#پارت_بیستم🌹
(حجاب من)😍
_ زینب؟ زینب تو خوب شدی؟
هیچی نمیگفت فقط نگاه میکرد
_ زینب؟ نمیخوای چیزی بگی؟ حالت خوبه؟
بازم چیزی نگفت
_ چت شده اخه؟ چرا حرف نمیزنی؟
سکوت کردم
یهو دیدم چهرش داره تغییر میکنه
ترسیدم
با وحشت نگاهش میکردم
چهرش کاملا تغییر کرد
نه نه خدای من نه
اون زینب نبود، اون...اون
لبخند زد و گفت_ کاری که میخوای انجام بده، راه درستیو انتخاب کردی
و بعد یهو غیبش زد
به تخت که نگاه کردم خالی بود
.....
یهو از خواب پریدم
عرق کرده بودم، بدنم یخ زده بودخدایا این چه خوابی بود.
به زینب نگاه کردم هیچ تغییری نکرده بود
خواستم چشممو ازش بگیرم که دیدم انگشتاش دارن تکون میخورن و کم کم چشماش باز شدن
انگار دنیارو بهم دادن خیلی خوشحال شدم دویدم رفتم دنبال دکتر و آورمش بالای سر زینب
معاینش کرد و با لبخند گفت حالش خوب شده
یهو انگار چیزی یادش افتاده باشه با دلهره برگشت سمتم
زینب_ ساعت چنده
یه نگاه به ساعت مچیم کردم
7 _
زینب_ وای خدا من باید برم خونه
دکتر _ نه خانم امشبو بیمارستان بمونین که تحت نظر باشین بعد فردا مرخصتون میکنیم
زینب_ اصلا حرفشو نزنین تا الان هم مطمئنم کلی نگرانم شدنو دارن دنبالم میگردن
برگشت سمت من
زینب_ لطفا گوشیمو بدین
رفتمو کیفشو اوردم دادم بهش
اصلا نا نداشت
زینب_ میشه خودتون گوشیمو در بیارین؟ زیپ جلویی
به قلم : zeinab.z
ادامه دارد....
#پارت_بیستو_یکم🌹
(حجاب من)😍
زینب_ میشه خودتون گوشیمو در بیارین؟ زیپ جلویی
_البته. با اجازه
دستمو کردم تو کیفش و گوشیشو بهش دادم
به زور گوشیو گرفت دستش و شماره گرفت گذاشت رو گوشش
زینب_ الو مامان
.........
زینب_ آره آره میدونم دیر کردم ببخشید
.........
زینب_ ببخشید مامان من گفتم حالا که اومدم یه سر هم به بیمارستان بزنم بعد به کمک نیاز داشتن موندم کمک کردم
گوشیمم دستم نبود
..........
زینب_ باشه باشه بفرست منتظرم خداحافظ
گوشیو قطع کرد
زینب با ناراحتی_ مجبور شدم دروغ بگم، ببخشید الان آژانس میاد دنبالم لطفا دکترو راضی کنید
_ باشه
رفتم دکترو راضی کردم گفت فقط باید داروهاشو حتما بخوره
حرف دکترو بهش انتقال دادم اونم قبول کرد
چادر و لباساشو اوردم و رفتم بیرون اونم لباساشو پوشید اومدپشت سرش میرفتم و یه جورایی میخواستم مواظب باشم که نیوفته اخه دکتر میگفت احتمال زیاد هنوز سرگیجه داره
تا کنار در باهاش رفتم که برگشت
زینب_ خیلی ممنون که هوامو داشتین ولی دیگه نیازی نیست بیاین آژانسیه آشناست نمیخوام فکر بدی بکنه
اوه اوه فهمید چه زرنگه
لبخند زدم _ باشه پس مواظب خودتون باشین
به یه لبخند اکتفا کرد
زینب_ با اجازه خداحافظ
_ خدانگهدارتون باشه
رفت سوار ماشین شد، اونقدر نگاه کردم تا کاملا ماشین از دیدم محو شد
.
.
زینب
تو راه داروهامو گرفتم
وقتی رسیدم خونه مامان گفت چرا دیر کردی و منم مجبور شدم دوباره همون دروغارو تحویلش بدم ،
اصلا دلم نمیخواست دروغ بگم ولی اگه میگفتم میفهمید چون قبلا بهم شک کرده بود فهمیده بود دوسش دارم و گفت
اونو از فکرت بیرون کن زینب
یه پارچ آب ریختم و با خودم بردم تو اتاقم عادت داشتم همیشه اب کنارم باشه....
به قلم : zeinab.z
ادامه دارد....
خیلی قشنگه
مخصوصا دخترا
لطفا بخـونید
داداشم منو دید تو
خیابون.. با یه نگاه تند بهم فهموند برو خونه تا بیام..
خیلی ترسیده بودم.. الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..
نزدیک غروب رسید.. وضو گرفت دو رکعت نماز خوند
بعد از نماز گفت بیا اینجا
خیلی ترسیده بودم
گفت آبجی بشین
نشستم
بی مقدمه شروع کرد یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت
بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند
از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه
آخه غیرت الله
میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!
میدونی چرا امام حسن زود پیر شد
بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه
آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی
تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش
یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون
من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم
سرو پایین انداخت و شروع کرد به گریه کردن..
اومد سرم رو بوسید و گفت آبجی قسمت میدم بعد از من مواظب چادرت باشی
از برخوردش خیلی تعجب کردم.. احساس شرم میکردم
گفتم داداش ایشاالله سایه ات همیشه بالا سرمه.. پیشونیشو بوسیدم...
سه روز بعد خبر آوردن داداشت تو عملیات والفجر به شهادت رسیده
بعدا" لباساشو که آوردن دیدم جای تیر مونده رو پیشونی بندش...
سربند یا فاطمه الزهرا.س..
حالا هر وقت تو خیابون یه زن بی چادر رو میبینم... اشکم جاری میشه..
پیش خودم میگم حتما" اینا داداش ندارن که....
..یا زهرا.س
مطمئناً شيطون نميذاره اين پستو کپي کني.
امروز می خواهیم تاآخرشب حداقل2میلیون نفر به امام حسين(ع) سلام بفرستند.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
کپی کردنش عشق میخاد ⚘ اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. میدونی اگه کپی کنین چند هزار تا صلوات فرستادـ میشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نزول ملائکه در منزل
🎤#استاد_عالی
🌷اساستخریب🤯
🌷تخریبنـفساست🌩
🌷وراهرسیـدن👣
🌷بہ معشــوق ❤️
🌷تهذیبنـفس ...👌
🌷تـخریبچۍنـفس💪ِخـودبـاش...🌿
#تخریبچۍ⛓
#روزتون_شهدایی
اینجا باید گفت :
[ روز اول چون خدا خشت جهان را می سرشت
مِلک جنت را به زیر پای مادرها نوشت!
ضلع پایین پای شش گوشه ولی اثبات کرد :
زیر پای یک پدر هم می شود باشد بهشت... :)🧡 ]
#لاادری
عالم همه مبهوت تماشای حسین است
هر چند حسین است تو را محو تمـاشـا..
#سیدحمیدرضابرقعی
4_5992384202975217992.mp3
6.48M
『♥️』
دلتنگیمتمومنمیشہ ،
شُـوقدیدنتـُودارمــ ؛
هرقدرمخزونیباشمــ ،
وقتیتوبیایےبهـــ🌸ـــارمـ˘˘!
↓
🔊#کربلایےحسینطاهرۍ
⚜#بادلگوشڪنید
⠀ོ🌼•♪"
•
•
#امامزمان(عج) اگر غايب مىشود
ابتدا در دلها غايب مىشود
و بعد از آن، در جامعه
و اگر ظاهر میشود
ابتدا بر دلها ظاهر مىشود و بعد از آن بر جامعه.
-آیتاللهحائریشیرازی-