#شهید_والامقام
#محسن_کشکولی
#قسمت_اول
ما سه برادر بودیم و #محسن سومین فرزند خانواده ی ما بود، وقتی پنج سالش بود مادرم براثر بیماری از دنیا رفت و این جریان به خصوص برای #محسن که کوچکتر از همه ی مابود، غم انگیزتر بود .
شکر خدا، #محسن با وجود شرایطی که داشت، بچه ی بسیارمؤمن، منظم، با ادب و درس خوانی بار آمد، زندگی سخت اما موفقی داشت و وقتی کلاس یازدهم بود، داوطلبانه به جبهه رفت و در عملیات محرم مورخ یازدهم آبان ماه سال ۱۳۶۱به #شهادت رسید .
یادم نمی رود که قبل از #شهادتش یک شب برای شرکت در مراسم دعای کمیل به گلستان #شهدا رفتیم و جایی نشستیم، #محسن همان جا روی زمین دراز کشید و گفت: دادا قبر من اینجاست و درست در همان نقطه هم به خاک سپرده شد .
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══
#شهید_والامقام
#محسن_کشکولی🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#قسمت_دوم
مزار برادرم چند قبر بالاتر از مزار #شهید_تورجی_زاده است .
یک روز رفتم سر مزارش و فاتحه ای خواندم، نگاهم به قبر #شهید_تورجی_زاده بود، آهی کشیدم دستم را بالا بردم و گفتم: ای خدا مگه همه ی #شهدا مقامشون نزد تو یکی نیست! چرا باید سر قبر #شهید_تورجی این قدر شلوغ باشه و سر قبر برادر من هیچ کسی نباشه ؟؟!».
همان شب #محسن به خوابم آمد و با ناراحتی گفت: دادا این چه حرفی بود سر قبر من زدی ؟! #شهید_تورجی_زاده نظر کرده ی #حضرت_زهرا_س است و مقام ویژه ای به خاطر اخلاصی که داشت پیش خدا داره، دیگه هر وقت اومدی سر قبر من از این حرفها نزنی ها !!!».
طلب استغفار کردم و از آن روز به بعد هر موقع گلستان #شهدا می رفتم، اول سر قبر #شهید_تورجی_زاده فاتحه می خواندم بعد سر قبر برادرم می رفتم .
چند روز از این قضیه می گذشت، تا اینکه پدرم بیمار شد، پای پدرم ورم کرده بود و درد عجیبی داشت و هیچ دارویی جوابگو نبود، دکتر بختیار مالکی پزشک معالجش طی چند عکس رادیولوژی به این نظر رسید، که باید پا را قطع کند .
اما آن روزی که قرار بود به اتاق عمل بروند، اتفاق عجیبی افتاد .
پدرم از دکتر خواست که مجدداً از پایش عکس بگیرند هر چه دکتر می گفت: من مطمئن هستم که علاج درد شما بریدن پای شماست، باز پدرم اصرار داشت عکس بگیرند، مجدداً ایشان رابه اتاق رادیو لوژی بردند و عکس گرفتند اما دکتر مالکی وقتی عکس را دید با تعجب دید که اصلا نیازی به قطع کردن پانیست و با تجویز دارو قابل درمانست...
به پدرم گفت: آقای کشکولی جریان چیه ؟ چه اتفاقی افتاده؟ #معجزه شده؟ این همه اصرار و این عکس؟؟!!!
پدرم گریه اش گرفت و گفت: دیشب روی تختم دراز کشیده بودم و با عکس پسرم که روبرویم به دیوار بود، حرف زدم گفتم: بابا یعنی تو #شهیدی، نمی خوای یه فکر ی به حال پای من بکنی، که بریده نشه ؟؟
خوابم برد و #محسن در عالم خواب اومد کنار تختم ایستاد و دستش رو روی پایم کشید و گفت : بابا من از #امام_حسین_ع خواستم که از خدا بخواد پای شما رو شفا بده .
من از خواب که بیدار شدم یقین دونستم که #محسن شفای مرا از #امام_حسین_ع خواسته برای همین اصرار کردم دوباره از پای من عکس بگیرید...
در همین لحظه دکتر بختیار همان طور که گریه می کرد، کنار پدرم زانو زد و پای ایشان را بوسید و گفت : من از امروز به مقام #شهید ایمان آوردم، شما امروز درس بزرگی به من یاد دادید.
راوی :
محمد کشکولی
#برادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══