میدونی یعنی چی که یه پدر بدن اربااربا پسرشو جمع کنه !؟
اونم جایی که دشمن وایساده و نمک به زخمش میپاشه:))))
مأۅآ :)🤍
میدونی یعنی چی که یه پدر بدن اربااربا پسرشو جمع کنه !؟ اونم جایی که دشمن وایساده و نمک به زخمش
میگفت؛
چشماش پر اشک بود،
کمرش خم شده بود،
مرد و زنده شد تا تیکه تیکه بدن پسرشو جمع کنه،
حالا این وسط ؛ دشمن میومد با خنده اون تیکه ای که جا گذاشته بود رو نشون میداد،
عمرسعد هی پسرشو به حسینع نشون میداد،
دست پسرشو گرفته بود اومده بود بالاسر علی ؛
به حسینع میخندید . . .
داداش؛
منو خیمه نبر؛
به رقیه قول داده بودم واسش آب بیارم؛
منو پیش بچه ها خجالت زده نکن:)
هدایت شده از - مبتلـٰا ؛
میگن قبر حضرت عباس کوچیکه ،
آخه خجالت آدم ُکوچیک میکنه :))
در کوفه خشکسالی شد؛
مردم آمدند پیش علی، گفتند چه کنیم یاعلی؟
فرمود: بروید پیش حسین از او بخواهید دعا کند ؛
حسین دعا کرد ؛ باران آمد !
مردم گفتند جبران میکنیم؛
راست میگفتند، جبران کردند
آن هم چه جبرانی . . .💔