📌 در خیمهی چه کسی هستی؟
👥 منتظران! عاشقان صاحب الزمان!
پارسال، این روزها کجا بودیم؟ کنار قدم های جابر سوی نینوا رهسپار بودیم؟ یا به هر دلیلی ذکر لبمان «به تو از دور سلام» بود؟
🗓 امسال کجاییم؟ ذکر الان ما چیست؟ چرا ما مدعیانِ «أنا منتظر المهدی» کاری نکردیم که «إلهی عظم البلاء» هایمان اینقدر طولانی نشود؟پارسال ستون های جاده رو ما به شوق حرم میشمردیم؟ امسال آمار مبتلایان و فوتیها رو میشمریم؟ تا کِی باید چوبِ کم کاریهایمان را بخوریم؟ تا کِی باید قلب امام زمانمان را در فشار نگه داریم؟ تا کِی شرمندگی؟ تا کِی بلا؟
▪️ بلا از این بالاتر که نه میتوانیم امام زمانمان را ببینیم و نه میتوانیم به زیارت جدّشان برویم؟ما لبیک گویان چرا در خیمه امام زمانمان نیستیم؟ ما که در خیمه امام زمان نیستیم، در خیمه چه کسی هستیم؟
🔻 ما منتظر نیستیم...
او منتظر است تا که ما برگردیم!
🏴 #تلنگر ؛ ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۶۹۰
🏠 به موکب که رسیدیم، تصمیم گرفتیم استراحت کنیم. محو تماشای زائرانِ پیادهی اربعین شده بودم. قیافهی آدمهای توی راه و همسفرامون برام جالب بود. اولین بار بود که این منظرهها رو میدیدم. چشمم به آقا سید افتاد. باورم نمیشد. کلی راه با هم اومده بودیم ولی حتی اسمشو هم نمیدونستم. مردی مهربان با صورتی گیرا و حُسن خُلقی بسیار عالی. از همصحبتی با او در راه، لذت میبردم.
👨 آقا سید در موکب، مشغول پذیرایی از زائرها شد. خواستم جا به جا بشم که یهو دستم خورد به دستِ بغل دستیم و سیگارش افتاد روی شلوارش. چای داغی رو هم که مشغولِ فوت کردنش بود، ریخت روی پیراهنش. خدا منو ببخشه، اصلا ظاهرش به زائرهای آقا نمیخورد! آخه توی این روزهای عزاداری، یه پیراهن با گلهای قرمزِ درشت پوشیده بود. یقهاش هم تقریباً باز بود و مدام سیگار روشن میکرد.
🔺 چنان سرم داد کشید که دستام شروع کرد به لرزیدن. گفتم داداش معذرت میخوام، از قصد نبود. حلالم کن. ولی اون بنده خدا فقط داد میزد و بد و بیراه میگفت. همه داشتن نگامون میکردن. دیگه نمی دونستم چی کار کنم تا آروم بشه که آقا سید سررسید.
🔆 وای خدای من، چه به موقع! توی دستش یه پاکت بود. پاکت رو به طرفِ مرد عصبانی گرفت. یه لبخند شیرین زد و گفت: «بفرمایین لباسهاتون رو عوض کنین. من یه چای دیگه براتون میارم.»
بعد هم اشاره کرد به من و گفت یا علی.
کمک کرد تا روی ویلچر نشستم. رفت و یک چایِ تازه آورد و کنار وسایلِ مرد گذاشت و زدیم به دل راه...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت هفتم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 #طرح_مهدوی
🔻 بلا یعنی جمعه برسد و نبینم روی ماهت را...
🌌 #عاشقانه_مهدوی
👌 بسیار زیبا
🖼 ویژه #پروفایل
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
@Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۸۰۰
🚶♂هنوز خیلی راه نرفته بودیم که دیدم یه نفر داره صدامون میزنه. برگشتم ببینم کیه. ناخودآگاه گفتم: «چقدر این لباسهای مشکی بهتون میاد.» جواب داد: «منم میتونم باهاتون همسفر بشم؟» به صورت آقا سید نگاه کردم. لبخند ملیحی زد. یعنی موافق بود. گفتم: «چرا که نه!»
خوشحال شد و گفت: «اسمِ من خشایاره ولی شما میتونین خشی صدام کنین.»
🔅 گفتم: «داداش! حلالم کن.» برگشت پیشونیم رو بوسید و گفت: «منم بد رفتار کردم، اصلا بگذریم. راستش من از رنگ مشکی خوشم نمیاد، فقط یه بار واسه فوت آقام خدا بیامرز پوشیدم؛ ولی انگاری از این لباسه بدم نیومده. یه جورایی دوسش دارم.» آقا سید گفت: «الحمدالله» و به راه ادامه دادیم...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت هشتم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
میهمانی آسمان.mp3
12.55M
🔊 #صوت_مهدوی
📝 « میهمانی آسمان »
▫️ آسمان، لباس آبیرنگِ بلندی پوشیده و میزبان است. همه چیز خبر از یک روز عالی دارد اما ساعتی نمیگذرد که...
🌸 #دلنوشته_صوتی_مهدوی
☑️ کانال مهدویت مهدیاران👇
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
▫️ تو دلت قرص ما همه خوبیم! دلهایمان غم دارد به وسعتی که در ذهن نگنجد اما همین که تو را داریم حالمان خوب است...
▪️ آن روزها که خبر از بسته شدن راههای کربلا بود، تو را از دور سلام میدادیم و فکر نمیکردیم دیدار بین الحرمین آرزو شود! حالا که میگویند از زیارتت بگذریم فهمیدیم غمِ حس نکردنِ هوای حَرَمت یعنی چه؟ که بزرگترین حسرت زندگی یعنی ندیدن ضریحِ شش گوشهی تو...
▫️ آرامشی که در کویِ تو حس میشود در هیچ جای دنیا نمیتوان حس کرد و این خاص بودنِ حالمان تنها از تلاشِ شما برای امرِ ولایت و امامت بود. کسی که اگر مردم دنیا او را بشناسند، مهدی را میشناسند. کسی که اگر بدانند چقدر بر حق بود، بدون لحظهای تردید به دنبال آخرین فرزندش میروند.
▪️ نداشتن زیارتت این انتظارِ عجیبِ منتظران را سختتر و طاقت فرساتر میکند اما تو دلت قرص که دل خوش کردیم به آمدن او.
▫️ یا اباعبدالله! امسال نمیتوان با پای پیاده غم نبودنِ اماممان را فریاد بزنیم و با زیارت کاظمین و سامرا دلمان را آرام کنیم. امسال معجزهای کن تا نفسی در غم دیدار تو قطع نشود...
🏴 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۹۱۰
🌃 ساعت از یکِ نیمهشب گذشته بود. من و داداش خشی (البته خودش دوست داشت اینطوری صداش کنم) تقریبا بُریده بودیم. صدای با محبتی، که دست و پا شکسته سعی داشت فارسی صحبت کنه توجهمون رو جلب کرد.
🚶 تا اومدیم بفهمیم کیه، آقا سید گفت راه بیفتین. وسایلمون رو جمع و جور کردیم و سوار یه ماشین شدیم. اونقدر درب و داغون بود که نمیشد مدلش رو تشخیص داد. با دلخوری پرسیدم: «آقا سید! کجا داریم میریم؟»
🔹 همونطوری که با دستش به فردِ کناریش اشاره میکرد جواب داد: «امشب مهمون این برادر هستیم.» لحن جواب دادنش طوری بود که احساس کردم پدرم هنوز زنده است و مثل همهی سالهای بچگی داره به زور میبرم عید دیدنی!
سید دوباره گفت: «امشب مهمون این برادر هستیم، انشاءالله.»
🔆 البته من خیلی راضی نبودم. حرفی نزدم ولی احساس میکردم انگار آقا سید همهچی رو میدونست. همونطور که در افکارش غرق شده بود، گفت: «بچههای جدّم وقتی بدونِ پاپوش، گرسنه و تشنه این راه رو میرفتند قطعا خیلی بیشتر اذیت شدن. مهم اینه که هر جا هستی با امامت همسفر باشی.» از خودم و فکرهای ناجوری که به ذهنم خطور کرده بود خجالت کشیدم.
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت نهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «امام حاضر و ناظر»
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 اگه امام زمان رو حَیّ و حاضر و ناظر میدونستیم اصلا جرات گناه میکردیم؟
📥 دانلود با کیفیت بالا
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
مهدیاران | mahdiaran
📌 مهدی یاوران عزیز سلام ▪️ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایامِ عزای اهل بیت، به اطلاع میرسانیم که از امرو
📌 عمود شماره ۱۰۷۰
🏠 به خونهی برادرِ عراقی رسیدیم. همسر و بچههای صاحبخونه با احترام به استقبالمون اومدن و تنها اتاقی رو که داشتن، به ما دادن. سفرهای رنگارنگ و پُر از غذاهای متنوع پهن شد.
🍲 به جرات میتونم بگم همهی داراییشون رو برای فراهم کردنِ این سفره، خرج کرده بودن. من و داداش خشی اینقدر خسته و گرسنه بودیم که هر چی دَمِ دستمون بود خوردیم و همونجا کنار سفره دراز کشیدیم.
🔸 چشمم افتاد به ظرف آقا سید. ظرف تقریباً دست نخورده بود. شاید فقط یک لقمه خورده بود. بعد از صرف غذا، سید مشغول جمع کردن سفره شد. هر جا که میرسیدیم کمک میکرد. آشنا و غریبه براش فرق نمیکرد. من و خشایار از فرطِ خستگی خوابمون بُرد.
📖 با صدای نجوای شیرینی از خواب بیدار شدم. چشمام رو باز کردم. دلم نمیخواست خواب از سرم بپره، فقط فهمیدم آقا سید داره زیارت ناحیه مقدسه میخونه و پهنای صورتش از اشک خیس شده. تا حالا کسی رو ندیده بودم اینطوری دعا بخونه. سعی کردم بلند شم ولی نفهمیدم چطور شد دوباره خوابم برد...
🏴 #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت دهم
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📢 حسین تو را می خواند. خوب گوش کن. صدای پای جابر است؟ نه! قدری آرامتر، صدای پاهای خستهی زینبِ حسین است که زائر اربعین شده؟ نه! شاید هم رباب، مادر شاهزادهی حسین را میگویم، اوست که در پیِ شیوَن طفلش بازگشته تا شاید سیرابش کند؟ نه!
🔹 این طنین گامهای خود توست! خوب گوش کن. کسی میگوید: بیا. تو خوب این صدا را میشناسی. صدای حسین را که هنوز از پس قرنها بیوقفه فریاد میزند: بیا
🚶 و تو راه افتادهای. خسته و شکسته، گاهی مینشینی، گاهی به آمدنت شک میکنی، اما راه افتادهای و قافله سالار، حسین زمان، مهدی فاطمه است.
🔺 پس برخیز! احرام ببند تا شاید مَحرمِ غمِ حسین شوی و در اربعین حضرت ارباب برسی به خیمه امن امام زمان و آخرین قافله سالار از تبار حسین.
🏴 #تلنگر ؛ ویژه #اربعین
☑️ کانال مهدویت مهدیاران
eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c