مهدیاران | mahdiaran
❌ این پیام را از دست ندهید 👇 ⚠️ منطقی بنظر میرسه مگه نه؟ ➖ خانوادهام چه میشود؟ ➖ میخواهم تفسیر
📌 توجیهات جاهلانه
📎 #توجیه_المسائل_کربلا ۳۹
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
@Mahdiaran
📌 توجیهات جاهلانه
▪️ عدهای از مردمِ زمانِ امام حسین نسبت به امورِ حکومت، دین و دنیای خود، ناآگاه بودند و همین جهل و نادانی، علت ایجادِ توجیهاتشان شد. اگر مردم دین را درست شناخته بودند، به سادگی فریبِ شبهات و انحرافات را نمیخوردند. اگر آنها امامِ خود را میشناختند، میفهمیدند که حرف و عملِ امام، حجت است.
▫️ در حال حاضر نیز دشمن با ایجادِ شبهه و انحراف در دین، حق و باطل را در هم میآمیزد تا افراد دچار بَدفهمی و عملکردِ نادرست شوند؛ به علاوه با قدرتِ رسانهای خود، شبهاتِ فراوانی را به امام زمان نسبت میدهد.
▪️ این درحالی است که برخی افراد با شنیدن یا خواندن مطلبی و پیش از آنکه از درستیِ آن اطمینان پیدا کنند، به سرعت آن را منتشر میکنند. متاسفانه اغلبِ مخاطبانِ این شبهات، یا مبانی دینی خود را قوی نکردهاند و به همین دلیل به سادگی تحت تأثیر قرار میگیرند و یا اهل مطالعه و جستجوگر نیستند، زیرا پاسخ بسیاری از این شبهات داده شده و تنها با یک جستجو، در دسترساند. پس ما دو وظیفه مهم برعهده داریم: اول اینکه اطلاعات خود را بالا ببریم و دوم در نشر اطلاعاتِ صحیح، کوشا باشیم.
📎 #توجیه_المسائل_کربلا ۳۹
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۳۱۳
🏴 لشکرِ سیاه پوش ارباب!
جمعیت بود که فوج فوج از جلوی چشام رد میشد. خدایا آخه این چه جَذَبهایه که بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال این جوری دلها رو به وجد میاره و از خود بیخود میکنه؟
🥘 پای برهنه، کوچیک و بزرگ، توی سرما و گرما؟! توی همین فکر و خیالها بودم که دیدم جلوی یکی از موکبها ایستادم. یکی از بچههای موکب جلو اومد و گفت: «کمکتون میکنم پیاده بشین و شام بخورین.» دستم رو گرفت و من رو برد داخل. سفره پهن بود.
🤲 یک نفر ازم پرسید: «اول نماز میخونین یا غذا میخورین؟» تعجب کردم و گفتم: «خیلی وقته اذان گفتن و من عادت دارم نمازم رو اول وقت بخونم.» دو نفر از بروبچههای موکب، نگاهی به من انداختن و شروع کردن به پچپچ کردن. وقتی دلیلش رو پرسیدم، جواب دادن: «آخه برادر، داشتن اشهد ان علی ولی اللهِ اذان رو میگفتن که شما رسیدی اینجا؛ حتما زمان از دستت در رفته.»
⏰ به ساعتم خیره شدم. راست میگفتن، انگار تمامِ مدتی که با اون مردِ غریبه تو مسجد سهله بودیم، زمان متوقف شده بود. راستی کجاست؟ نمیبینمش...
▪️ #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت چهارم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
❌ این پیام را از دست ندهید 👇 ⚠️ منطقی بنظر میرسه مگه نه؟ ➖ خانوادهام چه میشود؟ ➖ میخواهم تفسیر
📌 بهانه بیبهانه!
▪️ هرکس میتواند در کربلا الگویی برای خود پیدا کند: کودک و جوان و پیر، زن و مرد، سفید و سیاه، سالم و ناتوان، تازه مسلمان، نوعروس، معلم، بازاری و... . وجه اشتراکِ همهی آنها هم این است که بدونِ توجیه آوردن، با امامِ خود همراه شدند.
▫️ تکلیفِ همه پس از کربلا معلوم است؛ در واقع کربلا، پایان دهندهی سردرگمی و بلاتکلیفیهاست. آری! کربلا نشان داد حتی مصیبت و اسارت نیز باعث سلبِ مسئولیت نمیشود.
▪️ اگر «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» و این حقیقت که کربلا هر روز اتفاق میافتد را بپذیریم، دیگر هیچ بهانهای برای فرار از وظیفه نخواهیم داشت. هنوز هم توجیهاتی مانندِ خانواده، راحتی، عزت و آبرو، عبادت، سیاست، ترس و... باعث تنها ماندنِ امام میشود؛ هرچند عاشورا دیگر تکرار نمیشود و این توجیهات، تنها باعثِ دوری ما از امام میشود.
▫️ امروز هم وظیفهی ما در قبال امام زمانمان روشن است. پس مبادا شرایطِ سختِ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... باعثِ تکرار توجیهاتِ مردمِ سال ۶۱ هجری و محرومیت ما از یاری امام شود.
📎 #توجیه_المسائل_کربلا ۴۰
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۴۲۰
📢 صدای پیرزنی با لهجهی عربی توجهم رو جلب کرد:
- «سیدی! سیدی! شکرا. شکرا...»
و همینطور پشتِ سرهم تشکر میکرد و کلماتی میگفت که متوجه نمیشدم. خدای من! او داشت با همسفر من صحبت میکرد؟!
🚰آقا سید همینطور که آب دستش بود و به زائرها تعارف میکرد، با لهجهی عربیِ فصیحی با پیرزن صحبت کرد. دلم ریخت. چه لهجهی قشنگی! چه صوتِ دلنشینی! تا حالا اینقدر از زبانِ عربی خوشم نیومده بود. از دخترِ جوانی که به نظر میرسید همراه پیرزنه پرسیدم: «چی شده که اینقدر تشکر میکنن؟ اصلأ شما فارسی بلدین؟»
🧕 دخترِ جوان جواب داد: «بله. من و مادرم اهلِ یکی از روستاهای خوزستانیم. وضع مالیمون خوب نیست، اما مادرم به عشقِ زیارتِ آقا، تنها گوسالهای رو که داشتیم فروخت تا بیایم زیارت. به مرز که رسیدیم، متوجه شدم کیفِ مدارک، پاسپورت، پول و هر چی که دار و ندارمون بود، گم شده. مادرم داشت از شدتِ ناراحتی سکته میکرد. هیج جوری آروم نمیشد.»
🔅 در حالی که با دستش به آقاسید اشاره میکرد گفت: «خدا انشاءالله این آقا رو خیر بده. انگار که از غیب رسیده باشن، شدن فرشتهی نجات ما!»
▪️ #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت پنجم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
🔹 چقدر مسئله داریم در نبود شما! / از این و آن گله داریم در نبود شما!
🔸 و هرچقدر بخواهی شریک دزدان و / رفیق قافله داریم در نبود شما!
🔹 چه کاسهها شده خالی، چه کیسهها شده پُر / عجب معامله داریم در نبود شما!
🔸 معادلات جهان یک به یک به هم خورده / و نامعادله داریم در نبود شما!
🔹 از آن مسیر میانبر به بینهایتها / چقدر فاصله داریم در نبود شما!
🔸 از اینکه بی تو نفس میکشیم در عجبم! / از اینکه حوصله داریم در نبود شما!
🔹 شبیه آینههای شکستهی حیران / چقدر مسئله داریم در نبود شما...
👤 علیرضا #عزیزپور
📜 #اشعار_مهدوی
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
⁉️ #تاحالا_به_این_فکر_کردین که امام زمان برای ما چه دعاهایی میکنن و ما چقدر تونستیم شبیه خواسته ها و انتظارات ایشون باشیم؟
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
@Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۵۶۰
🔻 ...اون آقا رو به مادرم کرد و گفت: «اینقدر بیقراری نکنین. شما همین الانم زیارتتون قبول شده. مطمئن باشین.» مادر که تقریبا به هقهق افتاده بود گفت: «آقاجان! قربون جدتون، این اتفاق یعنی امامم ما رو خونهاش راه نداده.»
🔆 چهرهی آقا عوض شد. انگار بدجوری ناراحت شد. دست کرد توی جیبش و یک مقدار پول به مادرم داد و گفت: «برین سمت ایست بازرسی. توکل به خدا. انشاءالله رد میشین.» با این جمله، فکر کردیم حتما ایشون خودش از همین رئیس و رؤسای پاسگاه مرزیه که اینقدر محکم میگه برین.
🔹 ته دلمون قرص شد. راه افتادیم. باید از پنج گیتِ بازرسی رد میشدیم. برامون جالب بود. توی هیچ گیتی ازمون پاسپورت نخواستن. و جالبتر اینکه وقتی پولی رو که آقا به ما داده بود، شمردیم؛ دیدیم دقیقا همون مقداری بود که گم شده بود!
▫️ بعد از مدت کوتاهی، دوباره این آقا رو پیدا کردیم. مادرم با خوشحالی به سمت آقا دوید و دعایش کرد. سید هم با حوصله به حرفهای مادرم گوش میکرد و لبخند رضایت بخشی بر روی لبهایش نقش بست.
▪️ نگاهی به سر تا پای سید انداختم. شال زیبای مشکی که روی دوشش انداخته بود خودنمایی میکرد. توی دلم گفتم :«چقدر این شال عزا، به سیدِ ما میاد!»
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت ششم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
فقط پنج دقیقه.mp3
604.2K
🔊 #صوت_مهدوی
📌 #پادکست «فقط پنج دقیقه»
▫️ در طول هفته، ۱۶۸ ساعت، پنج دقیقه دلمون برای امام زمان میگیره؟
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 در خیمهی چه کسی هستی؟
👥 منتظران! عاشقان صاحب الزمان!
پارسال، این روزها کجا بودیم؟ کنار قدم های جابر سوی نینوا رهسپار بودیم؟ یا به هر دلیلی ذکر لبمان «به تو از دور سلام» بود؟
🗓 امسال کجاییم؟ ذکر الان ما چیست؟ چرا ما مدعیانِ «أنا منتظر المهدی» کاری نکردیم که «إلهی عظم البلاء» هایمان اینقدر طولانی نشود؟پارسال ستون های جاده رو ما به شوق حرم میشمردیم؟ امسال آمار مبتلایان و فوتیها رو میشمریم؟ تا کِی باید چوبِ کم کاریهایمان را بخوریم؟ تا کِی باید قلب امام زمانمان را در فشار نگه داریم؟ تا کِی شرمندگی؟ تا کِی بلا؟
▪️ بلا از این بالاتر که نه میتوانیم امام زمانمان را ببینیم و نه میتوانیم به زیارت جدّشان برویم؟ما لبیک گویان چرا در خیمه امام زمانمان نیستیم؟ ما که در خیمه امام زمان نیستیم، در خیمه چه کسی هستیم؟
🔻 ما منتظر نیستیم...
او منتظر است تا که ما برگردیم!
🏴 #تلنگر ؛ ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۶۹۰
🏠 به موکب که رسیدیم، تصمیم گرفتیم استراحت کنیم. محو تماشای زائرانِ پیادهی اربعین شده بودم. قیافهی آدمهای توی راه و همسفرامون برام جالب بود. اولین بار بود که این منظرهها رو میدیدم. چشمم به آقا سید افتاد. باورم نمیشد. کلی راه با هم اومده بودیم ولی حتی اسمشو هم نمیدونستم. مردی مهربان با صورتی گیرا و حُسن خُلقی بسیار عالی. از همصحبتی با او در راه، لذت میبردم.
👨 آقا سید در موکب، مشغول پذیرایی از زائرها شد. خواستم جا به جا بشم که یهو دستم خورد به دستِ بغل دستیم و سیگارش افتاد روی شلوارش. چای داغی رو هم که مشغولِ فوت کردنش بود، ریخت روی پیراهنش. خدا منو ببخشه، اصلا ظاهرش به زائرهای آقا نمیخورد! آخه توی این روزهای عزاداری، یه پیراهن با گلهای قرمزِ درشت پوشیده بود. یقهاش هم تقریباً باز بود و مدام سیگار روشن میکرد.
🔺 چنان سرم داد کشید که دستام شروع کرد به لرزیدن. گفتم داداش معذرت میخوام، از قصد نبود. حلالم کن. ولی اون بنده خدا فقط داد میزد و بد و بیراه میگفت. همه داشتن نگامون میکردن. دیگه نمی دونستم چی کار کنم تا آروم بشه که آقا سید سررسید.
🔆 وای خدای من، چه به موقع! توی دستش یه پاکت بود. پاکت رو به طرفِ مرد عصبانی گرفت. یه لبخند شیرین زد و گفت: «بفرمایین لباسهاتون رو عوض کنین. من یه چای دیگه براتون میارم.»
بعد هم اشاره کرد به من و گفت یا علی.
کمک کرد تا روی ویلچر نشستم. رفت و یک چایِ تازه آورد و کنار وسایلِ مرد گذاشت و زدیم به دل راه...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت هفتم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 #طرح_مهدوی
🔻 بلا یعنی جمعه برسد و نبینم روی ماهت را...
🌌 #عاشقانه_مهدوی
👌 بسیار زیبا
🖼 ویژه #پروفایل
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
@Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۸۰۰
🚶♂هنوز خیلی راه نرفته بودیم که دیدم یه نفر داره صدامون میزنه. برگشتم ببینم کیه. ناخودآگاه گفتم: «چقدر این لباسهای مشکی بهتون میاد.» جواب داد: «منم میتونم باهاتون همسفر بشم؟» به صورت آقا سید نگاه کردم. لبخند ملیحی زد. یعنی موافق بود. گفتم: «چرا که نه!»
خوشحال شد و گفت: «اسمِ من خشایاره ولی شما میتونین خشی صدام کنین.»
🔅 گفتم: «داداش! حلالم کن.» برگشت پیشونیم رو بوسید و گفت: «منم بد رفتار کردم، اصلا بگذریم. راستش من از رنگ مشکی خوشم نمیاد، فقط یه بار واسه فوت آقام خدا بیامرز پوشیدم؛ ولی انگاری از این لباسه بدم نیومده. یه جورایی دوسش دارم.» آقا سید گفت: «الحمدالله» و به راه ادامه دادیم...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت هشتم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
میهمانی آسمان.mp3
12.55M
🔊 #صوت_مهدوی
📝 « میهمانی آسمان »
▫️ آسمان، لباس آبیرنگِ بلندی پوشیده و میزبان است. همه چیز خبر از یک روز عالی دارد اما ساعتی نمیگذرد که...
🌸 #دلنوشته_صوتی_مهدوی
☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
▫️ تو دلت قرص ما همه خوبیم! دلهایمان غم دارد به وسعتی که در ذهن نگنجد اما همین که تو را داریم حالمان خوب است...
▪️ آن روزها که خبر از بسته شدن راههای کربلا بود، تو را از دور سلام میدادیم و فکر نمیکردیم دیدار بین الحرمین آرزو شود! حالا که میگویند از زیارتت بگذریم فهمیدیم غمِ حس نکردنِ هوای حَرَمت یعنی چه؟ که بزرگترین حسرت زندگی یعنی ندیدن ضریحِ شش گوشهی تو...
▫️ آرامشی که در کویِ تو حس میشود در هیچ جای دنیا نمیتوان حس کرد و این خاص بودنِ حالمان تنها از تلاشِ شما برای امرِ ولایت و امامت بود. کسی که اگر مردم دنیا او را بشناسند، مهدی را میشناسند. کسی که اگر بدانند چقدر بر حق بود، بدون لحظهای تردید به دنبال آخرین فرزندش میروند.
▪️ نداشتن زیارتت این انتظارِ عجیبِ منتظران را سختتر و طاقت فرساتر میکند اما تو دلت قرص که دل خوش کردیم به آمدن او.
▫️ یا اباعبدالله! امسال نمیتوان با پای پیاده غم نبودنِ اماممان را فریاد بزنیم و با زیارت کاظمین و سامرا دلمان را آرام کنیم. امسال معجزهای کن تا نفسی در غم دیدار تو قطع نشود...
🏴 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۹۱۰
🌃 ساعت از یکِ نیمهشب گذشته بود. من و داداش خشی (البته خودش دوست داشت اینطوری صداش کنم) تقریبا بُریده بودیم. صدای با محبتی، که دست و پا شکسته سعی داشت فارسی صحبت کنه توجهمون رو جلب کرد.
🚶 تا اومدیم بفهمیم کیه، آقا سید گفت راه بیفتین. وسایلمون رو جمع و جور کردیم و سوار یه ماشین شدیم. اونقدر درب و داغون بود که نمیشد مدلش رو تشخیص داد. با دلخوری پرسیدم: «آقا سید! کجا داریم میریم؟»
🔹 همونطوری که با دستش به فردِ کناریش اشاره میکرد جواب داد: «امشب مهمون این برادر هستیم.» لحن جواب دادنش طوری بود که احساس کردم پدرم هنوز زنده است و مثل همهی سالهای بچگی داره به زور میبرم عید دیدنی!
سید دوباره گفت: «امشب مهمون این برادر هستیم، انشاءالله.»
🔆 البته من خیلی راضی نبودم. حرفی نزدم ولی احساس میکردم انگار آقا سید همهچی رو میدونست. همونطور که در افکارش غرق شده بود، گفت: «بچههای جدّم وقتی بدونِ پاپوش، گرسنه و تشنه این راه رو میرفتند قطعا خیلی بیشتر اذیت شدن. مهم اینه که هر جا هستی با امامت همسفر باشی.» از خودم و فکرهای ناجوری که به ذهنم خطور کرده بود خجالت کشیدم.
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت نهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «امام حاضر و ناظر»
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 اگه امام زمان رو حَیّ و حاضر و ناظر میدونستیم اصلا جرات گناه میکردیم؟
📥 دانلود با کیفیت بالا
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۱۰۷۰
🏠 به خونهی برادرِ عراقی رسیدیم. همسر و بچههای صاحبخونه با احترام به استقبالمون اومدن و تنها اتاقی رو که داشتن، به ما دادن. سفرهای رنگارنگ و پُر از غذاهای متنوع پهن شد.
🍲 به جرات میتونم بگم همهی داراییشون رو برای فراهم کردنِ این سفره، خرج کرده بودن. من و داداش خشی اینقدر خسته و گرسنه بودیم که هر چی دَمِ دستمون بود خوردیم و همونجا کنار سفره دراز کشیدیم.
🔸 چشمم افتاد به ظرف آقا سید. ظرف تقریباً دست نخورده بود. شاید فقط یک لقمه خورده بود. بعد از صرف غذا، سید مشغول جمع کردن سفره شد. هر جا که میرسیدیم کمک میکرد. آشنا و غریبه براش فرق نمیکرد. من و خشایار از فرطِ خستگی خوابمون بُرد.
📖 با صدای نجوای شیرینی از خواب بیدار شدم. چشمام رو باز کردم. دلم نمیخواست خواب از سرم بپره، فقط فهمیدم آقا سید داره زیارت ناحیه مقدسه میخونه و پهنای صورتش از اشک خیس شده. تا حالا کسی رو ندیده بودم اینطوری دعا بخونه. سعی کردم بلند شم ولی نفهمیدم چطور شد دوباره خوابم برد...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت دهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📢 حسین تو را می خواند. خوب گوش کن. صدای پای جابر است؟ نه! قدری آرامتر، صدای پاهای خستهی زینبِ حسین است که زائر اربعین شده؟ نه! شاید هم رباب، مادر شاهزادهی حسین را میگویم، اوست که در پیِ شیوَن طفلش بازگشته تا شاید سیرابش کند؟ نه!
🔹 این طنین گامهای خود توست! خوب گوش کن. کسی میگوید: بیا. تو خوب این صدا را میشناسی. صدای حسین را که هنوز از پس قرنها بیوقفه فریاد میزند: بیا
🚶 و تو راه افتادهای. خسته و شکسته، گاهی مینشینی، گاهی به آمدنت شک میکنی، اما راه افتادهای و قافله سالار، حسین زمان، مهدی فاطمه است.
🔺 پس برخیز! احرام ببند تا شاید مَحرمِ غمِ حسین شوی و در اربعین حضرت ارباب برسی به خیمه امن امام زمان و آخرین قافله سالار از تبار حسین.
🏴 #تلنگر ؛ ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۱۱۸۰
💤 با فشار دستِ گرمِ آقا سید از خواب بیدار شدم. خیلی خسته بودم. سید، نگاه محبتآمیزی بهم کرد و گفت: «بلند شین نمازتون رو بخونین. باید راه بیوفتیم.» و اشاره کرد به لباسهامون که شُسته و تا کرده، کنار اتاق گذاشته شده بودن و ادامه داد: «خانمِ صاحبخونه راه زیادی رفته تا لباسهای ما رو با ماشین لباسشویی یکی از اقوامشون بشوره و به موقع برگردونه.» از خودم بدم اومد. راستی من شیعهی امام حسینم یا این عزیز عراقی و خونوادهاش؟!
👧 تو همین فکرا بودم که دو تا دختر بچه حدودا ۳ و ۵ ساله اومدن تو اتاق. آقا سید، با مهربانی بغلشون کرد و روی پاهاش نشوندشون و توی جیبِ پیراهنشون چیزی گذاشت. داداش خشایار هم که انگار منقلب شده بود دست کرد تو ساکش و کمی پسته درآورد و ریخت کفِ دستِ دختری که کوچیکتر بود؛ اما همهی پستهها یهو پخش شد روی زمین. دختر بزرگتر جلو اومد و دامن پیراهنش رو باز کرد و آقا سید پستهها رو ریخت توی دامنش.
🔻 من و خشایار ماتمون برده بود. هر دو دختر بچه، هیچ انگشتی نداشتند. آقا سید، پاکت پسته رو بهشون داد و دخترها با خوشحالی از اتاق رفتن بیرون. با کمک سید، روی ویلچر نشستم.
🔅 صاحبخونه برای خداحافظی اومد و ما رو بغل کرد. وقتی خواستم باهاش دست بدم، دیدم او هم مثل دخترهاش انگشت نداشت. نمیدونم چه مشکلی وجود داشت. نه میتونستم عربی حرف بزنم و بپرسم نه روم میشد از سید علت رو جویا بشم. صاحبخونه به عربی چیزهایی گفت که من فقط عبارت عجل لولیک الفرج رو متوجه شدم...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت یازدهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
💢 مهدییاوران عزیز، سلام!
🏴 پیشاپیش فرارسیدن #اربعین حسینی را خدمت امام زمان و شما عزادارن تسلیت عرض میکنیم.
▫️ امسال که نعمت پیادهروی اربعین و زیارت ضریح شش گوشه اباعبدالله از ما دریغ شده است، از امروز در کانال مهدویت مهدیاران ، سفرنامهی صوتیِ #دنیای_شیرین منتشر خواهد شد تا ذرهای از حال و هوای اربعین را، در دلهایمان زنده کند.
📒 سفرنامه صوتیِ دنیای شیرین، تجاربِ بانوییست در سفر به جایی که هرگز حتی به تخیلش خطور نمیکرد راهیِ آنجا شود.
با ما در شنیدن این سفرنامه زیبا همراه باشید.👇👇
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
دنیای شیرین - قسمت اول.mp3
11.06M
🔊 #صوت_مهدوی
🎵 #داستان_صوتی_مهدوی
📝 #دنیای_شیرین ؛ قسمت اول
💬 ساعت از ۱۱ گذشته بود. داشتم چمدون رو جمع و جور میکردم که برای سفر ترکیه آماده بشم، نمیدونم چی شد خوابم بُرد. توی خواب، اکبر آقا خدا بیامرز، یه کاغذ گرفت سمتم و گفت: شیرین خانم واست برات آوردم...
🏴 ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c