eitaa logo
مهدیه
785 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی @khadememahdeea : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
ره یافتگان وصال قسمت ۳۹ مادری که شفای فرزندش را در مسجد مقدس جمکران گرفت ✍سید محمد متین پور یک زنی است، سالمند و فقیر او را دعوت می‌کنند که در منازلشان تمیز کاری و در مجالسشان خدمتگزار باشد از این طریق إمرار معاش می‌کند. علاقه خاصّی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسجد مقدس جمکران دارد. لذا هر وقت هزینه این سفر را داشت شب چهارشنبه به جمکران مشرّف می‌شد. او یک بچه دارد آن هم یک جوان حدود بیست ساله ، یک روز با موتورش با ماشینی تصادف می‌کند و ضربه مغزی می‌شود که خودش هم مقصّر بوده است. او بی هوش می‌شود در حالیکه از دهان و بینی او خون می‌آمده است او را به بیمارستان برده و بستری میکنند. پزشکان نتیجۀ معاینه را این طور اعلام می‌کنند که فوراً باید کاسۀ سر را برداشته و چند عمل جراحی انجام دهند که دکتر جرّاح پنج میلیون می‌خواهد و خرج بیمارستان و دارو و غیره هم حدود هفت میلیون می‌شود. آنها را فوری به حساب واریز کنید تا فردا او را جراحی کنیم. مادر هیچ نداشت و کسی را هم ندارد، در فکر فرو رفت که چه کند، عقلِ او راهی را به او نشان داد. تنها راه، پناه به کشتی نجات و فریادرس بیچارگان یعنی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. لذا گفت: قبول دارم تا فردا که می‌خواهید عمل کنید، مقدمات عمل را انجام دهید. تا فردا قبول کردند او آمد از بیمارستان بیرون ماشین در بست گرفت که او را ببرد مسجد مقدس جمکران، پس از یکی دو ساعت توقف برگرداند، راننده می‌گوید او را سوار کردم تا جمکران گریه می‌کرد و با امام زمان صحبت می‌کرد تا به در مسجد که رسیدیم قبل از آن که ماشین توقف کامل کند درب ماشین را باز کرده خود را از ماشین پایین انداخت و غَلتان داخل مسجد شد. همراه او بودم مشغول نماز شد بعد از نماز سر به سجده گذاشته و می‌گفت: آقا با صد اُمید بر درِ این خانه آمدم، آن کنیزی که هر وقت او را دعوت می‌کردی می‌آمد و برای مظلومیت مادرت و مصائب آن بزرگوار اشک می‌ریخت، برای عمّۀ سه ساله ات ناله می‌زد و برای طفل شیرخوارۀ جَدَّت می‌گریست. حال تنها گشتم، پسر جوانم در بیمارستان بستری است میخواهند او را عمل کنند در حالیکه او در حال فوت می‌باشد تُرا به پریشانیِ عمه جانت حضرت زینب سلام الله علیها مرا از این پریشانی نجات بده. پس از دو ساعت حرکت کرده به اصفهان آمدیم به بیمارستان رفتیم نزدیک اطاقش شدیم، دیدیم دمِ اطاق عده ای از دکتر‌ها و پرستارها و دیگران ایستاده اند در حالیکه بعضی‌ها گریانند با خود گفتم جوان مرده است، ولی وارد اطاق که شدم دیدم جوان روی تخت نشسته در حالیکه لیوان شیری می‌خورد چشمش به مادرش که افتاد گفت: مادر کجا رفته بودی؟ چکار کردی؟ گفت: چطور شد؟ گفت: در آن حال دیدم اطاقم بوی خوشی و روشنایی خاصّی پیدا کرد، چند نفر وارد شدند یکی از آنها برجسته تر بود، پیش آمد، دست مبارکش را روی سرم کشید و فرمود: بلند شو تو خوب شدی، مادرت شبهای چهارشنبه مهمان ماست و با عزاداری برای مادرمان موجب رضایت ما می‌گردد، حال آمده و مرا به جان مادرم قسم داده، من درِ خانه خدا وساطت کردم و خدا تو را شفا داد، بلند شو، تو هیچ مشکلی نداری. با مختصر دارو او را مرخّص کردند. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 🌸 سلام ای فریادرس بیچارگان : درحسرت رویت شب ما چون گیسویت شد یلدایی دارد به جنون می‌کشد افسانه این شیدایی ماه دل آرا گلعذارا ازچه رو در آسمان چشم ما کم پیدایی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
ره یافتگان وصال قسمت ۴۰ جوانی که قرار بود پاهایش را قطع کنند ✍سید محمد متین پور آقای دکتر سعادت که یکی از افراد اطاق عمل بیمارستان آیت اللّه صدوقی می‌باشد، این قضیه را نقل می‌کنند که: در زمان جنگ تحمیلی عزیزانی که در جبهه مجروح می‌شدند آنها را با هواپیما به شهرها و بیمارستانها انتقال می‌دادند منجمله بیمارستان صدوقی. یک روز عده ای از عزیزان را به بیمارستان ما انتقال دادند طبق معمول گروه پزشکی آمدند و یکی یکی مجروح‌ها را معاینه و دستورات لازم را در پرونده اش ثبت می‌کردند و طبق دستور صادره وارد عمل می‌شدند تا به جوانی رسیدند که او از ناحیۀ دو پا مجروح بود. اطباء متّحداً گفتند هر چه زودتر باید دو پایش را از زانو قطع کنیم وگرنه عفونت بالاتر می‌رود و مجبور می‌شویم از بالاترقطع کنیم. این موضوع را به او گفتند او قبول کرد و گفت راضیم به رضای خدا. بعد سؤال کرد چه موقع میخواهید عمل جراحی کنید؟ گفتند: فردا اول وقت، گفت: فردا چند شنبه است؟ گفتند: دوشنبه. گفت: برای سه شنبه عمل کنید، گفتند: عفونت بالاتر میرود باید بالاتر را قطع کرد، گفت: به مسئولیت خودم و نوشته داد. روز سه شنبه خواستند او را به اطاق عمل ببرند، گفت: اول مرا به حمام ببرید، گفتند: آب برای زخمها ضرر دارد و اطباء اجازه نمی دهند. گفت: من هم به هیچ عنوان در اطاق عمل حاضر نمی شوم، هر چه با او صحبت کردند، حاضر نشد. مجدداً از او نوشته گرفتند و اجازه دادند به حمام برود لذا همراه او، با برانکارد او را به طرف حمام برد، از او سوال کرد که چه لزومی دارد که به حمام بروی، در حالی که اینقدر برای شما ضرر دارد؟ در جواب گفت: هر هفته روز‌های سه شنبه عازم مسجد مقدس جمکران می‌شدم، و قبل از حرکت غسل زیارت می‌کردم، می‌خواستم طبق هر هفته غسل کنم. او را در حمام بردم کمک کردم لباسهایش در آورد و گفت می‌خواهم بعد از غسل همانجا نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخوانم و مرا بیرون کرد، پشت در صدای او را می‌شنیدم که می‌گفت آقا پاهایی که در خانه ات حرکت می‌کرد و با شما درد دل می‌کرد میخواهند از بدنم جدا کنند تو را به آن آبله‌های پاهای عمه جانت حضرت رقیه سلام الله علیها اگر صلاح می‌دانی از خدا شفای مرا بخواه، از اینکه پاهایم را می‌بُرند ناراحت نیستم، از اینکه دیگر نمی توانم در خانه ات راه بروم و برای مادرت و جد بزرگوارت ناله بزنم ناراحتم. از صدای نالۀ او هر کس از آنطرف عبور می‌کرد، از سوز ناله او می‌ایستاد. پشت درِ حمام جمعیت ایستاده بودند و به ناله‌های او گوش می‌دادند همه با گریه، برای او دعا می‌کردند. بعد از دقایقی، دیگر صدایی نیامد همه ناراحت شدند و گفتند شاید از دنیا رفته، به در زدند و خواستند در را باز کنند نتوانستند، بعد از چند دقیقه جوان در را باز کرد و دوان دوان دوید به طرف اطاقش و درخواست کرد که لباسهای شخصی مرا بیاورید گفتند: چطور شد؟ پاهایش را نشان داد، پاهایی که مجروح بود، بدون هیچ گونه زخم و دردی سالم شده بود، گفت: با گفتن یا بقیةاللّه خوابم برد و در عالم خواب، خدمت آقا حجة بن الحسن شرف یاب شدم، به من فرمودند: تو زائر و میهمان شب‌های چهارشنبه من هستی، ما کسی که رفتار و کردار و گفتار و اعمالش برای ما باشد، اگر در گرفتاری از ما درخواستی داشته باشد، حاجت او را از خدا درخواست می‌کنیم. خوشا به حال کسی که رفتار، نگاه، حجاب و اعمالش مورد رضایت خدا و اهل بیت باشد، زود به حاجت میرسد. لباس‌های خود را گرفت و گفت میخواهم به جمکران بروم و از آقا تشکر کنم. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 🌸 سلام آقای من: از شوق میمیرم اگه بگن اونی که می خواستی همینه تو آقای منی تو مولای منی 🎙 حاج محمود کریمی ‌‌‏ 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 🌸 سلام امام رئوف شاه پناهم بده خسته راه آمدم آه نگاهم نکن غرق گناه آمدم 🎙دولتمند خالف 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
⭕️در پناه شاه خراسان ♨️روز گذشته خبر درگذشت خوانندۀ آهنگ معروف«شاه پناهم بده» ، فخر تاجیکستان منتشر شد. دولتمند خالف، خوانندۀآهنگ معروف«شاه پناهم بده» در ۷۴ سالگی بعد از مدت‌ها مبارزه با سرطان درگذشت. این لحظاتی از شاهکار اوست که به مناسبت خبر درگذشتش تقدیم میشود. خداوند رحمتش فرماید 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
ره یافتگان وصال قسمت ۴۱ ✍سید محمد متین پور بچه ای که دستش از نخاع قطع بود شب شهادت یکی از ائمه علیهم السلام بود که مصادف با شب چهارشنبه بود. لذا عدۀ زیادی آمده بودند دفتر که به جمکران مشرّف شوند. یک ماشین تکمیل شد. این بندۀ حقیر افتخار خدمتگزاری آنها را پیدا کردم. در بین راه یکی از دوستان، آقائی را که با فرزند شش یا هفت ساله آمده بودند به من نشان داد و گفت او مورد عنایت آقا در مسجد مقدس جمکران قرار گرفته است از او سؤال کن. لذا پهلوی او نشستم و از او سؤال کردم او چنین گفت که: فرزندم بر اثر تصادف دست راست او نخاعش قطع شد و هیچگونه حرکتی نداشت، تمام هستی‌ام را خرج کردم، چندین بار در بیمارستانها به اطاق عمل رفت ولی نتیجه ای نداشت، متحداً اطباء گفتند باید صبر کنیم تا به سن ۲۵ سالگی برسد و قدرت عمل سنگین را داشته باشد تا جراحی شود البته هفتاد درصد احتمال خوب شدن دارد. او را به خانه آوردیم مدرسه هم می‌رفت و با این امید که انشاءاللّه در آینده خوب شود. روزی به یکی از دوستانم برخوردم، از من سؤال کرد که چرا پریشانی؟ قضیه را برای او گفتم، او گفت: شما که همه کار انجام داده اید این کار را هم انجام بده. و آن اینکه روزهای سه شنبه کاروان‌هایی به مسجد مقدس جمکران می‌روند عده ای گرفتار به زیارت آن بزرگوار رفته و از وجود با برکتش حاجت روا می‌شوند. شما هم این هفته فرزندت را به جمکران بیاور و از آقا شفای او را بخواه انشاءاللّه نتیجه می‌گیری. از این پیشنهاد خیلی خوشحال شدم و امیدوار، سه شنبه با همین کاروان به جمکران رفتیم. گفتم: پسرم امروز می‌خواهم یک حرف راستی را به شما بزنم و آن اینکه دست تو تا وقتی که قدّ آقاجان هم بشوی همین طور است چند مرتبه در اطاق عمل رفتی، دستت را شکافتند، نتیجه نداشت. ولی امروز تو را به اینجا آورده‌ام پیش یک آقای دکتری که نه سوزن می‌زند و نه دستت را پاره می‌کند با یک نگاه که میکند دستت خوب می‌شود. این آقای دکتر، مادری دارد که به او خیلی علاقه دارد، باید مثل بعضی وقت‌ها که از من چیزی می‌خواهی و می‌گویم نه، پا به زمین میزنی و گریه میکنی و درخواست میکنی تا بگیری همانگونه عمل کن، و آقا را به جان مادرشان قسم بده تا آقا بیاید و تو را خوب کند. اگر از اینجا رفتیم و آقا نیامد برای همیشه دست تو همین طور است. او را تنها گذاشتم و جای دیگر مشغول دعا و زیارت شدم. وقت برگشتن شد، آمدم دیدم همچنان گریه می‌کند و عده ای اطرافش ایستاده اند و در اثر گریه‌های او گریه می‌کنند، او هم پا زمین می‌زند و میگوید آقا دکتر! جانِ مادرت مرا خوب کن آخه بچه‌ها در مدرسه مرا مسخره می‌کنند می‌خواهم لباس بپوشم نمی توانم آقا بیا آقا بیا. او را بغل کردم و با ناراحتی و گریه شدید به طرف ماشین حرکت کردم. گفت: کجا می‌روی آقای دکتر هنوز نیامده، من نمی آیم. گفتم: انشاءاللّه هفته آینده، دیگر از آمدنش گذشت.در حالیکه گریه می‌کرد خوابش برد، آمدیم اصفهان او را در جایش خواباندم و خود نیز خوابیدم طولی نکشید از صدایش بیدار شدم و دیدم با دو دست حرکت و بازی میکند همینکه دید بیدار شدم دوید به طرف من و گفت: بابا ببین دستم خوب شد، آقای دکتر دستم را خوب کرد. پرسیدم چه شد؟ گفت: یک آقایی در خواب آمد و گفت تو دیشب میهمان ما بودی و مرا به حق مادرم قسم دادی من درِ خانه خدا وساطت کردم و تو شفا یافتی بعد از آن روز روزهای سه شنبه می‌گوید من امروز مدرسه نمی روم میخواهم بیایم از آقای دکتر تشکر کنم، آیا من این معرفت را دارم که از آقا تشکر این همه نعمت را به جا آورم. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 🌸 سلام ای تنها امید مستضعفان چشامو میدوزم به جاده انتظار به ته یه جاده که داره گرد و غبار که شاید ببینم جمال یک مرد تکسوار السلام علیک حین ترکع و تسجد 🎤محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
"یا رب ز گناه زشت خود منفعلم وز قول بد و فعل بد خود خجلم فیضی به دلم ز عالم قدس رسان تا محو شود خیال باطل ز دلم" 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 💔💔💔💔💔 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea