eitaa logo
محفل شهدا🌹
1.8هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💠زندگی نامه وخصوصیات اخلاقی💠 🌷🌷🌷 در پنجمین روز مرداد سال 1366 در روستای (شهرستان تیران و کرون) به دنیا آمد. در یک خانواده روستایی و با ایمان قد کشید. در دوران نوجوانی رفتن بر سر و خواندن بود. تحصیلاتش را تا مقطع در روستای خیرآباد به پایان رساند و سال 1381 ساکن شدند. در تمام این سال‌ها عضو فعال بسیج بود و فعالیت می‌کرد. سال 1385 سربازی‌اش را در (پادگان مالک اشتر ارومیه) گذراند و بعد از گذراندن دوره نظامی در پادگان به سپاه درآمد و لباس مقدس سپاه را به تن کرد و در زرهی 8 نجف اشرف نجف‌آباد مشغول به فعالیت شد. یکی از نیروهای گردان پیاده لشکر8 در جنگ با 29 اسفند 1393 در کشور (شیخ هلال) در سن 28 سالگی بر اثر به سر به درجه رفیع نائل آمد و پیکر مطهرش بعد از انتقال به نجف‌آباد در گلزار این شهر به خاک سپرده شد. همسر در مورد اخلاق و منش این گفت: نوری و بود و همیشه به لب داشت، بعد از هم کسانی که از او یاد می‌کنند از رو بودنش می‌گفتند. او بود و معمولا از کسی ناراحت نمی‌شد. همیشه با دیگران را متوجه اشتباهشان می‌کرد، از و بیزار بود و را در زندگی سرلوحه خود قرار داده بود. آزاده عشوری افزود: طوری رفتار می‌کرد که مطمئن بودم می‌شود، حتی زمانی که وسایلش را جمع می‌کرد و گفت می‌خواهم به بروم، من گریه می‌کردم و می‌گفتم تو اگر بروی می‌شوی. وی ادامه داد: او خیلی خوشحال بود، چون پنج یا شش بار درخواست رفتن داده بود ولی قبول نکرده بودند. این دفعه که موافقت کرده بودند خیلی خوشحال بود و می‌گفت من نخواهم شد، می‌روم و دوباره برمی‌گردم. الان هم می‌گویم اگر تقدیرش بوده، خدا را شکر که با از دنیا رفت. 🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💝زندگینامه 💝 💥قسمت نهم💥 دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد. بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای ، دست و بالم بسته میشه. "😉 با این وجود، یکبار پیشنهاد رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره."😌 این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد. افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍 در به در دنبال بود.😇💚 . °°°°°°°°° سپاه قبولش نمی کرد.😢 بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐 برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد.😮 خیلی این طرف و آن طرف رفت. آخرش هر جور بود درستش کرد.😍💪🏻 این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن"😩 آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد.🤗 آخر سر قبولش کردند.😇🤗 خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت.😇 رفته بودم سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎 . :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم . تا دم ظهر کلاس بودیم. بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش.😳😮 یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟"🤨 راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب نکردیم. "😢 فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد.🤔 گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇 ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به . مثل باران توی قنوت نماز شبش می ریخت.😭😢 آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم.🙄 عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم."😌 بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!" گفت: " به خود امام رضا علیه السلام قسم که من حاضرم. خیلی لذت آوره!"😍👌🏻🤗 … 😊 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💠معرفی وویژگی‌های اخلاقی 💠 20 بهمن 64 به دنیا آمد، 16 آذر 84 وارد سپاه شد و 16 آذر 94 به رسید. پسری با و بود که از همان کودکی که پایش به باز شد پیوند عجیبی با مسجد گرفت و کم کم به عنوان مکبر مسجد انتخاب شد. علاقه زیادی به و دینی داشت. اخلاقش بسیار خوب و با همه بود بود از همان دوران کودکی میهمان‌نواز بود و از کودکی در انجام فریضه و پیشی می‌گرفت. زمانی که دوران راهنمایی بود یک موقع بیدارش نکردیم با دلخوری گفت من هر طور شده امروز روزه‌ام را می‌گیرم و آن روز را روزه گرفت و ما جایزه‌ای به وی تقدیم کردیم. علاقه خاصی به بسیج و داشت. در سال 70 یا 72 بود که اصرار کرد که با من به خط پدافندی آبادان بیاید. او را در مقر گذاشتم و خودم برای رسیدگی به اهواز و آبادان رفتیم. زمانی که برگشتم دژبانی دیدیم و وی در ورودی دژبانی ایستادند و وقتی احترام گذاشتن دیدم هم احترام گذاشت. بعد با خنده به گفتم من گفتم مراقبش باش نه اینکه ازش درست کنید. سوم راهنمایی که بود اصرار کرد بابا می‌خواهم به بیایم گفتم پسرم اول دیپلم‌ات را بگیر بعد کمی از لحاظ جسمی قوی‌تر شدی حتما اگر خدا خواست چشم وی قبول کرد و سال 82 که مدرک را گرفت سال 83 وارد سپاه شد. البته یک سال یعنی تا سال 84 در مرحله گزینش بوده و از سال 84 با عشق و علاقه خاصی که به این نهاد داشت وارد نهاد شد. آذرماه 84 وارد سپاه امام حسین(ع) تهران شد و دو سال آنجا بود و مدرک آموزش لیسانس نظامی را دریافت کرد و در گردان صابرین آموزش‌های اولیه تکاوری را طی کرد و در سال 86 برگشت. متاهل بوده و حاصل ازدواجشان نیز فاطمه 4.5 سال و حنانه 2.5 ساله که برای ازدواجش نیز دنبال دختری خوب از یک خانواده مومن و مذهبی می‌گشتیم که از لحاظ فرهنگی با ما در یک سطح باشد. خواهرزاده من برای مسافرت از گرگان به دامغان می‌رود و از طرفی عروس ما نیز که آن زمان مجرد بود به منزل عمه‌اش به دامغان می‌رود و در یک جلسه قرآنی آنها با هم آشنا می‌شوند. زمانی که خواهرزاده من عروس ما شد وقتی دید ما برای دنبال دختری خوب هستیم گفت: بابا من در مجلس قرآن با دختری خوب اهل نکا آشنا شدم و وی را به ما معرفی کرد و ما دیدیم خانواده‌ای خوبی هستند و از لحاظ فرهنگی در یک سطح قرار داریم او را به معرفی کردیم که با صحبت با او به همسرش گفت اول آنکه حجاب و چادر بسیار برایم اهمیت دارد و دیگر آنکه من یک سپاهی و از گردان صابرین و تکاور و هر لحظه تابع امر نظام هستم هر زمان که نیاز باشد باید بروم که عروسمان نیز با کمال میل پذیرفت. بعد از گذشت دو سال از زمان عقدشان گفتم بابا جان باید عروسی کنی گفت بابا من عروسی نمی‌گیرم می‌خواهم ما را به بفرستین که اول تیر سال 90 من و مادرش و 10 تیرماه و همسرش به سفرحج مشرف شدند. 23 تیر از سفر حج برگشتند و 26 تیر یعنی 3 روز بعد برای سرکوبی جریان پژواک به غرب کشور اعزام شد.🌹🌹🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 در سال ۱۳۴۰ در روستای بابا پیرعلی چشم به جهان گشود. فضای خانوادگی‌اش به‌گونه‌ای بود که از همان ابتدا با و (س) مأنوس گردید. او تحصیلات ابتدایی‌اش را در روستای خود به پایان رسانید جهت ادامه تحصیل به تهران مهاجرت نمود. دوران حضورش در تهران مصادف بود با جریانات انقلاب اسلامی و حرکت‌های مبارزاتی ملت علیه رژیم پوسیده شاهنشاهی. روح عدالت طلب شهید تیموری او را ترغیب به حضور در این سیل خروشان کرد، بر این اساس با پیوستن به نیرو‌های انقلاب، نقش قابل ملاحظه‌ای از خود در راه اسلام بر جای گذاشت. بعد از استقرار نظام متعالی جمهوری اسلامی به فرمان امام خمینی (ره) لبیک گفته و به عضویت تهران درآمد او از آن پس بود که خود را در مقابل تقدیر جدیدی از حیات یافته و با عزیمت به کردستان، در مقابل با تمام اراده ایستاد. با آغاز تهاجم نظامی رژیم بعث عراق به مرز‌های مقدس کشور، مشتاقانه، چون ققنوس رها خود را به آتش سپرده و در این راه به بذل جان و تن پرداخت. شهید علی تیموری، بعد از مدتی حضور در منطقه گیلانغرب در روز پنجم شهریور ماه ۱۳۶۰ در حالی که فرماندهی گروهی از رزمندگان را بر عهده داشت بر تن کرد.🌷 🕊✨❤🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 فرزند محمد تقي در روستاي دشتك به دنيا آمد،دوران كودكي را در روستاي دشتك گذارند و تحصيلات ابتدايي را در همين روستا گذارند سپس به همراه خانواده به مدت دو سال را در شهرستان گچساران اقامت گزيد و در آن شهر به ادامه تحصيلي پرادخت. بعد از دو سال به اصفهان عزيمت نمودند و به فعاليتهاي مختلف ، پرداخت.ايشان از همان كودكي فردي ، و بود و دوران جواني او فردي متدين و متعهد بود ايشان در زمان قبل از انقلاب فعاليتهاي فراواني داشت از جمله پخش اعلاميه و تبليغات ضدطاغوت وطي فعاليتهاي سياسي قبل از انقلاب و در اهواز و اصفهان به دست افتاد كه متاسفانه به مدت دو ماه به اسارات سازمان مخوف ساواك در آمد و با توجه به شكنجه هاي فراوان ساواك ، انگشتانش شكسته شد. ايشان در مورخه 1358/9/26 به عضويت در آمد و فعاليت هاي فراواني را در سپاه انجام داد و مسئوليت فرماندهي گروهان را بر عهده گرفت ،حدود 6 سال در جبهه هاي حق عليه باطل دلاورانه فعاليت نموده كه در زمان جنگ ،تركش خورد و حدود دو سال تركش در قلب او بود و باعث شد در بيمارستان بستري شود و به محض مرخص شدن از بيمارستان دوباره  به باز مي گشت. تمام هم و غم او دفاع از اسلام بود و سختيها و مرارت هاي فراواني را متحمل مي شد كه براي خودشان شيرين و دلنشين بود ،ايشان داراي بود ،تلاشهاي فراواني كه ايشان در جبهه ها و در سنگر هاي مختلف انجام داد ،هيچ زباني گويايي آن نيست و نمي شود رشادتها و دلاورمرديهاي ايشان را در صفحات كاغذ گنجانيد. واين سردار بزرگ كه موجب فخر و مباهات منطقه بود.  ايشان فردي و بود كه در راه ايمان و وطن خود صبورانه تلاش و كوشش نمود و خود را وقف دين و ايمان و وطن كرد. و حقوق خود را صرف و مي نمود.🌷                                                                        🍃 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
در روز 28 مرداد ماه سال 1365 هـ.ش در شهرستان سنقر روستاي سهنله در خانواده و بدنيا آمد. شهيد ابوذر در سايه محبت هاي پدر و مادر ، وارسته و مهربانش دوران کودکي را پشت سر گذاشت و بعد وارد دبستان شد. در دوران تحصيلش از هوش و استعداد فوق العاده اي برخوردار بود و با موفقيت دوران دبستان را در مدرسه آيت اله خامنه اي روستاي سهنله و دوره راهنمايي در مدرسه بنياد 15 خرداد همان روستا طي كرد؛ ابوذر در سال 1383 مقطع دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاشت و پس از اخذ ديپلم با نمرات عالي در سال 1385 به استخدام پاسداران در آمد غريب به 3 سال در سپاه جوانرود خدمت كرده وبعداز آن عضو نيروهاي يگان ويژه صابرين سپاه تهران شد . ایشان سپس در رشته .تی دانشگاه جامع امام حسین (ع) تهران پذیرفته شده و مشغول به تحصیل شدند، ابوذر علاقه زیادی به تحصیل داشت و سعی می کرد با وجود مشغله کاری و زندگی به درس خواندن هم برسد که تا دوران تحصیل ( ترم آخر بودند که شدند) را هم با موفقیت طی کردند. شهید ابوذر همچنین دبيرستان را درشهرستان سنقر شهيد محمد هدايتي و رشته نقشه كشي را در هنرستان صنعتگران پشت سر گذاشت ودر آن 3سال دبيرستان دانش آموز نمونه و بود، ایشان همچنین دانشجوی رشته آی.تی بود که در ترم آخر تحصیلشان به فیض نایل آمد. 🕊 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🗓 ۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ سالروز اعلام رسمی تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 🔶️ حضرت امام خمینی در این تاریخ، طی فرمانی به شورای انقلاب، رسماً تشکیل این نهاد مقدس را اعلام نمودند. 🔷️ در حقیقت هسته های اولیه سپاه، همزمان با پیروزی انقلاب در بهمن ۵۷ شکل گرفت. در آن زمان، تعدادی از انقلابیون باسابقه که در زمان شاه دست به مبارزه مسلحانه نیز می زدند، اقدام به جذب و یارگیری از میان نیروهای مؤمن، جوان و شناخته شده انقلابی کردند. آنها در چند نقطه از تهران مستقر شده و شروع به آماده سازی و آموزش به منظور پاسداری از انقلاب نوپای اسلامی نمودند. گروهی به سرپرستی ابو شریف‌ در پادگان جمشیدیه، گروهی به سرپرستی ابراهیم یزدی در محل ساواک در خیابان پاسداران تهران . . . و نیز گروه هایی تحت نظارت محمد منتظری، دکتر چمران (معاون بازرگان، نخست وزیر موقت) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی — اینها هر کدام جداگانه فعالیت داشتند تا اینکه ضرورت یکپارچه نمودن آنها مطرح شد، لذا آیت الله خامنه ای از سوی حضرت امام مأمور شدند تا آنها را متحد و یکدست نمایند. در نتیجۀ ادغام این چند گروه،سپاه پاسداران شکل و در روز دوم اردیبهشت رسمیت یافت و آغاز بکارکرد. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 ، متولد 18 آبان‌ماه 1345 در شهر کرمان یکی از شهدای استان کرمان است که فعالیت‌های انقلابی خود را از سال 1356 با شرکت در فعالیت‌های انقلابی مسجد جامع آغاز کرد و با ورود به بسیج مسجد اقداماتش را گسترش داد. در سال 1362 با ورود به ، در جبهه حضور یافت و علاوه بر حضور در جبهه‌های حق، در شهر کرمان هم شرکت داشت. علی شفیعی با وجود سن کم، به دلیل ویژگی‌های برجسته‌ای که داشت همچون ، ، ، ، ، روحیه دادن به بچه‌های رزمنده و غیره به‌عنوان یکی از در جبهه جنگ انتخاب و در عملیات‌های بدر، والفجر8 و کربلای 4 شرکت فعال و نقش آفرین داشت و سرانجام در دی ماه 1365 و در عملیات کربلای 4 محور عملیاتی ام‌الرصاص بر اثر برخورد ترکش خمپاره به درجه رفیع نائل آمد و در گلزار شهدای شهر کرمان آرام گرفت.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 فرزند اکبر به سال ۱۳۲۸ در روستای حاجی آباد از توابع استان فارس پا به عرصه گیتی گذاشت. پس از مدتی وی به همراه خانواده در روستای طاهری ساکن شدند و تحصیلات خود را تا کلاس چهارم ابتدایی ادامه داد. اوی بعد از ترک تحصیل به کارگری مشغول شد و پس از ازدواج، جهت اشتغال راهی کشورهای عربی گردید و مدتی در آن جا مشغول به کار شد. علی پور همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به کشور بازگشت و در کلیه مراسم انقلابی شرکت مستمر داشت . با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت در آمد و حدود سه ماه در جبهه های نبرد حق علیه کفر به پیکار مشغول گشت و پس از اتمام مأموریت به مرخصی برگشت. | و شور حضور در میدان های جنگ، مجددا در تاریخ 1360/6/5 او را راهی سرزمین های عشق و ایثار کرد و سرانجام پس از گذشت یک ماه در تاریخ 1360/7/5 با شرکت در عملیات غرور آفرین و پیروزمندانه ثامن الائمه که منجر به شکست حصر آبادان و آزاد سازی بیش از یکصد و پنجاه کیلومتر از اراضی اشغالی شده میهن اسلامی شد. در اثر اصابت تیر دشمن، در آبادان نوشید و به خیل عظیم شهیدان اسلام پیوست.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 "" فرزند زوج محمد و سیده صدیقه موسوی در شهر زنجان به دنیا آمد. پدرش به غیر از داود یک فرزند پسر و دو فرزند دختر داشت. پدر و مادر داود با اینکه اصالت اهل گیلان شهرستان فومن هستند اما در جوانی و قبل از انقلاب زنجان آمد. داوود به علاقه وافری داشت و چند سالی را به آموزش و یادگیری این رشته ورزشی مشغول بود و تا دوم دبیرستان به تحصیل ادامه داد. محل تحصیل دوره راهنمایی او مدرسه مصطفی خمینی بود. در دوران نوجوانی در پایگاه ها و مساجد شهر مشغول به فعالیت بود. عمده فعالیت داوود یکتا وحیدی پور مسجد دروازه رشت بود. فعالیت این بسیجیان غیور و حفاظت از محله ها بود. تقریبا ۱۸ سال داشت که به عضویت درآمد از دوستان شهیدش می‌توان به شهید رحیم ملکی اشاره کرد. داود مثل دیگر همرزمان برای ادای و خود عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در حدود ۳ تا ۴ ماه در جبهه حضور داشت. در نهایت در دوازدهم دی ماه سال ۱۳۶۲ در منطقه سردشت به فیض شهادت نائل آمد و مزار شهید در گلزار شهدای بهشت حضرت فاطمه(س) زنجان واقع است.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 اله_صحرایی در تاریخ 24 دى ماه 1362 در روستای پلک سفلی از توابع شهرستان آمل متولد شد. دو تا برادر بودند که روح اله فرزند دوم خانواده بود. در دوران کودکی پر جنب و جوش بود و در نبود پدر که در جبهه های جنگ تحمیلی بود، در خانه پدربزرگ زندگی می کردند. دوران ابتدایی را در مدرسه دوازده فروردین و دوران راهنمایی را در مدرسه شهید بزرگی، سپری کرد و از اول راهنمایی شروع به و کرد و دوره متوسطه را در دبیرستان لسانی گذراند و از همان زمان فعالیت خود را در مهدیه آمل شروع کرد و با علاقه در شرکت می کرد. بعد از گرفتن ، با اینکه بخاطر جانبازی پدر از رفتن به سربازی معاف بود ولی با علاقه به سربازی رفت و در ارتش خدمت کرد، چون اعتقاد داشت که با تحمل سختی ها باید مرد شد. بعد از پایان سربازی به دنبال کار در چند جا مشغول شد، اما هیچ کدام از این موقعیت ها نتوانست رضایتمندی ایشان را برآورده کند و دلش جای دیگری بود، هفته ای دو بار به سپاه آمل میرفت و می پرسید: "سپاه نیرو نمی گیرد"، تا بالاخره پیگیری هایش جواب داد و نام نویسی کرد و با سماجت و علاقه زیاد، چند ماهی طول کشید و سرانجام در سال ۸۶ وارد شد. از خصوصیات بارز اخلاقی شهید صحرایی مى توان و ، و بودن را نام برد. شهيد شبها قبل از خواب را می ‌خواند و صبح ها ایشان ترک نمیشد، به نماز اول وقت و جماعت و به نماز جمعه اهمیت زیادی می‌ داد،عاشق و مطیع بود. ایشان همزمان با شروع خدمت در سپاه به تحصیل خود ادامه دادند و فوق دیپلم تربیت بدنی را از دانشگاه شمال و لیسانس حقوق را از دانشگاه فرهنگ و هنر آمل دریافت کردند. بعد از یکسال و نیم با معرفی یکی از همکاران در تاریخ  31 تير89 مصادف با سالروز ولادت حضرت علی اکبر(ع) با دختر مورد علاقه خود ازدواج كرد و تقریبا نه ماه بعد عروسی گرفت و حاصل این پیوند آسمانی، دو پسر به نام محمد رسول كه در تاریخ 14 تير  91 مصادف با نیمه شعبان بدنیا آمد و محمد جواد در تاریخ 7 خرداد 95 در حالی که شش ماه از شهادت پدر می گذشت به دنیا آمد، در حالی که بابا در تاریخ 16 آذر 94 آسمانی شد و با ذکر یا دعوت حق را لبیک گفت و اسمش را با لقب مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها تا ابد کرد. ✨️❤️🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷این شهید مظلوم، بیستمین روز اسفند ماه سال ۱۳۵۴ در گنبد کاووس فرزندی به دنیا آمد که نام علیرضا بر او نهاده شد. خانواده اش که بودند، دیری نگذشت که اشتیاق بازگشت به سیستان در دلشان تپیدن گرفت و علیرضا که دومیــن فرزند خانواده بود به دشت های باز و هیرمند سرافراز و کوه خواجه و هامون سیستان، سلام گفت و تحصیلات ابتدایی را در دبستان امام جعفر صادق (ع) زابل آغاز کرد. او با همه کودکی اش، رفتاری داشت. بود و و . درس خوان بود و با ادب و چنان رفتار شایسته ای از خود بروز می داد که توجه آشنایان و خانـــواده را بر می انگیخت. با این ویژگی ها دوران دبستان را با موفقیت پشت سر نهاد و آن گاه در مدرسه راهنمایــی طالقانی و سپس در هنرستان خاتم الانبیاء زابل به تحصیل پرداخت. در نوجوانی با شخصیت حضـــرت امام خمینی و مقام معظم رهبری آشنا شد و به گونه ای شیفته مبانی اعتقادی و گردید. از این رو تلاش کرد دوران مقدس سربازی را به هر نحو ممکن در پاسداران انقلاب اسلامی بگذراند. پس از پایان سربازی در سال ۱۳۷۸ به استخدام اداره کل پست استان سیستان و بلوچستان درآمد و در سمت متصدی خدمات خودرویی پست، بخشی از وظیفه خود را با ارائه خدمات مناسب و احساس مسؤولیت پذیری، به مردم ادا کرد. آن گاه در سال ۱۳۷۹ ازدواج کرد. شامگاه روز ۲۵ اسفند ۱۳۸۴ به دست به شهادت رسید و همسر و فرزندانش برای همیشه چشم انتظار دیدنش ماندند.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══