#دلنوشته ماه رمضونی بنده خوبی بودم؟ نبودم؟ بندگی کردم؟ نکردم؟ قبولم کردی؟ نکردی؟ دوسم داشتی؟ نداشتی؟ اینا سوال هایی که ذهن منو درگیر کرده… یعنی میشه دوسم داشته باشی؟ بغلم کنی؟ میشه یه خواهش بکنم؟ میشه یجوری عوضم کنی که نفهمم چیشد؟ میدونم خیلی باهام راه اومدیا روم نمیشه بهت بگم بیشتر باهام راه بیا… ولی خودت گفتی ادعونی استجب لکم(بخوانید مرا تا استجابت کنم شمارا) من دارم صدات میزنم ، دارم ازت خواهش میکنم یه کاری برام بکن به همون امام حسینی که دوسش داری به خودم امیدوار نیستم ولی به تو خیلییییی امیدوارم…. منتظر میمونم تا اجابتم کنی… درسته شب های قدر تموم شده و من نه قدر خودمو دونستم ، نه قدر تورو دونستم… نه قدر نعمتی مثل محمد و آل محمد رو دونستم ولی یه بنده ای گفتن یه خدایی گفتن یه گنهکاری گفتن یه ارحم الراحمینی گفتن … خلاصه که از خودم راضی نیستم… از دست خودم خستم منتظرت می مونم در دایره ی قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی… بعد از شب های قدر رمضان ۱۴۴۵ #خدا #مهدی_رعنایی