eitaa logo
تشرف یافتگان به محضر امام زمان (عج)
565 دنبال‌کننده
891 عکس
449 ویدیو
2 فایل
کانال امام زمان(عج) داستانهای تشرف یافتگان به محضر امام زمان(عج) و چگونگی آن... التماس دعای فرج و سلامتی صاحب الزمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
# قسمت چهارم ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﺳﻨﺪ! ﺍﮔﺮ ﺩﻗّﺖ ﻛﻨﻰ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﻬﻤّﻰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﺨﻦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ. ﺁﻳﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﺷﻮﻯ؟ ﺩﻳﺸﺐ، ﺳﻴﺼﺪﻭﺳﻴﺰﺩﻩ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ،ﻭﻫﻤﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟّﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺗﻌﺠّﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺁﻥ ﻫﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ؛ﺯﻳﺮﺍ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺳﭙﺎﻩ ﺳﻔﻴﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ. ﻋﺠﻴﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻳﻚ ﺷﻜﻞ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﻪ،ﻫﻢ ﻗﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ،ﻣﺜﻞ ﻳﻚ ﺩﺳﺘﻪ ﻧﻈﺎﻣﻰ،ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺮﺗّﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ﻫﺮ ﻛﺲ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﺪ،ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﺁﻣﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ، ﻳﻚ ﺭﺍﺯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻜّﻪ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ؟ ﻃَﻰّ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ «ﻃَﻰّ ﺍﻟﺎﺭﺽ» ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ.ﺷﺎﻳﺪ ﺑﭙﺮﺳﻰ ﻛﻪ «ﻃَﻰّ ﺍﻟﺎﺭﺽ» ﻳﻌﻨﻰ ﭼﻪ. ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﻰ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ،ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﻘﻠﻴّﻪ ﺍﻯ، ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻯ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﻳﺎ ﻫﺮ ﺟﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻰ،ﺗﻮ «ﻃَﻰّ ﺍﻟﺎﺭﺽ» ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻯ. ﺁﺭﻯ، ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻭﺍﺭ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺁﺭﻯ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺳﺖ،ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﻣﻜّﻪ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﺪ. ادامه دارد... https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar
تشرف یافتگان به محضر امام زمان (عج)
#داستان_ظهور# قسمت چهارم ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﺳﻨﺪ! ﺍﮔﺮ ﺩﻗّﺖ ﻛﻨﻰ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺩﺭ
ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺳﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﻳﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﺪ، ﺩﻋﺎﻳﺶ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﻢ ﻗﺴﻢ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ، ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻳﺎﺭ ﺍﻭ، ﺩﺭ ﻳﻚ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺯﺩﻥ، ﺩﺭ ﻣﻜّﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺯ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻯ؛ ﺍﻣّﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻌﺠّﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭﻣﺴﺠﺪاﻟﺤﺮﺍﻡ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﺨﻦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜّﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ؟ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ! ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻜّﻪ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ. ﺍﻭ ﻛﻴﺴﺖ ﻭ ﭼﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﺍﺳﻴﻤﻪ ﻭ ﻣﻀﻄﺮﺏ، ﺟﻤﻌﻴّﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻜﺎﻓﺪ؟ ﺍﻭ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻧﺰﺩ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﺍﺭ ﻣﻜّﻪ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ. ﺳﻠﺎﻡ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: «ﺩﻳﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﺠﻴﺒﻰ ﺩﻳﺪﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﻴﻠﻰ ﺗﺮﺳﻴﺪﻩ ﺍﻡ». ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﺍﺭ ﻣﻜّﻪ ﻧﮕﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: «ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻦ». ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:«ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﻯ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺯﻣﻴﻦ ﺁﻣﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻛﻌﺒﻪ ﺭﺳﻴﺪ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺑﺮ، ﻣﻠﺦ ﻫﺎﻳﻰ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﺎﻝ ﻫﺎﻯ ﺳﺒﺰﻯ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺪّﺕ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺩﻭﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﻃﻮﺍﻑ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻛﺮﺩﻧﺪ» هر ﻛﺲ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ. ﺁﻳﺎ ﺑﻴﻦِ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﻴﺼﺪ ﻭﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮﻯ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ ﺷﺨﺼﻰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺧﻴﻠﻰ ﺧﻮﺏ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻛﻨﺪ. ﺍﻭ ﻗﺪﺭﻯ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: «ﻟﺸﻜﺮﻯ ﺍﺯ ﻟﺸﻜﺮﻳﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻛﻨﻴﺪ». ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﺭﻭﻧﺪ. ﺁﺭﻯ، ﺁﻥ ﻟﺸﻜﺮ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﺎﻳﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻳﺸﺐ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜّﻪ ﺷﺪﻧﺪ. ﻃﺒﻴﻌﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ(ﻉ) ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻋﺰﻳﺰ ﻛﻨﻨﺪ. ﺷﻤﺎ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ﺍﻭّﻟﻴﻦ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ؟ ﺩﺭﺳﺖ ﺣﺪﺱ ﺯﺩﻩ ﺍﻳﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﻨﻨﺪ؛ ﺍﻣّﺎ ﺧﺪﺍ ﺗﺮﺳﻰ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺡ ﻣﻰ ﺧﻨﺪﻡ، ﻣﺮﺩﻣﻰ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﺑﺎ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻏﺮﺑﺖ ﺷﻴﻌﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻜّﻪ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻡ، ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﻳﻰ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻛﺎﺭ ﺧﻠﺎﻓﻰ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻴﺪ؟ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺘﻰ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻫﻴﭻ ﻛﺎﺭﻯ ﺑﻜﻨﻨﺪ. ﺷﺐ ﻓﺮﺍ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺳﻨﮕﻴﻨﻰ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﺭﻭﻧﺪ. پایان قسمت چهارم التماس دعا https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar
۶۸ مرحوم حاج شیخ مصطفی خبازیان رضوان الله آقاي حاج حسن بهاري يكي از دوستان نزديك مرحوم خبازيان نقل مي كند: "حدود يك ماه قبل از فوت مرحوم خبازيان بود كه شبي مرحوم به من زنگ زد كه يك تاكسي بگير بيا با هم حرم حضرت رضا سلام الله علیه مشرف شويم و دقيقا خاطرم هست كه در مكالمه تلفني كه داشتيم گفت به شرط اين كه پول تاكسي را من حساب كنم بنده يك تاكسي گرفتم و دنبال ايشان رفتم . وقتي مرحوم خبازيان داخل ماشين كنار من نشستند فرمودند كه مطلبي به شما ميگويم تا زنده هستم به كسي نقل نكني گفتم: چشم. فرمودند: ذكري جهت تشرف به محضر حضرت بقيت الله الاعظم سلام الله علیه از آيت الله سيد محمود مجتهد سيستاني گرفتم كه البته ايشان استخاره كردند كه ذكر را بدهند و خوب آمد چهل روز با آدابي كه فرمودند ذكر را در منزلم واقع در كوي فرهنگ خواندم و ديروز روز چهلم بود . روز چهلم در منزل كسي نبود و من در سرداب مشغول ذكر بودم. درب ورودي را بسته و اتفاقا قفل كرده بودم كه ناگهان ديدم دونفر ، يك پيرمرد نوراني و يك جوان عرب وارد شده و سلام كردند . به محض ورود اول تمام اعضاء و جوارحم خشك شد و از كار افتاد و سپس با خود گفتم درب كه قفل است اين بزرگواران از كجا وارد شدند و تازه متوجه شدم زبانم از كار افتاده است حتي جهت احترام نتوانستم از جاي خود برخيزم و به همان حالت كه بر روي سجاده رو به قبله مشغول ذكر بودم خشكم زده بود پيرمرد گفت آقا بقيه الله مي باشند جواب سلام را بده و من كه زبانم از كار افتاده بود مانند يك انسان گنگ و با اشاره سر به زحمت جواب دادم و از گوشه چشم جلالت و عظمت حضرتش را نظاره گر بودم نور از گريبان مباركش تمام صورت را گرفته بود پيرمرد فرمود آقا امام زمان مي فرمايند: تو_اسود_ما_هستي خدا رحمتت كند و بعد از لحظه اي بلند شده و تشريف بردند تا به خودم آمدم و به درب خروجي مراجعه كردم ديدم درب منزل قفل ميباشد تا اذان مغرب گريه كردم تا آنجا كه مهر نمازم به گل مبدل شد و با مهري ديگر نماز مغرب را خوانده با همان حال به منزل استادم آيت الله العظمي سيد محمود مجتهد سيستاني رفتم .داستان را برايشان نقل كردم و از ايشان پرسيدم اسود لقب كدام بزرگوار بوده است ايشان فرمودند: اسود_لقب_مقداد_است و شما نمره_بيست_از_آقا_امام_زمان گرفته ايد آقا فرمودند امام زمان سلام الله علیه ديگر چيزي نفرمودند گفتم چرا پيرمرد گفت كه آقا مي فرمايند خدا رحمتت كند تا اين جمله را گفتم آقا با دست محكم بر پاي خود زدند وديگر چيزي نفرمودند." https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar
AUD-20220212-WA0021.mp3
9.15M
۶۹ آیت الله موحّد ابطحی به محضر امام زمان عجّل الله فرجه، در حرم امام رئوف سلام الله علیه خوشا دردی که درمانش تو باشی! https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar
4_5771592917973991962.mp3
4.29M
۷۱ آیت الله بهبهانی در حرم مطهّر امام حسین سلام الله علیه... کاش اشتیاقمان به ظهور در رنگ دعاهایمان اثر داشت... https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar
۷۲ جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟» شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟» در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.» مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!» شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند. شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد. قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود. وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند. قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!» جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.» حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند. منابع: نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام، ج 2، ص 77-78. ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━ https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar ┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
4_5805250570923018186.mp3
3.32M
۷۳ "کلام سلام الله علیه در عالم رویا به شیخ عبدالزهرا" ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━ https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar ┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
سلام امام زمانم السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یاخلیفةَالرَّحمنُ و یاشریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ والجّان ّسیِّدی ومَولایْ الاَمان الاَمان ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━ https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar ┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
یک عمل بی نظیر برای ارتباط بهتر با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) : مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ حسین فاضلی تشرف های مکرر به محضر۰ امام زمان(عج) داشت. بعدها مشخص شد که رویه رفتاری این عبد صالح خدا اینگونه بوده که از سن تکلیف تا پایان عمر شریف شان تمام اعمال مستحبی خود را به محضر نورانی آن عزیز غائب(عج) هدیه می کرده اند لذا سرّ تشرف های مکرر او فاش شد. ایشان فرموده بود: هر که عمل مستحبی را به حضرت بقیت الله (عج) اهداء کند دو اثر دارد اول آنکه :این اعمال ناقص ما قابل عرضه به محضر بلند و بزرگ آن حضرت(عج) را ندارد، اعمال ما غالبا شائبه های متعدد و نقص های بزرگ دارد لذا وقتی عمل را اهداء کردی خداوند متعال آن عمل را برای اهداء به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در سطح آن حضرت(عج) ارتقاء می دهد تا در شان آن امام(عج) قرار گیرد، پس اثر اول نیابتی، ارتقاء سطح کیفی عمل ما را در پی خواهد داشت و خداوند آن عمل را آنقدر بالا می برد تا در شان و مقام ان امام(عج) قرار بگیرد. دوم اینکه: وقتی عمل را خدمت امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارائه می دهند، حضرت(عج) عطف نظری می فرمایند تا ببینند چه کسی این عمل را اهداء نموده و این نظر حضرت(عج) اثر معنوی غیرقابل توصیفی را درپی خواهد داشت، ایشان مثال زدند که اگر شما وارد منزل خود شوید و غذایی را به درب منزل شما آورند شما از خانواده خود می پرسید چه کسی غذا را آورد، می گویند فلانی، این در نظر شما می آید که فلانی غذا داد. وقتی ما نیز عمل نیابتی برای امام(عج) انجام دهیم حضرت(عج)نظر می فرمایند که چه کسی این عمل را انجام داده و این نظر حضرت(عج)، ارتقاء معنوی خاصی را به همراه خواهد داشت. سوم اینکه : از عارف واصل حضرت آیت الله کشمیری سوال کرده بودند آن مقامات عرفانی بلند برای مرحوم نخودکی چگونه حاصل شده بود؟ ایشان در پاسخ فرموده بودند: مرحوم نخودکی چهار سال از شب تا صبح در بالا سر حرم امام رضا (علیه السلام) قرآن خواند و به حضرت رضا(ع) اهداء نمود تا اینگونه مقامات برای او حاصل شد. پس نیت میکنیم کلیه اعمال مستحبی خود را تا پایان عمر به وجود نازنین حضرت بقیت الله (ارواحنا فداه) هدیه کنیم. ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━ https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar ┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
4_5854873910096429679.mp3
5.27M
۷۴ "به شیعیانم بگویید برای ظهور من دعا کنند..." عاشقی از یزد خدمت وجود مقدس امام عصر سلام الله علیه و سفارش آن حضرت برای دعای فرج. ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━ https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar ┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
4_5971978564243816703.mp3
8.24M
۷۵ آیت الله سید شفتی خدمت وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم سلام الله علیه... ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━ https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar ┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
4_5911417352116768870.mp3
5.18M
۷۶ امام زمان سلام الله علیه در مجلس روضه سیدالشهدا سلام الله علیه حاج غلامعلی قصاب به محضر مولای عالَم، در مجلس روضه ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━ https://eitaa.com/Mahdiyar0Mahziyar ┗━━━━━━━─━━⊰✾✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا