#جمعه_های_مهدوی 🕊
💔 کاش در این رمضان لایق دیدار شوم
❣ سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
❤ کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان
🥯 تا که همسفره ی تو لحظه ی افطار شوم
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#رمضان
@iranjan60
j๑ïท➺ @Maghsad🌱
هدایت شده از نجـ🌱ـواهایتانْباما📋
+سلام🌿
چشم…ممنونم🌺
______________
-بچه ها اگر حرف های دلی رو میپسندید حتما به این کانال سر بزنید✨ 👌🏼 ⇦@Dard_O_Del_Ba_Mashogh♥️↻
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
0⃣1⃣ #قسمت_دهم
💟حالم خوش نبود رفتیم واسه آزمایش🌡 وقتی برگشتیم خونه. حس خوبی داشتم. حس یه اتفاق و #تغییر. اونقد غرق افکارم بودم که نفهمیدم کی غذا رو آماده کرده...! دستپختش مثه همیشه حرف نداشت😋 با اینکه اشتها نداشتم. ولی طعم غذای اون روز هنوز زیر زبونمه
💟صبح با صدای #مهربونش از خواب بیدار شدم. با یه لبخند زیبا😍 نشسته بود بالا سرم گفت: حالت بهتر شده خانومی...؟ داشتم میرفتم سرکار دلشوره داشتم. میخوای اصلا امروز نرم و بمونم پیشت⁉️ گفتم: نه بابا خوبم. به چشاش حالت #معصومانه ای داد و گفت: تو که مریض میشی از دنیا سیر میشم
💟سرمو کج کردم و با لبخند گفتم: درسته که تو همیشه خیییلی #مهربونی ولی خداییش دیگه داری لوسم میکنیاااا😉 بابا چیزیم نیست که، فردا که جواب آزمایش بیاد میبینی که خبری نیست. گفت: پس خیالم راحت...؟ حالت خوبه خوبهه؟ برررم...؟ گفتم: #آره برو تا خودم بیرونت نکردم
💟فرداش رفت و جواب آزمایشو📄 گرفت. تو خیال خودم بودم که، دیدم با یه #سلام بلند و لبخند اومد تو خونه، یه جعبه شیرینی🍱 و یه شاخه گل رز هم دستش بود که گرفت سمتم. مونده بودم هاج و واج نگاش میکردم، گفتم: آقا مهدی ی ی...! چـه خبر شده...؟! واااای...…نههههه...!
خدایی ی ی...آره ه ه...؟ گفت: بعععلهههه
تبریک میگم #مامان کوچولووو، داریم مامان و بابا میشیم😍😍
💟احساسی که اون لحظه داشتمو هیچوقت فراموش نمیکنم. بهترین خبر بود، اونم از زبون #عزیزترین فرد زندگیم اشک شوق میریختم😢 و خدا رو شکر میکردیم
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم
💟از وقتی که فهمید #باردارم مراقبتاش ازم چند برابر شده بود. بیشتر کارای خونه رو انجام میداد حتی پخت و پز🍲و رفت و روب هر چقد میگفتم: نکن بابا آخه مردی گفتن…زنی گفتن... تو #خسته از سرکار میای کارای خونه رو انجام نده دیگه
💟مگه تو کتش میرفت، میگفت: من #وظیفمه کمکت کنم مولاعلی(ع) تو خونه عدس پاک میکرد و کمک به همسرو یه افتخار میدونست👌 ولی تو میدون جنگ شمشیر دستش بود مرد یعنی این من #الگوی زندگیم ایشونه. تا جایی که میتونست بعد ساعت کاری فی الفور میومد خونه و تموم اوقات فراغتش با من سپری میشد
💟جنسیت بچه که مشخص شد، گفت: خدا کمکون کنه، #پسری تربیت کنیم که آقا امام زمان(عج)♥️ ازش راضی باشه. حالا که جنسیت بچه مشخص شده بگو چه اسمی رو دوست داری...؟ گفتم: هر چی تو بگی گفت: نه دیگه زحمت ۹ ماه حمل و سختیاشو تو میکشی اون وقت من اسمشو انتخاب کنم...؟
💟هر کی در مورد اسم بچه میپرسید
میگفت: هر چی خانومم بگه💕 خلاصه اونقده اصرار کرد تا اینکه گفتم: من از اسم #امید همیشه خوشم میومد. با ذوق و شعف خاصی گفت: واقعا که خوش سلیقه ای منم این اسمو خیلی دوست دارم😍 ایشالا بشه سرباز آقا...
💟تو هر کاری ازم مشورت میگرفت تو تصمیم گیریاش سهیمم میکرد. همیشه میگفت: #زندگی_مشترک باس با کمک و همفکری هر دو نفر👥 ساخته بشه اینجوری لذت بخش تره
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
دارمـ یــاد مـے گـــیــرمــ فـــقـطـ پـــیـشـــ ﺕُ حــرفــ هـایـــمـ را بـــزنـــمـ ...🌿
j๑ïท➺ @Maghsad🌱
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬🌱
روایتےازسخٺکوشےاسرائیلۍها:)!😂
#القدس_أقرب |
j๑ïท➺ @Maghsad🌱