#رقیهجآن💛
حضرت زُهره ی زهرایِ حرم آمده است
زینتِ شانه ی سقایِ حرم آمده است💕:)
#رقیهجآن🖤
رقیه'س' گریه میکرد اما نه مثل همیشه. دلسوز،جانگداز،وحشتزده.
آرام نشد تا حضرت عقیله رفت و پرسید:
چه شده عمه جان؟
رقیه'س' گفت: بابا را خواب دیدم که به من گفت بیا!
زینب'س' سعی کرد آرامش کند اما نتوانست. آنقدر دخترک حسین؏ گریه کرد و زبان گرفت برای خودش که همه اهل خرابه به گریه افتادند.
یزید وقتی ماجرا را فهمید گفت سر حسین؏ را برایش ببرند...
سر حسین؏ را آوردند خرابه، رقیه'س' سر پدر را بغل کرد.
گریه کرد اما آرام.
با پدرش حرف زد اما آرام تر...💔:)
[قصهکربلا]
#رقیهجآن🖤
دخترممثلعلیاصغربراتمادریکردم
رفتیوچادرخاکیتورو روسریکردم!💔