#خاطره_شهید🌷 سال ۹۹ سالگرد شهادت شهید صدرزاده بود . پدر و مادرشون میرن سر مزار شهید ، میبینن که دوستانی دارن از هم رزم شهید صدرزاده مصاحبه میگیرن برای مستند و ایشون افغانستانی بودن؛ یه خاطره ای تعریف کردن که تن و بدنم لرزید💔 گفتن : شب ها سید ابراهیم پوتین هارو از پا در می آورد و در بیابان قدم میزد ازش پرسیدم : چرا پوتین هارو درآوردی و داری در بیابان شام قدم میزنی؟؟ گفت : بین خودمون باشه ولی میخوام بفهمم که اصحاب امام حسین علیه السلام بعد از شهادت ایشون با اون شرایط و با اون وضعیت چه زجری رو در بیابان و در این خارها کشیدن....💔😭 به روایت پدر شهید

توجه توجه رمان قصه دلبری به پایان رسید انشالله از امشب رمان قرار بی قراری رو آغاز می کنیم انشالله از کتاب قصه دلبری خوشتون اومده باشه 🌸🌸 #اللّهمُ_عَجِّل_لِوَلیّڪَ_الفَرَج #یاعلی

به پیام سنجاق شده توجه کنید 🙏🙏

فیلم مجروحیت داداش مصطفی 😭😭 برادرم دوری ازت خیلی سختہ 💔 داداش مصطفی امیدوارم جوری زندگی کردہ باشن و جوری زندگی کنم کہ حافظ خونت باشم 😭💔🖤

خاطره ای از #فرمانده_جهاد بحث #شهادت که می شود #فاطمه_مغنیه می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است. خبر #شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی #شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند ... خبر #شهادت #جهاد را هم که شنید همین طور .... دلم سوخت وقتی دیدمش ... مثل #بابا شده بود ... خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود ... جای کبودی و خون مردگی ها ... تصاویر #شهادت و بابا و #جهاد با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم... باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی را آرام کرد، وقتی صورت #جهاد را بوسید ، گفت : ببین دشمن چه بلایی سر #جهادم آورده .... البته هنوز به ارباً اربا نرسیده .. «لا یوم کیومک یا اباعبدالله » باز خجالت آراممان کرد . #شهید_جهاد_مغنیه #صلواتی_هدیه_به_روح_مطهرشان🌺

چالش سین‌زنی داریم ✌️🏻 تو چنل👇🏾👇🏽👇🏼👇🏻👇🏼👇🏽👇🏾 @kamelan_dokhtarooneh جایزه‌هاش😻 نفر اول شارژ ده‌تومانی نفر دوم کلی کدهمراه‌اول و ایرانسل👊🏻 نفر سوم برنامه شارژدهی🤑 اسمت ⬅️ @Zbahman84 🌿اول عضو شو بعد اسم بده🌿 شهیدصدرزاده سین بزن برنده بشی 🤛🏻🤜🏻 شانستو امتحان کن😎👑

_⇜ڪــاناݪےازٺبارِ← [از عشـ♥️ـق ٺا دمشــق]シ +چجور‌ڪانالےهسٺ؟↣ _اݪان‌میگـݦ⇣ # مـدافعان_کوی _دمشق:)♥️ # درددل_ با_شهدا # مقام_معظم_دلبرے🌱 # خنده_حلال🎈 # تلنگرانه امید وارم لف ندین🇮🇷 @zvhpsx_mxqc

داداشــ سـلـامــتــی اونـی کــه خـیـلـــی وقــتـــه مــنـتـظـرشــیـــم!🦋⃟ نــ↭ـگو جـوانی کـــردم💔⃟ مـی تــوان جــوان بـ↭ـود و دل ســپــرد بــه آقـــا✨⃟✨ #طرح_سه_شنبه_مهدوی🤲🏻 #من‌نوکرآقام‌حجت‌بن‌الحسنم🍃🌹🍃

🎙 کربلایی #سید_رضا_نریمانی ▪️گریم،مثل بچه مرده ها دلم گرفته... ▪️شور احساسی

عالی😭😭😭😭😭😭😭😭😭🥺🥺🥺🥺

🥺🥺😭😭

°روایت جالب حاج حسین یکتا از شهید ابراهیم همت 💚🍃

هر پدری آرزوی دامادی پسرش را دارد؛ من هم مستثنی نبودم، از این آرزو بهش گفتم: بابا جون چرا ازدواج نمیکنی؟! خب توهم مثل بقیه ازدواج کن، دیر میشه ها ... گفت: چشم، ان شاءالله هر وقت جنگ تموم شد و برگشتیم، ازدواج میکنم. ول کنش نبودم؛ هر بار می آمد، موضوع ازدواج را پیش می کشیدم و می گفتم: دلم میخواد تا زندم دامادیت رو ببینم. امّا یک کلام بیشتر جواب نمیداد، حالا زوده پیش خودم فکر می کردم ... شاید مشکل انتخاب دارد به شوخی گفتم: اگه توی انتخاب دختر مشکل داری، به دخترایی که از مدرسه بیرون میان نگاه کن. هر کدوم رو پسندیدی بگو برات بریم خاستگاری! با شنیدن این حرف، عرق سرد روی پیشانی اش نشست. سرش را پایین انداخت و گفت: چشمی که بخاد به دختر مردم نگاه کنه با انگشت بیرون میارم و زیر پا له ش میکنم :))"✨ #شهیدعبدالله‌شهروی #فرمانده‌گردان‌امام‌سجاد #شهادت‌عملیات‌کربلای5 📚 #کتاب‌خودسازی‌به‌سبک‌شهد

°چرا به یه عده محبتمون بیشتره ؟! #شهید_مصطفی_صدرزاده 💚🍃

🕋🕋

الهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

احادیث کوتاه