🍸مشروب خورده بود و مست کرده بود و داد و فریاد می کشید، رسید به تابلو هیئت ما، شب اول قدر بود، با همون شیشه که دستش بود محکم زد و تابلو هیئت مارو شکست... 😔و شروع کرد به فحش دادن و هی می گفت جمع کنین این بساطتون روووو
❌❌ (این داستان واقعی...)❌❌
به بچه ها گفتم کاریش نداشته باشین بذارین بره... مست متوجه نیست...
بعضیا با صدای آروم بهش فحش میدادن!!!😐 نمیدونم چرا ولی یاد سفارش امام صادق افتادم که برای گناهکار دعا کنین هدایت شه (با خودم گفتم چقدر سخته بخدااا آدم اذیت بشه ازشون فحش بخوره و بعدش هم دعا کنه؟!!!)
با این حال که سخت بود به بچه ها گفتم امشب براش دعا کنیم؟؟ 🤔
مسخره ام کردن که این مگه آدم میشه؟؟؟
گفتم : بیاییم توکل کنیم دعا کنیم ما وظیفه مون رو انجام بدیم دیگه، هااا؟
گفتن: بااااااااش😒
خیلی عجیب بود! یک روز نشد دوباره پیداش شد و منو پیدا کرد، بغض کرده بود و خیلی شرمنده😞 .... گفت من .... اضافی خوردم غلط کردم ، گفتم عزیزم به من ربطی نداره مجلس مال اهل بیت بوده ،،، زد زیر گریه گفت چطور جبران کنم؟؟؟
گفتم می تونی تابلو رو درست کنی؟!
گفت آره که درست می کنم ، اصن یک شب شام هم می خوام بدم همرو قبوله؟ یه شب شام هیئت امام علی با من؟😢
گفتم چه عااالی شغلت چیه؟ گفت: برق ساختمون
گفتم میای به جلسه ما؟؟؟
گفت نه تو نمیام جای من نیست...
گفتم : هست پاشو بیا
گفت : نه من یه گناهایی کردم که روم نمیشه...
گفتم : اگر نیای تو جلسه شب قدر شامتم قبول نمی کنم🤨
گفت: باشه پس میام ولی زشت نیست من دست و صورتم خالکوبیه😰
گفتم : تو بیا میزبان من و رفیقام نیستیم که !!! خداست
... اومد ...
خیلی عجیب شد اون شب ! صدای گریه این دوستمون از هممون بیشتر بود به پهنای صورت گریه میکرد 😭 بلند بلند فریاد میکشید خدایا غلط کردم، از صدای گریه اون بچه ها گریه می کردن😭😭
اون شب قدر گذشت.... بعد از دو سال اتفاقی دیدمش پشت فرمون پژو پارس، خیلی شاد و سرحال بود و بلند سلام کرد و گفت: حاجیییییی مشروب رو خیلی وقته گذاشتم کناااار نمازامو می خونم و عجیب برکتی افتاد تو کارم😎 مادرم همش داره برام دعا می کنه، الان می فهمم اون زندگی قبل شب قدر چقدر بازی کثیفی بود الان دو ساله زنده شدم ....
✅ این داستان واقعی بود و دوست داشتم باهات به اشتراک بذارم...
آره رفیق هدایت دست خداست ولی یه جاهایی منو شما رو آزمایش می کنه با رفتارهای بقیه، فحش بدیم یا دعا کنیم براشون😊
سیدکاظم_روحبخش
╔═.🍃.════╗
@mah1214
╚════.🍃.═╝
┅═✾🖤 ⃟ ⃟🖤 ⃟ ⃟🖤✾═┅
✍️ امام علی (علیهالسلام) در
سفارش به فرزندشان امام حسن(ع):
هیچ گناهکاری را نا امید مکن،
چه بسیار گناهکاری،
که عاقبت به خیر گشته،
و چه بسیار خوش کرداری،
که در پایان عمر تباه شده،
و جهنمی گشته است . . .
╔═.🍃.════╗
@mah1214
╚════.🍃.═╝
☀️ در حدیث است که خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است؛ رضایت خود را در عمل صالح، پس همهی اعمال صالح را انجام بده تا عملی را که رضایت الهی را در بردارد انجام داده باشی. سخط و غضب خود را در معاصی، پس از همهی معاصی پرهیز کن تا از عملی که موجب غضب الهی است، مصون مانده باشی. لیلةالقدر را در شبهای سال، پس همهی شبها را قدر بدان تا لیلةالقدر را هم درک کرده باشی. اولیا خودش را در بین مردم، پس به همهی مردم احترام بگذار تا حرمت اولیای خدا را نگهداشته باشی .
🔹مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی🔹
📙 مصباح الهدی
╔═.🍃.════╗
@mah1214
╚════.🍃.═╝
10.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
╔═.🍃.════╗
@mah1214
╚════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو درک کنیم آروم میشیم
╔═.🍃.════╗
@mah1214
╚════.🍃.═╝
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
╔═.🍃.════╗
@mah1214
╚════.🍃.═╝
᪥✨•﷽•✨᪥࿐
᪥✨•••••••✨᪥࿐
▪️ علی امام من است و منم غلام علی
▪️ هزار جان گرامی فدای نام علی
▪️ کبوتر دلِ من هست جَلدِ بام علی
▪️ به عرش می رسم به جرعه ای زجام علی
▪️ علی امام من است و منم غلام علی
اللّهمَّ العَن قَتلَة اَميرَالمُومِنين علیه السلام
◾️ ایام سوگواری امیرالمومنین امام علی (ع) تسلیت باد
🙏 السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام
╔═.🍃.════╗
@mah1214
╚════.🍃.═╝
🏴 همه در تکاپو بودند بلکه بتوانند زخم را معالجه کنند. طبیب حاذقی را که در کوفه بود، خبر کردند.
▪️وقتی گفتند طبیب میآید، امّ کلثوم خوشحال شدند که پدر معالجه میشود و این مطلب را در حضور ابن ملجم بر زبان آوردند.
▪️ابن ملجم گفت: چه خیال خامی دارید! شمشیری را که با آن بر فرق علی زدم، هزار درهم خریدم و هزار درهم نیز هزینه کردم تا به آن شمشیر زهر دادند. اگر ضربت مرا به همهی خلق روی زمین تقسیم کنند، تمام اهل عالم هلاک خواهند شد. امید بیهوده به خود ندهید. علی رفتنی است. من میدانم چه کردم.
▪️طبیب آمد. شُش گوسفندی خواست تا رگی از درون آن بیرون کشد و داخل شکاف سر بگذارد و تشخیص دهد زخم و زهر تا کجا نفوذ پیدا کرده است. شُش گوسفندی آوردند.
▪️طبیب به امیرالمؤمنین علیه السّلام عرضه داشت: آقا جان، اگر وصیّتی دارید، بکنید. راهی برای نجات شما نیست. امّا گفت شیر برای تسکین حضرت و کاهش تأثیر زهر خوب است.
▪️آن شب بچّههای یتیم کوفه که امیرالمؤمنین شبها بستهی نان و خرما به در خانهی آنها میبردند، دانستند مرد عربی که هر شب به درِ خانهشان میآید و برای آنها خوراکی و آب و غذا میآورد، کیست. وقتی کسی برای آنها چیزی نیاورد، فهمیدند آن مرد امیرالمؤمنین بود.
▪️وقتی بچّههای یتیم شنیدند طبیب برای حضرت شیر تجویز کرده است، سراغ مادرانشان رفتند و با التماس از آنها پیالهای شیر طلبیدند.
▪️پیالههای شیر را به دست گرفتند و دور خانهی علی جمع شدند تا به حضرت تقدیم کنند .....😭
╔═.🍃.════╗
@mah1214
╚════.🍃.═╝