارای سرشتی متغیرند و بر این اساس ورود فلسفه اسلامی و به طور خاص حکمت متعالیه به ساحات اجتماعی و سیاسی نیازمند باب جدیدی است تا بتواند به امور متغیر نیز بپردازد و نظریه اعتباریات علامه طباطبایی یکی از همین ابواب است 🔻علامه طباطبایی یکی از بزرگترین پیروان مکتب صدرایی است که باطرح نظریه اعتباریات امتداد حکمت متعالیه در مسیر اجتماعی سیاسی را رقم زد . 🔻ادراکات اعتباری واسطه بین نیاز های انسان و افعال او جهت رفع آن نیازهاست و بر این اساس نظریه اعتباریات را میتوان حلقه وصل حکمت نظری و حکمت عملی دانست . 🔻طبق این نظریه جامعه یک واقعیت تقلیل ناپذیر به افراد و منوط به تحقق یک جمع انسانی است که تاثیر و تأثر متقابل داشته ، تحقق این جمع تابع اصل استخدام است . 🔻اصل استخدام متقابل نیازمند تعامل و تفاهم دوطرفه و به تبع نیازمند خلق زبان و در ادامه اعتبار ساختار های اجتماعی عدالت، قدرت و در نهایت سیاست است. 🔻سپس نظامات اجتماعی بر اساس احکام و اوامر عقلی برخاسته از فطرت در راستای صلاح و تکامل فرد و جامعه سامان میابد ‌. 🔻اصالت جامعه از منظر علامه و سریان اعتباریات پیش از اجتماع در اعتباریات پسینی ، تبیین دقیق تری از حرکت استکمالی عالم از کثرت به وحدت و جهت دهی افراد به سوی کمال در بستر حکمت سیاسی اجتماعی متعالیه و در چار چوب شریعت ارائه میدهد 🔻سریان اعتباریات پیش از اجتماع در اعتباریات پس از اجتماع است که به تبع اصالت جامعه قابل طرح است اگر جامعه هویتی مستقل دارد میتواند اعتباراتی داشته باشد که افراد را تحت تاثیر قرار داده و جهت دهی کند . 🔻حال اگر این جهت دهی تحت تدبیر حجت خدا (شریعت ) قرار گیرد با فطرت افراد مرتبط شده آنان را به سعادت ابدی میرساند . 🔻پیوند فطرت و شریعت از ویژگی های بارز اندیشه سیاسی اجتماعی علامه طباطبایی است و در نتیجه نظریه اعتباریات به نسبی گرایی منجر نخواهد شد زیرا مبتنی بر فطرت و در چارچوب شریعت است . 🔻ضمن ابعاد سیاسی اجتماعی که نظریه اعتباریات دارد باید حرکت استکمالی عالم از کثرت به سوی وحدت (در راستای حرکت جوهریه) و نقش جامعه در جهت دهی افراد به سوی سعادت در چارچوب حکمت متعالیه را نیز باید مورد بررسی قرار داد . ‌▫️⁩ادامه دارد ... ❞ مدرسه مجازی عروج ❝ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
🔻معانی که انسان در ظرف ذهن (در اعتبارات) لحاظ میکند ، و وجود دارد به این معنی نیست که ارتباطی با عالم حقیقت نداشته باشد این معانی وهمی بر یک حقیقت استوار هستند ، به عبارت بهتر ذهن این معانی را از پیش خود وضع و خلق نمیکند بلکه این معانی وهمی یک مصداق واقعی و نفس الامری دارند که این معانی از همان راه بر ذهن عارض می‌شوند 🔻بعنوان مثال اگر ما در ذهن انسانی را به شیر محدود میکنیم در عالم خارج یک شیر واقعی وجود دارد که حقیقتا حد شیر را با تمام آثار واقعی شیر دارد 🔻این معانی وهمیه قابلیت توسعه دارند و ممکن است با اصل قرار دادن آنها معانی وهمیه دیگری از آنها ساخته شود و با تحلیل یا ترکیب گسترش یابند 🔻این معانی صرفاً برخاسته از احساسات شاعرانه نیستند بلکه غالبأ نیازهای حیاتی نیز منجر به ایجاد احساس نیاز و به تبع ایجاد اینگونه معانی میشوند 🔻بنابراین انسان برای اینکه به اهداف و مقاصد عملی خود دست یابد در ذهن خود چیز دیگری را مصداق آن مفهوم فرض می‌کند که تنها در ذهن انسان مصداق آن مفهوم است و این عمل که اعتبار نام دارد فرایندی از ذهن است که با بسط و گسترش روی عوامل احساسی یا نیاز های حیاتی رخ میدهد که نوعی تصرف در ادراکات است و به صورت کامل تحت تاثیر احتیاجات زندگی و تمایلات درونی است خواه به صورت ارادی باشد یا غیر ارادی و با تغییر این تمایلات و نیاز ها تغییر می‌کند و طبیعتاً می‌توانند دارای سیر تکاملی و ارتقا باشند از این رو نسبی موقت و غیر ضروری هستند و این مطلب مهم ترین تفاوت ادراکات اعتباری با ادراکات حقیقی است 🔻ممکن است انسان یا هر موجود زنده دیگر (به اندازه شعور غریزی خود) در اثر احساسات درونی خویش که مولود یک سلسله احتجاجات وجودی مربوط به ساختمان ویژه اش می‌باشد یک رشته ادراکات و افکاری بسازد که بستگی خاص به احساسات مزبور داشته باشد 🔻یعنی موجودات زنده و به ویژه انسان این توانایی را دارند که بنا بر احساسات درونی که برخواسته از نیازهای درونی است ادراکاتی ایجاد کنند 🔻توانایی موجودات زنده در ایجاد این احساسات تابع میزان شعور آنهاست به این نحو که موجودات دارای شعور بیشتر توانایی بیشتری در ایجاد این معانی وهمیه دارند ‌▫️⁩ادامه دارد ... ❞ مدرسه مجازی عروج ❝ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌جایگاه ادراکات اعتباری در حرکت استکمالی : 🔸نظریه ادراکات اعتباری برخاسته از مبانی صدرایی است آنچه در نظریه ادراکات به روشنی قابل ملاحظه است ابتنای آن بر حرکت جوهری صدرایی است پارادایم فلسفی علامه حکمت متعالیه است و طبق نظریه اعتباریات موجود پس از اعتبار و برطرف کردن نیاز کمال قبلی را از دست نمی‌دهد و شروع به اعتبارات جدید برای کسب کمالات جدیدی میکند 🔸این بیان با مبانی صدرایی قابل تطبیق است که حرکت استکمالی را لبس بعد از لبس میداند و منطبق با حرکت جوهری است 🔸انسان به واسطه همین ادراکات که اعتباریات هستند تمایلات طبیعت خود را تامین می‌کند به عبارت بهتر در طبیعت انسان قوای فعاله ای وجود دارد که احساساتی را در او تولید میکند این احساسات و اندیشه های پنداری یا همان اعتباریات واسطه و ابزاری هستند که موجود زنده برای برطرف کردن نیاز های خود آنها را ایجاد کرده است 🔸نیاز ناشی از عیب و نقض است اصولاً نیاز در اثر عدم کمال است و عدم کمال یعنی نقص موجود کامل چون نقص ندارد نیاز هم ندارد در مقابل موجودی که کامل نیست برای کامل شدن نیاز دارد تا نقص و عیب خود را بر طرف کند و کمالات جدید را برای خود حاصل کند 🔸هر موجود زنده بر اساس میزان شعور خود این نیاز ها را شناسایی و سپس اولویت بندی کرده حرکت استکمالی خود را جهت دهی می‌کند 🔸ادراکات اعتباری ابزار و واسطه هایی هستند که موجود زنده برای استکمال خود ایجاد میکند با این بیان هر نوع حرکت استکمالی معلول ادراکات اعتباری ایجاد شده توسط آن موجود زنده است و ادراکات اعتباری خود تابع جنبه تکوینی و طبیعی آن موجود زنده هستند . ⁦▫️⁩ادامه دارد ... ❞ مدرسه مجازی عروج ❝ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
⭕️ اینک شما و وحشت دنیای بی علی ◾️‌️شهادت مولای متقیان حضرا اميرالمؤمنين علی‌ابن‌ابیطالب علیه‌السلام را محضر حضرت بقیه الله الاعظم عج و همه شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت عرض می‌کنیم. . . . ❞ مدرسه مجازی عروج ❝
📌اقسام اعتباریات : 🔸علامه در یک تقسیم بندی احساسات انسان را به دو نوع عمومی ثابت که مربوط به نوعیت نوع هستند مانند مطلق حب و بغض مطلق اراده و مانند آن و نیز احساسات خصوصی قابل تغییر که مختص افراد نوع هستند تقسیم میکند 🔸به تبع این تقسیم بندی احساسات اعتباریات عملی نیز دو قسم هستند ، اعتباریات عمومی ثابت و نامتغیر که در تمامی افراد نوع وجود دارد و تغییر ناپذیر است و انسان از اعتبار آن ناگریز است مانند اعتبار اجتماع و ححبت علم و مانند آن 🔸اعتباریات خصوصی قابل تغییر که بسته به افراد یک نوع قابل تغییر است مانند زشت و زیبایی های خصوصی که ممکن است ملاک آن در بین افراد مختلف یک نوع متفاوت بوده و یا حتی پس از مدتی با تغییر ملاک زشتی و زیبایی تیز تغییر کند 🔸مشاهده افکار ساده اجتماعی ملاکی برای تقسیم بندی دیگری از اعتباریات است . ⁦▫️⁩ادامه دارد ... ❞ مدرسه مجازی عروج ❝ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
پاره ای از ادراکات اعتباری انسان بدون در نظر گرفتن افراد دیگر یا به عبارتی بدون در نظر گرفتن اجتماع و مستقل شکل می‌گیرد مانند غذا خوردن 🔻در مقابل پاره ای از ادراکات بدون فرض اجتماع ممکن نیست مانند ازدواج بر همین اساس است که علامه در تقسیم بندی دیگری اعتباریات را به دو قسم میکنند: 🔻۱_اعتباریات پیش از اجتماع که قائم به هر شخص مستقل از افراد دیگر هستند(مانند وجوب حسن و قبح ، انتخاب اخف و اسهل ، استخدام و اجتماع و متابعت علم) 🔻۲_اعتباریات پس از اجتماع چه قائم به نوع مجتمع هستند و نمی‌توانند مستقل از افراد دیگر تحقق یابند مانند ازدواج 🔻این تقسیم بندی از این جهت که اجتماع و ارتباط با افراد دیگر ملاک و مناط تقسیم است برای تمامی پژوهش هایی که به ابعاد اجتماعی انسان می‌پردازند مانند جامعه شناسی ، سیاست ، فرهنگ ، و حتی اخلاق و حقوق اهمیت دارد ، خواه کسانی که با مبانی این علوم سرو کار دارند و خواه کسانی که به خود این علوم ورود میکنند . 🔻ریشه این تقسیم بندی مانند تمامی اعتباریات نیاز های انسان است ، یعنی اعتباریات تابع نیازهای انسان است. ‌▫️⁩ادامه دارد ... ❞ مدرسه مجازی عروج ❝ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742
📌اعتباریات پیش از اجتماع: 🔸در اعتباریات پیش از اجتماع که مستقل از دیگر افراد ایجاد میشوند ، بنابر اعتبار وجوب هیچ فعلی از انسان صادر نمی‌شود مگر اینکه قوای فعاله نسبت وجوب و ضرورت یا همان باید را میان خود و صورت های احساسی واسطه قرار میدهد و تا نسبت وجوب اعتبار نشود فعلی صادر نخواهد شد 🔸این اعتبار را میتوان تسری قاعده فلسفی (الشئ مالم یجب لم یوجد) در اعتباریات دانست و قاعده را بدین صورت بیان کرد 🔸الفعل ما لم یجب لم یصدر ، این اعتبار در تمامی افعال فردی و نیز حوزه های زندگی اجتماعی و سیاسی وجود داشته و منشأ صدور فعل است 🔸دوست داشتن خوب و دوست داشتن بد دومین اعتباری است که علامه آن را زاییده بلافصل اعتبار وجوب میداند (انسان آنچه ملایم طبع باشد خوب و آنچه ملایم طبع نباشد را بد میداند) 🔸علامه اهمیت این اعتبار را به ویژه در افعال اجتماعی و سیاسی روشن می‌سازد اینکه کدام کنش و یا سیاسی ملائم طبع انسان است و با اعتبار خوبی صادر میشود و کدام کنش سیاسی با اجتماعی به اعتبار عدم ملایمت ترک می‌شود . ⁦▫️⁩ادامه دارد ... ❞ مدرسه مجازی عروج ❝ https://eitaa.com/joinchat/1943994703C1b249b0742