eitaa logo
ɢᴏʟɴᴀʀɢᴇꜱ🇵🇸عطرگل‌نرگس
103 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
137 فایل
اغاز:۱۴۰۰/۱/۳ علاقهـ من به گل نرگسـ🌹 یه رازی پستشهـ؟ 😉 اگه میخوای بدونی بیا دوست من تا بهت بگم😍 همراهم باشـ! انلاین شاپم: @rehane_shop روبیک «https://rubika.ir/Mahdavigirls_313» https://ble.ir/mahdavigirls_313 بله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹💙🦋› بی‌نگاهت بارها تقویم گم کرده‌اند ؛ ردپاۍ عـاشـقـے را در لا بہ لاۍ ها♥' 🌺⃟🔗|⇜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥طرفدار اصلی بی‌حجابی کیه؟؟ تو بی حجاب‌ بچرخ تا من لذت ببرم 👤استاد رائفی پور•. 👌🏻 🚨
•🌼• ‏: تو اتوبوس پیرمرد به دختره گفت : دخترم این چه حجابیه که داری؟😳 همه ی موهات بیرونه؟🤭 دختره‌با پررویی‌گفت :تو نگاه‌نکن ! بعد از چند دقیقه ⌚️ پیر مرد کفشش را درآورد👞 بوی جوراب در فضا پخش شد !! 😣 دختره در حالی که دماغشو گرفته بود🤢 به پیر مرد گفت : اه اه این چه کاریه.. خفمون کردی!😑 پیرمرد باخونسردی گفت :😒 تو بو نکن!!!😁😅 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌼⃟🍃↝| *خنده_حلال* ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤲🏻 *اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج* 🤲🏻
「♥️」 🦋 ⃟¦🖇➺•• سیاهی اش،بلندی اش،🌿 گرمایش🔥 آرامش محض است.💫 مشکی بودنش،آبی ترین آسمان من است💙 همین که دارمش..🌼 لذت دارد🙃 و نعمت بزرگیست.. زینتم را میگویم:"چــــ♥️ـــــادر
گفتم:بهشتت؟ گفت:لبخندحسین'؏' گفتم:جهنمت؟ گفت:دورے از حسین'؏' گفتم‌:دنیایت؟ گفت:خیمھ عزاے حسین'؏'. گفتم:مرگت؟ گفت:شهـادت. گفتم:مدفنت؟ گفت:بےنشان. گفتم:حرف آخرت؟ گفت:یاحـسین''؏'' :)❤️
وقتـے‌بـ‌مـ‌یـ‌رم،تـ‌لگرامـ‌م‌آفلـایـ‌ن‌میـشہ🔕 دیگہ‌تو‌صفحـہ‌ام‌عڪس‌نمی‌زارم📲 ڪہ‌لـایڪ‌بشہ‌و‌ڪامنٺ‌بـ‌خورھ ⌨ گـوشۍ‌ام‌‌خامـوش‌میشہ‌و‌هیچ‌پیامے; از‌دوسـٺ‌و‌آشـ‌نا‌نمۍ‌یاد📬🍂 پـس‌چـے‌مـیمـ‌ونہ؟؟🤔 ←قرآنـے‌ڪہ‌وقتـۍ‌زنـ‌‌دھ‌بـ‌ودم‌خـ‌وندم📓🌿 ←پنـج‌وعـ‌ده‌نمـازۍ‌ڪہ‌میخونم🐚🌷 ←‌احترامے‌ڪہ‌بہ‌پـ‌در‌و‌مـادرم‌گـ‌ذاشتـم🌸🤍 ←حجابۍ‌کہ‌رعـایـ‌ٺ‌ڪردمـ🧕🏻💐 ←دࢪوغ‌نگفـ‌تم‌و‌تـہمـت‌‌نـ‌زدمـ💛🌱 ←ڪار‌هـاۍ‌خـ‌وبۍ‌ڪہ‌ڪردم🎨🥇 همـہ‌ڪار‌هایـے‌ڪہ‌اینـجا‌انجامـ‌‌ دادم... در‌قـ‌بر‌آنـلـایـ‌ن‌خواهـ‌د‌بـ‌ود⏳ چقـدرحواسـ‌موݩ‌بہ‌لحظاٺ‌توایـ‌ن‌🎈 دنـیـامـون‌هـسـٺ‌رفیق؟⁉️🔗
هدایت شده از دختران زهرایی❥︎
پرداخت ایتا دارند برای ۱۰ نفر 🦋کانال دختران منتظر ظهور 🦋 https://eitaa.com/joinchat/212730020Cc6ad1aa4cf لینک کانال👆🏻
••♥️🍁‌•• به‌ڪورۍچشم‌منافقین‌ڪوردل‌ وهمـه‌دشمنان‌انقلاب، پاۍرهبرۍبصیر،فرزانه‌ومحبوبمان تا‌آخـرین‌قطره‌ۍخون‌هستیم وتنہامنتظریڪ‌اشاره ..!😌☝️🏽 🌸🍃
حاج‌ حسین‌ یکتا: خــواهر من! بــرادر من! اگه امام زمان(عج) یہ گوشہ چشم نگاهت کنہ کارِت کاره ، بارِت باره! بعدش تو فقط بشین کنار جوی گذر عنر ببین 🙂🍃
قیمت بهشت بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می‌رفت. در ساحل می‌نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می‌شست. اگر بیکار بود همانجا می‌نشست و مثل بچه ها گِل بازی می‌کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می‌ساخت. جلوی خانه باغچه‌ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه می‌سازی؟» بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت می‌سازم.» همسر هارون که می‌دانست بهلول شوخی می‌کند، گفت: «آن را می‌فروشی؟!» بهلول گفت: «می‌فروشم.» زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟» بهلول جواب داد: «صد دینار.» زبیده خاتون گفت: «من آن را می‌خرم.» بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می‌نویسم و به تو می‌دهم.» زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی‌رنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده‌ای!» وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشت‌هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!» بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمی‌فروشم.» هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری می‌خواهی، حاضرم بدهم.» بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمی‌فروشم.» هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!» بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می‌دانی و می‌خواهی بخری، من به تو نمی‌فروشم!
هدایت شده از  🫐𝐏𝐮𝐫𝐩𝐥𝐞 𝐦𝐨𝐝𝐞🫐
گروه مذهبی
ɢᴏʟɴᴀʀɢᴇꜱ🇵🇸عطرگل‌نرگس
گروه مذهبی
اگه لینک میخواید ۹۸ تامون کنید. خودم مدیر گروهم . پس بدو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「♥️🎉」 ||📽 شب میلاد تو عالم اگر عطر آگین است جبرئیل از در‌ و از بام و هوا گل ریزد ------------------------ ﴿ع﴾مبارک‌🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ؛ 🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام بر تو ای فرزند امیرالمؤمنین) 📚 زیارتِ امام زمان در روز جمعه 📆 ۱۳ روز مانده تا میلاد امام زمان :)🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-بَـرهِیئَـت‌قاسِـم‌قَسَـم‌اِے‌‌قُـدس‌ مـےآییـم💙👊🏻