eitaa logo
مهدیاران | mahdiaran
35.6هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
651 فایل
واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران) بزرگترین کانال تخصصی مهدویت کشور باتولید بیش از ۶۰۰۰ محتوای مهدوی 📱آدرس مهدیاران در دیگر پیام‌رسان‌ها↶ zil.ink/mahdiaran 👤ادمین↶ @Addmin_Mahdiaran 💳 شماره کارت جهت کمک به امورات مهدوی↶ 5041721112169249 ✅ کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 آغاز حکایت... ⚪️ «بُرِش اوّل» فقط نزدیک به ۱۰ سال از پیمان مردم مدینه در عقبهٔ دوم با پیامبر گذشته بود که فرمان دیگری به رسول خدا ابلاغ شد. این فرمان قرار بود نقطهٔ عطف دیگری در تاریخ اسلام باشد و انسان‌ها را زودتر به کمال الهی برساند اما تیرِ مخفی نفاق بر پیکرهٔ امّت نوپای اسلام نشست و مانع این کار شد. ⚪️ «بُرِش دوّم» برای وداع با مادر و برادر خود به بقیع رفت. پس از بازگشت، به همراه ۸۲تَن از همراهانش، شبانه حرکت خود را آغاز کرد؛ حرکتی که قرار بود آغاز اصلاح مسیر انحراف باشد. آخر مردم با ارسال نامه‌ و جمع کردن نزدیک به ۱۸هزار امضا، از او دعوت کرده بودند.دمردم در یکی از این نامه‌ها نوشته بودند: «باغ‌ها سرسبز گشته، میوه‌ها رسیده‌اند؛ بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار نشسته‌اند...» 🔺 تا به اینجا دو بُرِش کوتاه از زندگی دو تَن از اهل بیت را مطالعه کردیم. ◀️ اگر نگاهی گذرا به زندگی ائمه معصومین داشته باشیم، می‌بینیم که مشابه همین موضوع با کمی تفاوت، برای دیگر امامان هم رقم خورده است. ◾️ اهل بیت هر کدام به طریقی، یکی پس از دیگری، مورد ظلم واقع شدند و مهجور ماندند. این اوضاع سرانجام به غیبت صغری و سپس غیبت کبری امام مهدی ختم شد. غیبتی که تا به امروز ادامه دارد... ✍ در این نوشتار قصد داریم با نگاه به وقایع عاشورا و مقایسهٔ آن‌ها با وضع موجود، به موضوعات و موارد مشترکی که می‌تواند در زندگی ما نیز رقم بخورد، بپردازیم. ادامه دارد... ؟ - ۱ ☑️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 خواصّ منفی ⚪️ «بُرِش اوّل» قبیلهٔ مَذحج منتظر بودند. قرار بود کسی خبری از احوال هانی بیاورد. - «حال هانی خوب است. آرام باشید! به دنبال زندگی خود بروید که او نزد امیر مورد احترام است...» ⚪️ «بُرِش دوّم» ای مسلمان‌ها این چه وضعی است؟ پس قوم من چه شدند؟ چرا برای نجات من نیامدند؟ شُرَیح قاضی گفت: «می‌‏خواستم بروم و از احوال هانی به مردم بگویم اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا ایستاده بود و جرأت نکردم...» 🔺 اگر این اتفاق جور دیگری پیش می‌رفت و اگر شُرَیح قاضی واقعیت را به قبیلهٔ هانی می‌گفت، ممکن بود آن‌ها برای نجات هانی به دارالاماره حمله کنند و عبیدالله را بکشند. در این صورت قطعاً اتفاقات بعدی نیز به نحو دیگری رقم می‌خورد. 👈 بیایید خودمان را در چنین موقعیتی تصور کنیم! آیا اگر ما در چنین شرایطی بودیم، حاضر می‌شدیم از دنیا و زرق‌و‌برق آن بگذریم و جان خود را به خطر بیندازیم؟ ◾️ تاریخ کم از این قبیل خواصّ منفی به خودش ندیده است. مهم این است که ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟! 💢 آیا می‌توانیم دنیا و آرزوها و اهداف کوچک و بزرگمان را در راه دفاع و حمایت از اماممان رها کنیم؟ آیا آمادگی انجام چنین کاری را داریم؟ ادامه دارد... ؟ - ۲ ☑️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 خواصّ مثبتِ بی‌خاصیت 🎬 «بُرِش اوّل» از دور خیمه‌ای دیده می‌شد؛ امام سوال فرمود: «خیمه‌ٔ کیست؟» گفتند: «متعلق به عُبیداللّه بن حُر جُعْفی است. کسی را فرستاد تا او را به یاری خود دعوت کند اما پاسخش منفی بود.» خودش نزد او رفت و از او برای خروج علیه یزید دعوت کرد، اما عُبیداللّه همان پاسخ را تکرار کرد. وقتی امام از هدایت و رستگاری او مأیوس شد، فرمود: «نصیحتی به تو می‌کنم: "خود را به مکان دوری برسان تا صدای استغاثه‌ٔ ما را نَشنوی زیرا به خدا سوگند اگر صدای استغاثه‌ٔ ما به گوش کسی برسد و به یاری ما شتاب نکند، خدا او را در آتش جهنم قرار خواهد داد."» 🎬 «بُرِش دوّم» آه از حسرت و تأسف سنگینی که تا زنده هستم، در میان سینه و گلویم در حرکت است؛ آنگاه که حسین بر اهل نفاق و ستم‌پیشگان از مثل من یاری می‌طلبید، آنگاه که می‌خواست برای نابودی اهل ضلالت و نفاق به یاریش بشتابم، [اما کوتاهی کردم]. آری! اگر آن روز از راه جان، یاری و با او مواسات می‌نمودم، در روز قیامت به شرافتی بس بزرگ نائل می‌شدم. این‌ جملات، اشعار سرودهٔ عُبیداللّه بن حر، بعد از واقعهٔ عاشوراست. 🔺 دستهٔ دوّم از خواصّ سال ۶۰ هجری، افرادی بودند که حقانیت امام را می‌دانستند اما یا دنیا پای یاریشان را بسته بود یا عدم بصیرت، پای یاریشان را لنگ کرده بود. البته اعتقاد این افراد به امام هم دارای شدت و ضعف بود. اما آنچه مهمّ است، نتیجهٔ کار است که چیزی جز حسرتِ بی‌فایده در پیشگاه خداوند برایشان نداشت. 🔹 آری! تاریخ پُر است از این دست عبرت‌ها... ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟! آیا نتیجهٔ کار ما هم حسرت و پشیمانی است یا بصیرتِ یاریِ امام زمانمان را داریم و می‌توانیم گره‌ای از مشکلات ظهورش را باز کنیم؟ فرصت هست، امّا کم است... ادامه دارد... ؟ - ۳ ☑️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 عوامِ بی‌معرفت 🎬 «بُرِش اوّل» ناگاه صدای پيری دنيادوست از بالای امارت كوفه رشتهٔ افکارشان را در‌هم ریخت: «ای كوفيان! اجتماع مؤمنين را درهم نشكنيد. برادر‌كُشی ديگر كافی است! سپاه شام در راه است. تا دير نشده به خود آیید! ای زنانِ خاموش! چرا دست فرزندانتان را نمی‌گيريد و از آتشی كه لهيبِ آن همه را خواهد سوزاند، بيرون نمی‌بَريد؟ سپاه شام در راه است...» در صف‌های آخر ولوله‌ای حاكم شد: ➖ «ما می‌رويم.» ➖ «ما هم می‌رویم.» ➖ «من هم می‌آيم.» ➖ «وقتی سران كوفه با امير عبيدالله بيعت كردند، ما كجای كار ايستاده‌ايم؟ نه! خونريزیِ بی‌ثمری است. بياييد برويم…» 🎬 «بُرِش دوّم» به مردم گفته بود نماز عشاء به امامت خودش در مسجد خوانده می‌شود. در مسجد جای سوزن انداختن نبود. همان‌هایی که در تنها گذاشتنِ مسلم رقابت داشتند، این بار برای اقامهٔ نماز پشت سر عبیدالله رقابت می‌کردند. مردمی که در عرض چند ساعت رنگ عوض کردند... 🔺 حرکت خواصّ جامعه در تاریخ همیشه حرکت عوام را با خود به دنبال داشته است. یک عمل به‌جا می‌تواند تاریخ را نجات دهد و در مقابل، گاهی یک عمل نابه‌جا تاریخ را به گمراهی خواهد کشاند. اتفاقی که افراد بی‌بصیرت در جامعهٔ امروزی هم می‌توانند رقم بزنند. 👈 ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟ به نظرتان آیا ما نیز بی‌معرفت خواهیم بود و امکان دارد که تحت تأثیر این گونه افراد، اماممان را به دنیایمان بفروشیم؟ ادامه دارد... ؟ - ۴ ☑️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
📌 بیعت مشروط 🎬 «بُرِش اوّل» او را به یاری خود خواند؛ ابتدا مخالفت کرد اما سپس به صورت مشروط موافقت کرد. - «من، هم عیال‌وارم و هم به مردم مقروض هستم؛ اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی در کنارت نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.» و او نیز پذیرفت... 🎬 «بُرِش دوّم» دیدم یارانش کشته شده‌اند و نوبت به او و خاندانش رسیده است... خدمتش آمدم و گفتم: «یابن رسول‌الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟» فرمود: «آری، من بیعت خود را از تو برداشتم. ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟» ضحاک‌بن عبدالله گفت: «من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین علت بود که پیاده می‌جنگیدم...» ⚠️ داستان شخصی هم‌چون ضحاک نشانهٔ این است که ما هم می‌توانیم تا دقایق آخر همراه امام باشیم و غربت امام را ببینیم اما باز هم غریب رهایش کنیم و تنهایش بگذاریم. ⭕️ به راستی ما کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟ آیا «مهدی بیا» گفتن‌های ما هم مشروط است؟ آیا فقط در آسودگی و راحتی او را می‌خواهیم و اگر اوضاع را کمی سخت ببینیم، رهایش می‌کنیم؟ بیعت‌های ما چه رنگ و بویی دارد؟ ادامه دارد... ؟ - ۵ ☑️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c