ماهی سیاه کوچولو
گره کور ظهور تو منم، میدانم... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #جمعه 🦋 @Mahisiah
لَیِّن قَلبی لِوَلِیِّ اَمرِک...
Unknown Artist ~ UpMusicUnknown Artist - Bikalam (8700).mp3
زمان:
حجم:
5.1M
باران🌧
تنها موسیقی
بیکلامِ بیانتها ..
ساده و تکراری اما ..
پر از حرف برای دلهای
آماده است🌿
🍂
@Mahisiah
ماهی سیاه کوچولو
🍂گاه گاهی میشود دلتنگی از حد بگذرد!🍂
و فاصله تجربهایی بیهوده است...
و من او را طوری نگاه می کردم انگار آخرین گلی بود که در جهان باقی مانده بود..
- یادداشت ها
جمال ثریا
@Mahisiah
هدایت شده از احسان عبدی پور
شبی که اولین بار قرار بود فرداش یکی بیاد خونه مون کار بکنه مامانم کشتمون، خودش هم مُرد.
بهم گفت زشته اتاقت اينجوري، از اتاق پسرا شرتي پرتي تره. لباساي تو رو که دیگه نباید اون برداره. گفتم: مگه مَرده؟! گفت: پیرمرده. گفتم: زن میاوردی! گفت: زن کجا میره بالا شیشه ها و کابینتا و پشت بوم تمیز کنه؟
بعد به رضا گفت: حداقل پرده ها رو وصلشون کن رضا. لخت که زشته هال، به بابام گفت: صبح برو تخم مرغ بگیر، پنیر خالي زشته. بعد گفت خوابم نمیاد، رفت ظرفا رو خودش شست. برداشت جاي دست و لكاي يخچالو سابید. یواش که بابام بیدار نشه با جارو دستي فرشو تمیز کرد.
اومد بالاي سرم گفت: بيداري؟ گفتم: اوهوم. گفت: بریم پشت بوم چاي ببریم؟ رفتیم چاي هم بردیم. موزاییکا رو جمع کرد به گوشه گفت: خوابم نمیبرد خوب شد اومدیم بالا. رضا هم اومد بالا. گفت: رضا بطریا رو بزن کنار پا نخورن. گفتم: من چیکار کنم؟ گفت: میگم شاید سختش باشه اینا رو.... نگام کرد. نگاه رضا هم کرد. نگاه هم کردیم. بابام اومد... گفت: نمیخوابین امشب؟ مامانم گفت: چرا، ولي بيخواب شدیم. و یه کمی دیکه کار کردیم و پشت بوم پاك شد.
صبح زنگ، هي جزجر میکرد.... سنگریزه میخورد به شیشه.... كسي نميرفت باز کنه. چپیده بودیم تو اتاق آخري. مامانم میلرزید. گرفتم بغلش کردم. گفت: روم نمیشه. رومون نمیشد...
✍ احسان عبدی پور
https://eitaa.com/EhsanAbdipour