بسم‌الله؛

- روزِ مادر همگی خانه‌یِ مادر بروند حَرمَت کو که بیایند همه‌یِ نوکرها :)

اگه دلتون نمیاد به کسی بدی کنید، نارو بزنید زیرآب بزنید، حقشو بخورید بدونید ساده نیستید، ذاتتون درسته.

بسم‌الله؛

تو غزل خیزترین مزرعه‌ی احساسی ، به گل روی تو از فاصله‌ای دور سلام .

۱۴۰۴/۹/۱۶ همین چند لحظه پیش کتاب را بستم... تا خودِ فصل آخر، دل تو دلم نبود. هر بار که به پایان فکر می‌کردم، یک چیزی در ذهنم می‌ریخت به‌هم؛ انگار قرار بود حقیقتی از دل صفحات بیرون بپرد و غافلگیرم کند. فکر می‌کردم همه‌چیز روشن شده، اما درست در آخرین لحظه، ورق طوری برگشت که نفسم را بند آورد. و حالا من مانده‌ام و این پرسش که مدام در ذهنم می‌چرخد: حقیقت کدام است؟ ایده‌ی نویسنده آن‌قدر جذاب و هوشمندانه بود که نتوانستم حتی برای یک لحظه کتاب را کنار بگذارم. قلمش، نگاهش، پیچ‌و‌خم‌های داستان… همه‌چیز شگفت‌انگیز بود. و از همین امروز، او برای من تبدیل شد به یکی از عزیزترین نویسنده‌هایم.

نوشته بود: اعتبار آدم به امن بودنشه اعتبار چشم به سیر بودنش...

آرامش‌هر‌واهِمه؛ قمرِبنی‌هاشمِ✨

بسم‌الله؛

با هر سلام ِصبح به اربابمان حسن ، مشمول ِلطف ِمادر پهلو شكسته‌ايم .

اون چيزى رو بخون كه هيچكس ديگه نميخونه، به چيزى فكر كن که كس ديگه‌اى بهش فكر نمى‌كنه و كارى رو بكن كه هيچ‌كس جرأت انجام دادنش رو نداشته باشه. ضروری نيست كه ذهنتون دائما با آدم‌ها هم عقيده باشه!

این کتابای نصفه نیمه و باید هرچه زودتر تموم کنم قبل از امتحانا و کلا پرونده کتاب خوندن و ببندم👩‍🦯✨