‹مـٰاهِ مَـڹ›
به چه واژهای فکر میکنید؟ بگید؛ چند سطری مینویسم راجبش.
پریشان حالی″
بندهی خوبی بودم که بگویم چرا فلان چیز و فلان را به من ندادی؟
نبودم. میدانم.
همیشه درد ها و رنج هایم را فقط برایت آوردم. جز تو کسی نبود که خسته نشود از اینهمه پریشان حالی ام. هرکس تا جایی همراهی ام کرد و این تو بودی که همیشه همهات را برایم در میان گذاشتی :)
من بندهی ناسپاسِ همیشه نالان
و تو خدای همیشه مهربان و آغوش گشاده در برابرم.
صد شکر بخاطر داشتنت خدای من :)
‹مـٰاهِ مَـڹ›
به چه واژهای فکر میکنید؟ بگید؛ چند سطری مینویسم راجبش.
دل″
تو آنی، همان که دل طلب میکند حضورت را.
من همان شیفتهی راه رسیدنت، همان مبتلا به دیدنت، همان آشفته در راه بودنت.
قاعده و اصول ندارد دوست داشتن، ناگهان می آید کسی که بخاطر دیدنش تپش قلب میگیری و نبودنش آغاز همهی بدبختی هاست.
آدم تا دلش گیر نیست باید عاشق چیز های بزرگ شود؛
دل که گرفتار شود کوتاه ترین راه ها تا عرش طولانی میشوند.
‹مـٰاهِ مَـڹ›
به چه واژهای فکر میکنید؟ بگید؛ چند سطری مینویسم راجبش.
درس″
ته تهش تا ۸۰ سالگی میخونی؛ بعدش چی؟
میخوام باهات خودمونی حرف بزنم. تویی که اومدی و خواستی راجب درس برات بنویسم،
شاید خیلی ذهنت الان درگیر باشه!
فقط میخوام بهت بگم نذار درس بشه هدفت. یادت باشه تو هدفای بزرگتری داری که درس وسیلهی رسوندن تو به اون هدفاس.
اگر ذره ای هدفت بشه درس، بدون که داری اشتباه میری. تو نباید خودتو محدود کنی بین یسری کتاب محدود.
اونقدر فراتر از خودت برو که روحت نتونه به کم قانع بشه.
درس اگه میخونی برای ظهور بخون؛
نیتِ تو نوشته میشه :)
زرنگ باش.
‹مـٰاهِ مَـڹ›
به چه واژهای فکر میکنید؟ بگید؛ چند سطری مینویسم راجبش.
رفیق″
در به در دنبال یه آدم میگشت که بهش بگه رفیق؛
پیداش کرد.
حتی اسم و فامیلاشون هم مثل هم بود.
دوتایی قرار شد اونقدر بجنگن تا برسن به هدفی که عاشقش بودن.
تهش دوتاشون شهید شدن :)
همونجور که میخواستن و آرزوشو داشتن؛
میخوام بگم:
اگه رفیق میخوای از خدا اینجوری بخواه.
رفاقتایی که فقط درگیر روابط احساسین ته تهش ۱۰ سال ماندگارن.
توی رفاقت وقتی دنبالِ اون پیشرفته میگردی؛ ناخودآگاه خدا یجوری برات رفاقتو شیرین میکنه که خودت کیف میکنی :)
آره خلاصه..
زیباترین انسانهایی که تاکنون شناختهام آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند. این افراد حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق عاشقانه میکرد. زیبایی این افراد اتفاقی و بیسبب نبود.
👤الیزابت کوبلر
خدایا میدونم نباید روی آدمها حساب کرد؛
میدونم نباید وابسته شد به بنده هات؛
میدونم تو کفایت میکنی برای بندت.
ولی ازت میخوام توی راهی که میخوام قدم بردارم، خودت یه رفیق راه بهم بدی!
خودت آدمی رو سر راهم بذار که زیر سایهی لطف تو، با اون برسیم به قلهی موفقیت.
من دوست ندارم از راهت جدا بشم،
مغناطیس حضورتو از وجودم نگیر.
خدایا راه شلوغه و آدم ها غیر قابل اعتماد،
من به تو اعتماد دارم خدا؛
خودت بهترین خیر رو سر راهم قرار بده :)
[ در گوشی هایم با تو؛ صفحهی اولِ جلد اول؛ #زینبِبهار ]
حسین جان!
قطعهای از من كنار توست؛
و قطعهای كنار خودم.
و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند .
صدایم نمیزنی !؟