′ !🇵🇸𝐅𝐫𝐚𝐠𝐡|فـرآق -
♡﷽♡
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#پارت36
نگاهم به کتابم بود و گوشم به حرفهای کتایون با مادرش:
خب من الان چکار کنم
به نظر تو به همین راحتیه
من اگر بیام اونجا هزار تا گرفتاری برام پیش میاد!
بگیرنم دلت خنک میشه؟
همونطور که نگاهم به صفحات کتاب بود زدم زیر خنده:
آخه تو به درد کی میخوری که بگیرنت؟!
اخمی کرد و به مکالمه ش ادامه داد:
به هر حال بابا حتما اونجا پرونده داره من مطمئنم
به همین راحتی منو راه نمیدن راهم بدن با کلی سین جین و گرفتاری
من حوصله دردسر ندارم!
بیا یه کشور بی طرف قرار بذاریم همو ببینیم
کمی سکوت کرد که علتش رو نفهمیدم
بعد با لحن متفاوتی گفت:
بعدا راجع بهش صحبت کنیم
الان نمیتونم تصمیم بگیرم
باشه مواظبم
تو هم مواظب خودت باش
خیلی خب به کمندم سلام برسون
نخیر لازم نکرده! فعلا
باز خندیدم:
حالا میمیمیری به بابای کمندم سلام برسونی؟
صورتش رو جمع کرد: صد سال سیاه!
کتابم رو بستم و روی میز گذاشتم: چی گفت؟
_شنیدی که
گیر داده که بیا ایران
_منظورم حرف جدید بود
_بابا بهش میگم بیا هر دومون بریم یه کشور دیگه همو ببینیم چه میدونم هلندی ترکیه ای جایی
میگه من میخوام تو بیای اینجا با خانواده ما آشنا بشی با ما یکم زندگی کنی
شاید خوشت اومد
_تو هم که بدت نیومده!
_هیچم اینطور نیست
اونم خونه ی کی! مهران...
حتما
من فقط دلم نمیاد دل سیما رو بشکنم
بدم هم نمیاد ایران رو ببینم ولی آخه خطرناکه
اگر یه اتهامی بهم ببندن دستگیرم کنن چی؟
_اولا سیما و زهرمار!
ثانیا برا چی باید تو رو بگیرن!
اگرم پدرت پرونده بازی داشته باشه که معلومم نیست حتما داشته باشه، نهایتا در حد یه احضار و سوال و جوابه آخه بازداشت؟!تو سر پیازی یا ته پیاز؟
نگران نباش بابا
اگر میخوای بری برو
ژانت هدفونش رو از روی گوشش پایین کشید:
کی کجا بره؟
خندیدم: راه افتادیا!
لبخندی زد: آره یه چیزایی میفهمم فقط سختمه حرف بزنم
تلفظش و اینا!
حالا کی کجا میره؟
_کتایون
میخواد بره ایران
لب برچید: کاش منم میتونستم باهات بیام
خیلی دلم میخواد ایران رو ببینم
حالا کی میری؟
کتایون سری تکون داد:
بابا شمام زود جدی میگیرید
فعلا باید فکر کنم
گفتم:
_دقیقا تا کی میخوای فکر کنی؟
دوماهه داری فکر میکنی!
_تا هر وقت که به نتیجه برسم!
_حالا همونطور که داری فکر میکنی میتونی یه چای دم کنی یا نه؟
_اگر من دم کنم قهوه دم میکنم
_جهنم همون قهوه! حالا تو دم کن
همونطور که میرفت سمت آشپزخونه پرسید: نمیخواید فرمایشات دیشبتون رو تموم کنید؟
_چرا
یه مفهوم هست که هنوز راجع بهش حرف نزدیم
_پس بذار قهوه رو دم کنم و بیام ببینم بالاخره میتونی امروز تمومش کنی یا نه!
خندیدم: نترس تموم میشه!
وقتی با فنجونهای قهوه برگشت خوشحال گفتم:
اگرچه چای بیشتر میچسبید ولی همین که بالاخره تو یه تکونی به خودت دادی کلی ارزش داره!
خب... شروع کنم؟
ژانت سرتکان داد: اهمم
بسم الله رو زیر لب گفتم و بعد صدا بلند کردم:
ماجرای امامت یک داستانه که با 11 کاراکتر مشابه در موقعیت های مختلف تکرار شده
گفتم امامت یک برنامه از پیش تعیین شده بود
و طبعا بعد از اباعبدالله هم به مسیر خودش ادامه داد با بقیه ائمه
و هر کدوم جامعه رو متناسب شرایط و مقتضیاتی که داشت جهت میداد و برنامه رشد رو دنبال میکرد
به طور کلی میشه گفت یک برنامه مدون طولانی مدت همراه با فرهنگ سازی های مختلف در پیش گرفتن
با توجه به اینکه بعد از این قیام این مدل از اسلام به شدت توسط حاکمیتها سرکوب شد شیعیان بسیار در اقلیت و در خفا و مظلومانه زندگی می کردن یعنی خیلی بروز و ظهور ظاهری نداشتن و سعی می کردن بیشتر از درون خودشون رو به لحاظ محتوایی تقویت کنن
شرایط طوری بود که مثلا تصور کن امام هفتم ما بیش از نیمی از عمرش رو توی زندان سپری کرده
فضا فضای دیگه ای بود
بنی عباس خلفای بعدی بعد از بنی امیه بودن که مشی شون این بود که در ظاهر با اهل بیت پیامبر دوستی کنن و حتی با شعار خونخواهی اباعبدالله و فامیلی و نسبت با اهل بیت پیامبر روی کار اومدن اما در عمل با پنبه سر بریدن مثل بنی امیه آشکارا نه ولی با مدل خودش چرا
این وضعیت کماکان ادامه داشت تا یازدهمین امام ما هم به شهادت رسید توسط حکومت
در مجموع طراحی خدا این بود که بعد از پیامبر ۱۲ حجت برای زمین در نظر گرفته بود
و این ۱۲ حجت ۱۱ نفرشون بر زمین آمدن زندگی کردن مردم رو دعوت کردن به اون هدفی که باید
و مردم اگر برآیندی نگاه کنیم پس زدن
یعنی اهل زمین ۱۱ بار منجی و منادی حقیقت، صلح، دین و آرمان و خداخواهیشون رو از بین بردن
کشتن...
و این یک پیام دیپلماتیک برای خدا داره که خدایا ما انسان ها نه نیازی به تو داریم و نه نیازی به منجی و مُصلح پیشنهادیت!
′ !🇵🇸𝐅𝐫𝐚𝐠𝐡|فـرآق -
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #پارت36 نگاهم به کتابم بود و گوشم به حرفهای کتایون با مادرش: خب
یعنی نیازی احساس نمیکنیم که تو برای ما کسی رو بفرستی که ما به واسطه پیروی از اون و پیاده کردن مدل تو روی زمین شکل درستی از زندگی اجتماعی و انسانیت رو جاری کنیم
ما خودمون میتونیم برای زندگی خودمون تعیین تکلیف کنیم و فرستاده ات نیازی نداریم
یعنی پشت این رفتار ما این تفکر بود که ما میخوایم خودمون حاکم باشیم
اونطور که دلمون میخواد
و خدا هم از یک جایی به بعد با این درخواست بشر موافقت میکنه و میگه بسیار خوب از این به بعد خودتون اداره کنید و ببینید که چطور پیش میره
و در نتیجهی این ظلمی که انسان به حقیقت کرد حقیقت از نظرش پنهان شد
اعتقاد ما اینه که دوازدهمین امام که فرزند امام یازدهمه در صده دوم هجری به غیبت رفته
چون تصمیم خداوند اینه که در نهایت زمین رو به شکل درستش برگردونه و عدالت و حقیقت رو جاری کنه توسط این امام پس به عنوان آخرین ذخیره باید حفظ بشه برای مردمی که استحقاقش رو داشته باشن
برای همین غیبت شکل میگیره
یعنی امام دوازدهم بعد از شهادت پدرشون به غیبت میره و دیگه مردم بهش دسترسی ندارن تا همین امروز
پس ما امام داریم فقط نمیتونیم ببینیمش
اون هم بخاطر درخواستی که خودمون کردیم با رفتارمون
گفتیم نیازی به امام نداریم و خداوند این امام رو به امانت گرفت برای مردمی که بخوانش
چون در چنین اموری قبلا هم گفتم قرار نیست خداوند کارش رو با معجزه پیش ببره و تمام ارزش جاری شدن عدالت و حقیقت در زمین به اینه که انسانها این کار رو بکنن یعنی تمام هویت و ماهیت و هدف خلقت رشد بشره؛
پس طبیعتاً این امام منصور به امتی تعلق داره که اهل نصرت دادن باشن یعنی بخوان و تلاش کنن
در واقع بشر تنها به خودش واگذار شده تا چیزی رو که خواسته محک بزنه و هر وقت به ناتوانیش پیبرد برگرده و امانتوشو پس بگیره تا به این حقیقتی که باید برسه
وضعیت امروز جهان هم گویای اینه که ما فقط به یک منجی مصلح احتیاج داریم
یعنی امروز توی جهان فقر و سوءتغذیه هست اما بی پولی و گرسنگی به تعداد نیست
یعنی ما اگر بخوایم می تونیم تمام زمین رو از گرسنگی و فقر نجات بدیم اما مدیریت بی طرف و دلسوزی که برای همه اهل زمین به یک اندازه دل بسوزونه جود نداره
حتی قهرمانانی که شکل میگیرن عمدتاً نگاه نژادی دارن در صورتی که ما نیاز داریم به کسی که فرا ملی فرا جناحی و بدون دسته بندی به تمام انسان ها و حتی بقیه اجزای کائنات فکر کنه و براشون برنامه داشته باشه و برای نجاتشون دغدغه داشته باشه
و با به کار گرفتن خود اونها و استفاده از خود اونها صلح پایدار رو شکل بده و مدینه فاضله رو مجسم کنه
اونهم در راستای حقیقت وجودی و چیستی کائنات یعنی اراده الهی
پس بشر این وضعی که امروز میبینه رو تا زمانی که برنگرده و مثل کسی که به تخلفش معترفه معذرت خواهی نکنه بابت رفتار گذشتهاش و طلب نکنه، همینه
و تازه بدتر از این رو هم تجربه خواهد کرد چون زمین و زمان مطیع خدا و ولی خداست و پشت کردن بشر به ولی خدا و هدف خلقت تبعات مختلفی داره که هر چه بیشتر پیش بریم بیشتر درکش می کنیم
پس تنها راه نجات و برون رفت از این ظلم مستطیر بر زمین و این خلاء ها بازگشت به منجیه
چیزی که در همه ادیان وجود داره نه فقط ادیان بلکه همه تفکرات به پایان مثبت تاریخ و یک منجی رقم زننده تغییرات مثبت همهجانبه ایمان دارن
در مسیحیت که به طور جدی باور به بازگشت مسیح وجود داره چیزی که خود مسلمان ها هم بهش اعتقاد دارن
یعنی ما هم اعتقاد داریم مسیح عروج کرده و ظهور خواهد کرد
اما کنار منجی
منجی چه خاصیتی باید داشته باشه؟
منجی باید دلسوز #همه باشه
قطعاً فقط یک فرستاده الهی میتونه نسبت به همه مردم دنیا به یک اندازه دلسوز باشه و نگاهش انسانی باشه نه ملی و نژادی
که همه باهاش ارتباط برقرار کنن
خب ما این فرد رو داریم اما این لجبازی ما برای اثبات اینکه ما میتونیم خودمون مدیریت کنیم اجازه نمیده از وجودش بهره مند بشیم
خب رزومه مدیریتی بشر پیش چشمه می تونیم به راحتی قضاوت کنیم!
در طول تاریخ بشر همواره به لحاظ انسانی و به لحاظ کیفیت انسانیت تنزل داشته خصوصاً امروز و هر روز این وضع بدتر میشه
روزی نیست که خبر جنگ و کشتار و فقر و فساد و جرم و جنایت شنیده نشه
ژانت_ اتفاقاً من به ظهور منجی باور دارم
هم نیازش رو درک میکنم هم قلبا باور دارم که یک همچین چیزی صحت داره و اتفاق می افته و پایان تاریخ مثبت خواهد بود
کتایون بالاخره سکوت متفکرانه اش رو شکست:
_ ولی به نظر من بیش از حد تخیلیه
جهان واقعی چیزیه که ما داریم می بینیم و با این وضعی که وجود داره بعیده که اصلاح بشه
_ ولی میشه چون اراده خداست
_ لابد به وسیله کسی که ۱۳۰۰ سال در غیبته!
چطور چنین ادعایی می کنید مگه یه انسان میتونه 1000 سال عمر کنه!
_چطور نوح میتونه هزار سال عمر کنه بقیه نمیتونن؟
′ !🇵🇸𝐅𝐫𝐚𝐠𝐡|فـرآق -
یعنی نیازی احساس نمیکنیم که تو برای ما کسی رو بفرستی که ما به واسطه پیروی از اون و پیاده کردن مدل ت
خودت هم میدونی زندگی طولانی مدت اگرچه عجیب و بعیده اما غیر ممکن نیست
چیزی که محال نباشه رو میشه باور کرد اگر منطق کلیش قابل قبول باشه
گفتم معجزه اصلا چیزیه که رویدادش عجیب باشه
بدن انسان اگر شرایطش فراهم بشه چندین هزار سال هم میتونه زنده بمونه!
خب این شرایط رو کی فراهم میکنه؟
آیا خدایی که آفرید نمیتونه این شرایط رو مهیا کنه؟
مهم اینه که با منطقت خدا رو بفهمی و پیدا کنی
بعدش دیگه همه مسائل رو با قدرت خدا میسنجی و محال توی ذهنت حل میشه!
تازه ایشون به تعداد بسیار زیاد دیده شده و نشانه هاش درک شده که میتونم رفرنس بدم و مطالعه کنید*
خصوصا کتاب "مردی در آینه" ی طاها ایمانی رو حتما بخونید**
ما معتقدیم به ظهور منجی و یک پایان خوش برای این دنیا با همین وضع داغونی که داره و هر روزم داغونتر میشه!
اما چجوری؟!
باید منتظر بشینیم ببینیم کی اتفاق میفته؟!
همینقدر منفعل؟!
پس اینهمه حرفی که درباره هدف خلقت و رشد اجتماعی و کار گروهی و اینا زدیم چی میشه؟!
اصلا علت این جدایی رفتار ما بوده
پس قاعدتا پایان دادن بهش هم یک رفتار رو میطلبه
و اون رفتار چیه؟
توبه اجتماعی
اینکه بشر ابراز پشیمانی و جبران کنه
تغییر ایجاد کنه رشد خودش رو ثابت کنه!
خب این چطور ممکنه؟
جز با حرکت در راستای همون اهدافی که بخاطرش طلب منجی میکنیم!
مثلاً مبارزه با ظلم و ستم و بی عدالتی و حق کشی در جهان به هر نوع
کتایون_ولی شما که میگید برای ظهور منجی باید زمین پر از ظلم و جور بشه
_افزایش ظلم به معنی افزایش ظالم نیست
برعکس اگر همه ظالم باشن که ظلم حس نمیشه
یه ظالم برای آلوده کردن کل دنیا کافیه
توی یه جمع 30 نفره یک نفر هم سیگار بکشه بقیه اذیت میشن
همین انسانها و ساختارهای ظالم موجود در جهان برای عاصی کردن کل کره زمین کافی ان
پس به هیچ وجه ما نیاز نداریم به اینکه ظالم بشیم برای اینکه منجی ظهور کنه اصلاً با اصل اسلام در تضاده
اصل و حقیقت اسلام ظلمستیزیه
هر کسی یک بار قرآن رو خونده باشه اینو میفهمه
برعکس ما برای اثبات خودمون؛
برای اینکه ثابت کنیم ما همون قومی هستیم که لیاقت داشتن امانت الهی و مصلح جهانی و رسیدن به مدینه فاضله رو داریم باید خودمون در جهت این اهداف حرکت کنیم
مهمترین بُعد این حرکت هم حرکت سیاسی اجتماعیه
ما چطور میتونیم در سطح جهانی و اجتماعی آمر به معروف و ناهی از منکر و مصلح جهانی باشیم و شرایط رو مهیای ظهور کنیم، بدون داشتن حکومت؟
چطور میشه در بعد اجتماعی احکام اسلامی رو جاری کرد و یک جامعه خوب ساخت بدون حضور در ساختار حکومتی؟
چطور ممکنه با نماز و روزه فردی امور اجتماعی رو اصلاح کرد
پوزخندی زد:
_ پس این توجیه شماست برای داشتن حکومت اسلامی!
_ بله هر مسلمانی که ادعا کنه نیاز به حکومت اسلامی در زمان غیبت وجود نداره حقیقت اسلام و بُعد اجتماعی اسلام رو درک نکرده
حقیقت اینه که بدون داشتن حکومت نمیشه با فساد و و ناعدالتی اجتماعی مبارزه کرد
اصلاً تمام کیفیت انسان ها به رشد اجتماعیه
بدون داشتن ساختار حکومتی رشد و تربیت در سطح اجتماعی مقدور نخواهد بود
یعنی اصلا انسانهایی که یک جامعه آرمانی نیاز داره برای پس گرفتن این ودیعه الهی تربیت نخواهد شد وقتی ساختار آموزشی متناسب این تمدن وجود نداشته باشه
وظیفه جمهوری اسلامی اینه ماهیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و محور مقاومت اینه
ما حکومت تشکیل دادیم برای تمدن سازی
که ثابت کنیم اینکه میگن حاکمیت دینی شدنی نیست ادعای کذب و منفعت طلبانه ایه که بتونن خودشون قدرت رو به دست بگیرن
برای شکل دادن همون تمدن الهی که موسی با قومش بخاطرش از مصر بیرون رفت ولی نشد
همون حکومتی که رسول الله پایه گذاشت ولی بعد از وفاتش تبدیل به سلطنت شد!
همون حکومتی که اباعبدالله بخاطرش قیام کرد
همون آرزوی کل تاریخ
همون تنها دغدغه الهی برای خلقت بشر
همون ابزار رشد اجتماعی و امت سازی
تمدنی که تمام شاخصه هاش مال خودشه
آموزشش بهداشتنش اقتصادش حقوق و قانونش
وامدار نیست
کپی نیست
ماکت عملی عالی ترین برنامه رشد بشره
ما با این هدف و با هدف امت سازی و رسیدن به مدینه فاضله انقلاب کردیم
انقلابی که در زمان خودش عجیب ترین اتفاق بود!
زمانی که دو بلوک بزرگ قدرت؛ شرق و غرب با اون قدرت و تجهیزات و پهناوری دو تا دکترین رو در تقابل با هم مطرح میکنن و سرگرم مبارزه با هم هستن یهو یه گروهی یه جایی از دنیا میاد میگه نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی!
دنیا پذیرفته بود فقط یکی از این دو حالت وجود داره
ولی ما حالت سوم رو ارائه دادیم
و عجیب اینکه هضم هم نشدیم توسط این دو قدرت بزرگ
شوروی به تاریخ پیوست ولی ما هنوز هستیم
آمریکا هم به تاریخ خواهد پیوست ولی ما خواهیم بود
لبخندی زد: با مرگ بر آمریکا میخواید نابودش کنید؟
این رفتارهای جهان سومی به چه درد میخوره جز انرژی منفی چی داره مثلا به آمریکا صدمه ای میزنه؟
اصلا اگر آمریکا بده چرا برای تحصیل اومدی اینجا و
′ !🇵🇸𝐅𝐫𝐚𝐠𝐡|فـرآق -
خودت هم میدونی زندگی طولانی مدت اگرچه عجیب و بعیده اما غیر ممکن نیست چیزی که محال نباشه رو میشه باور
و از خدمات و بودجه آموزشش استفاده میکنی؟
این یکم نون به نرخ روز خوری نیست؟
_ما برای گسترش دهنده ظلم و فساد و خونریزی روی زمین طلب مرگ میکنیم
در همه ی زمانها و مکانها
لعن ظالمین عین عدله به نوعی برائت جستن از رفتارهای غیر انسانی و غلط اونهاست
مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر سیاست های استعماری و لیبرال سرمایه داری آمریکا که توش جان انسان ها ذره ای ارزش نداره و همه چیز با پول سنجیده میشه
یعنی مرگ بر بمب اتم هیروشیما و ناکازاکی
مرگ بر قتل عام 75 میلیون سرخپوست
مرگ بر برده داری 80 میلیون سیاهپوست
مرگ بر ویران کننده ی ویتنام و کامبوج و...
آمریکا از همون روز اول حیات خودش فقط فساد و جنگ رو گسترش داده
و بدتر از اون ره آورد اصلیش فرهنگیه که میلیارد ها آدم رو در سبک زندگی منحط و بی خدای خودش حل کرده و جلوی رشدشون رو گرفته و نابودشون کرده
مرگ بر این تفکر که از غصب سرزمین دیگران حمایت میکنه
نفی ظلم انرژی منفی نیست زیر چکمه ظلم ذلیلانه رفاه گدایی کردن و نفس کشیدن ته انرژی منفیه!
کلمه حق انرژی منفی نیست کینه و بغض به ظلم و ظالم هم مقدس ترین حسه و حال آدم رو بد نمیکنه
اونهایی که نسبت به ظلم و ظالم بغض دارن نسبت به مردم مهربان تر و دلسوز تر و دلرحم ترن
ما با آمریکا تقابل تمدنی داریم
مصاف خیر و شر
کفر و دین
ضرر و زیانشم واسه ظالم واضحه کم کمش رسواییه
اما اینکه چرا اومدم اینجا برای تحصیل، من برای کسب علم اومدم پیامبر ما فرمودن علم را بیاموز ولو در نزد کافر و منافق
ضمنا در ازای هزینه ای که دولت آمریکا برای آموزش من پرداخت میکنه دارم توی آزمایشگاهش خدمات ارائه میدم
خیالت راحت باشه اینا جایی نمیخوابن که زیرشون آب بره!
اما مبارزه ما محدود به این نیست این یه بیانه یه رسانه ست!
ما هرکاری لازم باشه انجام میدیم ولی درنهایت کسی که فرعون رو غرق میکنه و استخوانهای نمرود رو میشکنه خداست
ما یقین داریم این حرکت پیروزه چون پشتوانه ش حقیقته
ما بخاطر خدا؛ بخاطر ساختن اون فضای اجتماعی مد نظر خدا در تربیت و رفتار، حرکت کردیم و تغییر ایجاد کردیم
خدا هم طبق تعهدش قومی که عهد ببندن رو حمایت میکنه
ممکنه از نظر شما این اعتقاد تخیلی باشه ولی ما اثرش رو بارها و بارها دیدیم
صرفا همین حیات و حضور ما با اینهمه مشکلاتی که برامون درست کردن، تحمیل جنگ، تحریم بی سابقه در کل تاریخ، شبکه نفوذ و.... یه معجزه عینیه که مردم دنیا میتونن به چشم ببینن
یک پنجم بلاهایی که سر ما آوردن آمریکا سر شوروی آورد و فروریخت
تازه ما که امکانات اونا رو هم نداشتیم
نمیدونم یعنی شما اینجا خدا رو نمیبینید؟
توی خاورمیانه ای که بعد از انقلاب صنعتی همیشه مستعمره بوده ژاندارم امریکا در منطقه** یعنی پهلوی رو مردم ایران با هیچی؛
با دست خالی بیرون کردن و حکومت دینی پایه گذاشتن
مردمی که همگی در عرض بیست سال به اتفاق نظر در این حوزه رسیدن!
مردم یهویی این شجاعت روحی رو از کجا آوردن که یک چنین منطقه مهمی رو از کنترل قدرت های استعمارگر نوین بیرون کشیدن و خودشون تصمیم گرفتن که چه سبک حکومت داری داشته باشن!
چجوری این اتحاد شکل گرفت؟
حول ولی
حول یک رهبر
همیشه در تشکیل تمدن کلیدی ترین مطلب داشتن یک نخ تسبیحه که امت حولش جمع بشن و جاگیری کنن
امام خمینی همون نخ تسبیح بود
که واقعا پدیده بود در علم و شجاعت
کسی اون زمان که ایشون قیام کرد به تشکیل حکومت فکر نمیکرد اصلا
اما خواست و شد
چون خواستنش برای خدا بود و خواست خدا بود!
حالا انقلاب شد ولی انقلاب یعنی دگرگونی
بهم ریختن راحت تر از نظم دادنه
همه چیز رو بهم ریختیم و گفتیم این مدل کفرآمیز و ظالمانه رو نمیخوایم ولی حالا چینش دوباره با نظم درست خودش شاهکاره!
ما تجربه ای از حکومت داری نداشتیم
ما فقط میدونستیم این چیزی که الان هست اصلا خوب نیست*
اما از اینکه حالا چی بسازیم هیچ تجربه ای نداشتیم
همش لطف خدا بود
همین که انقلاب کردیم و مردم به جمهوری اسلامی رای دادن و حکومت رسمی تشکیل شد همه جوره افتادن به جونمون با تحریک قومیت ها فرم دادن گروهک های مخالف، تحمیل جنگ...
هنوز نفهمیده بودیم چی به چیه تو کردستان و خوزستان تجزیه طلبا بلند شدن
اختلاف سیاسی بین گروه های ملی گرا و مارکسیست و مسلمان که تا دلت بخواد
تنش خارجی ام که دیگه هیچی
تو این اوضاع صدامم حمله کرد به ایران
هشت سال فقط درگیر جنگ بودیم با تحریمی که سیم خاردارم بهمون نمیدادن حتی لباس غواصی هم بهمون نمیدادن چه برسه به اسلحه و مهمات
در عوض به صدام تا دلت بخواد از همه جا سلاح میفروختن
فرانسه شوروی آلمان آمریکا بلژیک*
با این وجود در این جنگ تمامیت ارضی مون رو حفظ کردیم تمام مناطق اشغال شده رو پس گرفتیم